Sunday, October 18, 2009

فستیوال میدم کان

افشای فستیوال میدم کان بعد از چهل سال
*
*
امروز «آرمین» یکی از دوستان خوب‌ام به من زنگ زد و گفت از شما خواهش می‌کنم وبلاگ گوگوش را ببین. گفتم: آرمین جان! من به اندازه‌ی کافی از این خانم دروغ و دغل شنیده‌ام، فکر می‌کنم کافی باشد.ا
*
آرمین گفت: از شما خواهش می‌کنم این پُست تازه را ببین، کامنت‌ها را هم بخوان، خواهش می‌کنم. گفتم باشه عزیز.ا
*
رفتم و پُست تازه را دیدم و بسیار متاسف شدم. من حیرت می‌کنم گوگوش در این سن و سال، چرا دست از دروغزنی برنمی‌دارد؟؟ دیگر چه زمان می‌خواهد از این تظاهر و ریا دست بکشد؟ به راستی که بند ناف این آدم را با دروغ بریده‌اند.ا
*
هنرمند خیلی بزرگ!! بعد از آن سفرنامه‌ی سراسر غلط، که همه‌ی قوانین سفرنامه‌نویسی را برهم زده و قواعد نگارش فارسی را شرمنده ساخته بود، این بار در یک اقدام انقلابی، خاطره‌نامه نوشته در باره‌ی فستیوال میدم‌کان!! و خاطره‌نامه‌ی خود را به خورد چند بینوای بخت‌برگشته‌ی ساده‌دل که نام‌شان فن است، داده است، خدای من!! ایشان در خاطره‌نامه‌ی خود مرقوم فرموده‌اند:ا
*
در این جشنواره که به موسیقی‌ اختصاص دارد ، کمپانی‌های ضبط صفحه و امروزه سی دی برای معرفی‌ آثار و تولیدات خود و همچنین معرفی‌ خوانندگان حضور پیدا میکنند . در این مراسم من به همراه ارکستر بزرگ به رهبری زنده یاد فرانک پورسل و چهار کریست فرانسوی ترانه‌های نام برده را اجرا کردیم که مورد استقبال فراوان قرار گرفت که البته در نشریات آن‌ زمان ایران به غلط ( سهواً یا عمدا ) مرا برندهٔ جایزه این فستیوال اعلام کردند که متاسفانه هنوز هم به درستی‌ نمی‌‌دانم که چگونه این خبر بدون هماهنگی با من یا حداقل کمی‌ تحقیق و مطالعه درباره این فستیوال که اصولا برنده و جایزه‌ای در بر ندارد ، در برخی‌ از مجلات و مطبوعات به چاپ رسید.ا
*
دروغ که حناق نیست؟ هست؟
*
این خانم که اینک به سن شصت ساله‌گی رسیده، هنوز که هنوز است نمی‌داند چرا رسانه‌های آن زمان به‌عمد یا به‌سهو ایشان را به عنوان برنده‌ی میدم کان اعلام کردند؟؟؟ به قول آقای شماعی‌زاده: جل‌الخالق!! خُب خانم باهوش!!! شما چرا همان موقع به این رسانه‌های دروغزن اعتراض نکردید؟ چرا همان موقع به مردم نگفتید که برنده نشدید؟؟ چرا تا چند سال بعدش، این دروغ رسانه‌ها را آشکار نکردید؟ چرا گذاشتید چهل سال از این دروغ بزرگ بگذرد بعد اعلام کنید؟
*
به این تکه از نوشتاری در همین زمینه که مربوط به دوران جنجال برنده شدن گوگوش در میدم‌کان است توجه کنید. این نوشته مربوط به یکی از همان رسانه‌های دروغزن است که خود گوگوش هم در این دروغزنی سهیم و شریک بود:
ا
*
*
همان‌طور که می‌بینید خانم گوگوش که زنی پرهیزگار!! و بسیار راست‌گو!! است در بزرگداشتی که به مناسبت برنده شدن ایشان در خانه‌ی هنرمندان برپا شده بود، خودش حضورداشت. چرا در همان زمان که از فرط شوق اشک می‌ریخت وشرح واقعه می‌گفت، اشاره نکرد که دوستان! بیخودی جشن گرفتید، من برنده نشدم و اصولن این فستیوال برنده نداشت؟؟؟ چرا نگفت؟ حالا گناه را به اسم رسانه‌ها نوشته؟!!؟
*
آیا آن‌زمان همه‌ی رسانه‌های ایران با هم تبانی کرده بودند که گوگوش را به عنوان برنده اعلام کنند؟ آیا گوگوش نمی‌توانست به طریقی این توطئه‌ی به‌عمد یا به‌سهو رسانه‌ها را فاش کند و صادقانه به مردم بگوید که برنده نشده است؟؟
*
خیر خانم گوگوش! اشتباه نکن! مردم را مثل خودت تصور نکن! رسانه‌ها دقیقن به خواست خود شما چنین مطلب کذبی را نوشتند و این فقط یک نمونه از تلاش‌های شما بود برای معروف کردن خودت و این‌که اسم‌ات در مجله‌ها و روزنامه‌ها باشد، که چشم‌ها را به سمت خود بکشانی حتا شده با دروغ. و نیز این یک نمونه از تلاش‌های بی‌پایان محمود قربانی بود برای تحمیل کردن‌ات به عنوان هنرمند جهانی، به قیمت فریب دادن مردم و دروغ گفتن به هموطنان ساده‌دل‌ات. حال چرا می‌خواهی گناه را به رسانه‌ها سنجاق کنی؟
*
میدم کان فستیوال معروفی بود، به ویژه رسانه‌ها حتمن از چندوچون آن اطلاع داشتند. وقتی که شما و آقای قربانی چنین خبری را به رسانه‌ها دادید، بنابراین نیازی به تحقیق و مطالعه‌ی رسانه‌ها نبود. رسانه‌ها خبر را از جایی می‌گیرند، از خودشان که نمی‌نویسند، وقتی به آن‌ها می‌گویید که برنده شده‌اید و جایزه گرفته‌اید، انتظار داشتید چه بنویسند؟ اتفاقن درنوشتن این خبر، به‌شدت با شما هماهنگی شده بود.ا
*
درود بر دیالوگ زیبای پرویز صیاد در فیلم درامتداد شب: بدبخت نسل من که بُتی مثل تو داره!!!ا
*
آن نسل که بُتی مثل تو داشت واقعن بدبخت بود که اگر نبود انقلاب باشکوه!! شکل نمی‌گرفت که مجبور شوی بیست سال روی کاناپه بنشینی!!! شما که در آن زمان با یک‌متر و پنجاه‌وهشت سانت قد و پنج کلاس سواد ابتدایی توانستی مردم را فریب بدهی و روزنامه‌ها را اجیر کنی که شما را برنده اعلام کنند، صدالبته که بزرگ‌تراز شما هم مردم را برای وقوع یک انقلاب فریب می‌‌دادند.ا
*
حالا به این تکه از توطئه و تبانی یکی از رسانه‌های آن دوران توجه کنید، همه با هم، به‌عمد یا به‌سهو، تبانی کرده بودند و هنرمند خیلی بزرگ بعد از گذشت چهل سال، تازه دوزاری‌شون افتاد:
ا
*
*
خانم گوگوش! با شما هستم! چه‌قدر بی‌شرمی می‌خواهد که کسی به عنوان هنرمند، سر هم‌وطنان‌اش را کلاه بگذارد؟ شما فکر می‌کنی فقط با همان چند نفر بیهوش ساده‌دل که خود را فن می‌نامند طرف‌ هستی؟؟ همه‌ی ایران را در همان چند نفر خلاصه کرده‌ای؟؟ نه، خانم گوگوش! مردم ایران همین چند نفرغش و ضعف‌کُن نیستند، هوشیاران ایرانی غش و ضعف نمی‌کنند و به جای آن، مو را از ماست می‌کشند.ا
*
زمان که می‌گذرد، دروغ‌های شما نیز بیش از پیش آشکار می‌شود و چه خوب. دروغ‌های این چند سال را که همه می‌دانند، حرف‌های ضدو نقیض، رفتارهای مشکوک، دروغ‌های معظم سیاسی و ... و حالا دروغ‌های پیش از انقلاب‌ات هم یکی یکی رُخ می‌نماید و چه خوب.ا
*
خانم گوگوش! بیهوده نیست که به این روز افتاده‌ای! دست‌بند سبز و پرچم شیروخورشید و خیالات موهوم و لجبازی کودکانه و توهمات عاشقانه!! می‌دانی که چه می‌گویم؟ دوست می‌داری واضح‌تر بگویم؟؟
*
به هر شکل وقتی خانم شهره آغداشلو، هم نامزد جایزه‌ی اسکار بشوند و هم جایزه‌ی امی را ببرند، کار بعضی‌ها نیز به خاطره‌نویسی و خاطره‌نگاری خواهد کشید، اگرچه از نوع خنده‌دار، این هم نوعی واگشایی عقده‌هاست... واویلا !!!ا
*
و اما در بخش کامنت‌ها، کسی به نام عسل، همه‌ی اطلاعاتی را که من در مورد اجراهای گوگوش، طی چندین سال زحمت گرد‌آوری کرده بودم را خیلی راحت از من دزدیده و به روش جمهوری اسلامی مصادره کرده است!!! می‌بینم که هنوز به دست‌نوشته‌های من نیاز مبرم دارند.ا
*
این دست‌نوشته‌های من در سایت حرف موجود است، می‌توانید ببینید. سارق، اطلاعات مربوط به ترانه‌ی من آمده‌ام را عینن با انشا و نگارش من، کاپی پیست کرده و منبع را هم با بی‌شرمی، همان منابعی ذکر کرده که من زیر نوشته‌هایم ذکر کرده بودم. فقط این‌که، این انسان بی‌هوش نمی‌‌داند که من از منابع فقط به عنوان منبع استفاده می‌کنم و از روی‌شان رونویسی نمی‌کنم. من با توجه به منابع، مطلب را با انشا و نگارش خودم می‌نویسم و این خانم هر که هست، انشا و نگارش مرا سرقت کرده. می توانید ببینید:ا*

حتا در مورد ترانه‌های اردلان سرفراز که منبع را کتاب «از ریشه تا همیشه» ذکر کرده، از سایت حرف برداشته است. چون من از این کتاب نیز، تکه تکه و با سلیقه‌ی خودم برداشت کرده‌ام. حتا شناسنامه‌ی کتاب از ریشه تا همیشه را نیز به همان طریق که من معرفی کرده بودم سرقت کرده است.ا
*
به هر شکل، هنرمندی که خودش دغل و متظاهر باشد، فکر می‌کنید فن‌هایش چه از آب درخواهند آمد؟؟ هنرمند که خودش نام تورکنسرت‌هایش را از من سرقت می‌کند، معلوم است که فن‌هایش نیز سارق از آب درمی‌آیند!! ... کار این جماعت نابلد و دروغزن از تاسف خوردن نیز گذشته است. واویلا !!!
ا
*
*
بیست‌وهفتم مهرماه 1388 خورشیدی
*

Tuesday, October 6, 2009

کنسرت دوبی

آقای مهرداد، برای‌تان متاسف‌ام!!؟
*
مهرداد جان!ا
در تیرماه 1388 یعنی همین سه ماه پیش، مجله‌ی اپیزود گفت‌وگویی مشترک با همکاری چند پایگاه اینترنتی با شما داشت که یکی از پاسخ‌های شما در آن گفت‌گو، اکنون به‌شدت جلب توجه می‌کند.ا
*
وقتی از شما در باره‌ی همکاری مجدد خانم گوگوش با هیچ‌کسان سابق!! سوال شد، شما گفتید:ا
*
با شناختی كه من از اين همكاری پنج ساله پيدا كرده‌ام بايد عرض كنم كه چنين اتفاقی نخواهد افتاد. زخم‌ها عميق‌تر از اینی‌ست كه به اين راحتی‌ها فراموش شود. زخم‌هایی كه بر تن هر دوی ما بر اثر ندانم‌كاری و سياه‌بازی اين آقايون به‌وجود آمد، اين زخم‌ها حالا حالاها خوب نمی‌شود.ا
*
اين آقايون امتحان‌شان را درست و حسابي پس داده‌اند. من هرگز حرفی نمی‌زنم كه وجدانی و اخلاقی نباشد، همان‌طور كه قبلن هم گفتم احترام زيادی برای اين همكاری پنج ساله قايل هستم، پس بايد منصف باشم و حقيقت را بگويم.ا
*
همه‌ی انسان‌ها شبيه به هم نيستند و هر کسی نقطه ضعف‌های خودش را دارد. پول يكي از برزگ‌ترين مشكلات جامعه‌ی هنری‌ست كه شايد برخي از دوستان با اين‌كه نياز چندانی به پول بيش‌تر ندارند اما هنوز نقطه ضعف‌شان را دارند و شايد خلاف اخلاق و بدون ملاحظه برای حفظ شخصيت خودشان دست به هر كاری بزنند و فكر كنند كه مردم يادشان می‌رود. دو تا آهنگ خوب ضبط کنی، در تی‌وی‌ها هم از سرو كله‌ات بالا بروند مردم چيزی نخواهند گفت يا اين‌كه مردم فراموش‌كار هستند يا اين‌كه اصلن به مردم چه ربطی دارد؟!؟

اما در مورد اين هنرمند بايد عرض كنم كه ماجرا كاملن متفاوت است. انصافن و وجدانن ديده‌ام كه در اين موردبه‌خصوص، از اين نقطه ضعف‌ها ندارد. اگر همه‌ی جهان را تقديم‌اش كنند با اين آقايون همكاری نخواهد كرد، البته قبلن گفتم با شناختی كه من دارم.ا

خواستم به شما مهرداد جان بگویم که گویا شناخت شما در این پنج سال از خانم گوگوش، شناخت کاملی نبود. البته یقین می‌دانم که که خانم گوگوش هر بیست‌وچهار ساعت از زنده‌گی‌اش را، دوازده ساعت فیلم بازی می‌کند، یعنی خود را آن‌طوری که نیست نشان می‌دهد و شاید به همین دلیل نیز شناخت شما، شناخت کاملی نبود و بخش فیلم بازی کردن ایشان را هم شما واقعی پنداشتید.ا
*
من حرف‌هایم را علنن می‌نویسم و با کسی حرف درگوشی ندارم. بنابراین این‌بار خطاب‌ام به شماست مهرداد جان!ا
*
بر اساس خبرهای شنیده شده، آن گل‌پسری که اصلن دزد نیست و پول آگهی این چند کنسرت اخیر خانم گوگوش را به تلویزیون‌ها پرداخت کرده!! و هیچ تلویزیونی از او طلب ندارد و هیچ تلویزیونی هم به خانم گوگوش زنگ نمی‌زند و پول آگهی‌ کنسرت‌ها را طلب نمی‌کند!!!...همان گل‌پسری که دهان‌اش بسیار سفت و محکم است و ماجرای برگزاری کنسرت گوگوش در تاجیکستان را به هیچ‌کس نگفته!! همان که در باره‌ی برگزاری کنسرت گوگوش در دوبی با مسعود جمالی حرف نزده!! همان که نگفته می‌خواهند با مسعود جمالی برای کنسرت گوگوش سالن شش‌هزارنفره در دوبی بگیرند!! همان گل‌پسر را می‌گویم، همان که دزد نیست و خانم گوگوش هم از دزد حمایت نمی‌کند!!!ا
*
البته خیلی خوب است که سالن هفده‌هزار نفره‌ی دوبی درنوروز 1387 رسید به شش‌هزار نفره و این‌طور که پیش می‌رود کنسرت آینده‌تر دوبی هم می‌شود دوهزار نفره. من که قبلن در همین وبلاگ نوشته بودم خانم گوگوش دیگر به تنهایی کشش سالن بزرگ را ندارد. من‌که قبلن نوشته بودم باید به حرف مهرداد گوش کند و با داریوش کنسرت بگذارد، البته اگر داریوش قبول کند که با ایشان بخواند.ا
*
آمار جمعیت کنسرت‌های اخیر خانم گوگوش هم که اسف‌ناک است، دوست می‌دارید آمار جمعیت کنسرت‌ها را بنویسم؟؟
*
آقای مهرداد! از این رُخدادهای غم‌انگیز که بگذریم، شما مسعود جمالی را که می‌شناسید! -یکی از دو هیچ‌کسان معروف- او الان بوق و کرنا به‌دست، در حال پخش خبری تازه رویت شده است، ایشان با صدای بلند فریاد می‌زند که قرار است برای خانم گوگوش در دوبی کنسرت برگزار کنند!!! البته در این موضوع که روی هیچ‌کسان، سنگ‌پای قزوین را هم جواب داده، هیچ شکی نیست. به هر شکل دلالان برای ساختن کمی دلار برای سرپا نگاه داشتن تلویزیون بیست‌وچهارساعته‌شان، دست به هر کاری می‌زنند و دوست می‌دارند خیلی از مسایل مهم را فراموش‌شده تلقی کنند، آن‌ها دلال هستند، اما خانم گوگوش که همیشه پشت صحنه مورد ظلم قرار می‌گرفت چرا؟؟
*
آقای مهرداد! یعنی خانم گوگوش می‌خواهد با هیچ‌کسان در دوبی کنسرت برگزارکند؟ می‌دانید یعنی چه؟؟ شما که در جریان همه‌ی آن جنجال‌ها بودید، اگر قرار براین باشد که خانم گوگوش همه‌ی آن جنجال‌های غم‌انگیز را فراموش کند، پس آن آه و اشک و گریه و زاری و فغان در جلوی دوربین تلویزیون، در مقابل چشم میلیون‌ها مردم ایرانی بخت‌برگشته‌ی ساده‌دل چه می‌شود؟
*
پخش هم‌زمان اشک و آه و زاری و مظلوم‌ام مظلوم‌ام گفتن‌های خانم گوگوش، از دوازده شبکه‌ی تلویزیونی چه می‌شود؟
*
خون‌ریزی بینی خانم گوگوش از شدت فشار عصبی حاصله‌ از نامردی و ظلم و ستم هیچ‌کسان چه می‌شود؟
*
حرف‌های خانم گوگوش به کجا می‌رود: « من بیست سال نخواندم، اگر بیست سال دیگر هم نخوانم با این آقایان کار نمی‌کنم»!!!! این حرف چه می‌شود؟ در کدام دفینه دفن خواهد شد؟ آیا دفن شدنی‌ست؟
*
مهرداد جان! در مصاحبه گفتی که: با وجود اين‌كه اصل درگيری به من مربوط نمی‌شد و تا پيش از اين ماجرا اختلافی بين من و اين آقايون وجود نداشت، وظيفه‌ی خودم دانستم تا در كنار هنرمند پيش‌كسوت‌ام بايستم و از حق ايشون دفاع كنم چرا كه می‌دانستم حق با هنرمندی‌ست كه از جانب او قرارداد امضا كرده بودند و قصد آزارش را داشتند.ا
*
آقا مهرداد! گویا خانم گوگوش در اوج همکاری و صمیمیت، به شما هم حرف راست و درست را نگفته، این‌گونه که پیداست در جنجالی که به راه افتاد و موج‌اش شما را نیز با خود بُرد، حق با خانم گوگوش نبود. مگر می‌شود هیچ‌کسان در حق آدم ظلمی به آن بزرگی روا دارند آن‌چنان که او را اشک‌ریزان و آه‌کشان و فغان‌گویان راهی تلویزیون و حضور گرامی مردم کند، و بعد به همین ساده‌گی، دوباره بتواند با همان هیچ‌کسان حق‌کُش ظالم همکاری کند؟ می‌شود؟؟
*
پس مردم در این میان چه‌کاره‌اند؟ درهنگام اشک‌ریزان مردم چه‌کاره بودند؟ حالا چه کاره‌اند؟ آیا مردم آلزایمر دارند؟ فراموشی تاریخی دارند؟ حواس‌شان پرت است؟ فکر و اندیشه‌شان به سمت اوضاع خراب مملکت و جنبش سبز است و به یاد نخواهند آورد که در مراسم اشک‌ریزان چه گذشت؟ ... نه! مردم همه چیز را به خاطر دارند، همه چیز را، گوگوش را، مهرداد را، آن دوازده تلویزیون را، آقای نادر رفیعی و آقای پورنگ را، آقای ضیا آتابای را، آقای فروتن و خانم هما احسان را، آقای آلبرت آنانیان را، کامبیز را، آه و اشک و زاری را، ظلم هیچ‌کسان را، سبزی فروشی آقای جمالی را، بالای صندلی رفتن خانم گوگوش و سرود ای ایران خواندن را، پرچم شیروخورشید را، درخواست حمایتِ مردم و سایر هنرمندان از کنسرت را، همه و همه را.ا
*
در مصاحبه با خانم هما احسان این حرف خانم گوگوش که« در امريكا هم من شنيدم كه بليت‌های كامپليمنتری با قيمت‌های گزاف و به صورت نقد به مردم فروخته می‌شد و فكرمی‌كنم اين دو نفر مسئول بودند.» حرف کمی نیست که بتوان آن را از یاد برد.ا

این حرف که: «از روز اول، از همون دادگاهی كه در تورنتو بود، در اون‌جا عنوان كردم كه من نمی‌خوام با اين دو نفر طرف قرارداد باشم، بعد كه اومدم اين‌جا در كنسرت‌هام درخواست كردم ازشون كه من اين دو نفر را نمی‌خوام ببينم.» این حرفِ خانم گوگوش به کجا خواهد رفت؟

سرنوشت این حرف به کجا خواهد کشید: «این آقایون، آقای امیرقاسمی و آقای جمالی با هم‌دستی آقای خوش‌زبان قراردادی بستند با نیدرلندر، حالا فکر می‌کنم که خوش‌زبان قرارداد را مستقیم با ندرلندر نداشت، این دو نفرآقایون با ندرلندر قرارداد داشتند و قراردادی بستند که من یک بار دیدم که روشو با ماژیک سیاه پوشانده بودند که دیده نشه که محتوای قرار ومدارشون چه هست وهفتصدهزار دلاراز کمپانی ندرلندر بدون اطلاع من پول گرفته بودند برای کنسرت‌های من، که من با هیچ کدوم این آقایون هیچ قرار کنسرت دیگری نداشتم و بی‌خبر و بی‌اطلاع بودم .آقا جان ببین تا کی باید چنین ماجراهایی باشد!» این حرف را کجا باید دفن کرد؟

اگر خانم گوگوش این کنسرت را برگزار کند، این‌بار نه روی قرارداد، بلکه خودش روی شخصیت‌اش و همه‌ی آبروی هنری‌اش ماژیک سیاه خواهد کشید، و آن‌زمان شما هم باید پاسخ‌گو باشی مهرداد جان!ا
**
مهرداد عزیز! هنوز هم همین را می‌گویی؟: در مورد اين هنرمند بايد عرض كنم كه ماجرا كاملن متفاوت است. انصافن و وجدانن ديده‌ام كه در اين مورد به‌خصوص، از اين نقطه ضعف‌ها ندارد. اگر همه‌ی جهان را تقديم‌اش كنند با اين آقايون همكاری نخواهد كرد، البته قبلن گفتم با شناختی كه من دارم.ا
*
به نظر می‌رسد جهان که جای خود دارد، یک ذره‌ی کوچک از این جهان، حتا به اندازه‌ی چند دلار ناقابل، قادر است اشک‌ها را پاک کند و دردها را تسکین بدهد و زخم‌ها را التیام ببخشد و هیچ‌کسان را تبدیل به همکار کند و مردم هم به جهنم، مگه ارث پدر طلب‌کار هستند؟ اصلن مردم یادشان نیست، همه چیز را از یاد بردند، آلزایمر دارند!!!ا
*
آقای مهرداد! این حرف شما و کاری که خانم گوگوش می‌خواهد انجام بدهد، کاملن ضدونقیض است. حالا همان‌طور که گفتم یا شما در این پنج سال، طبیعت خانم گوگوش را به‌خوبی نشناختید که در موردش آن‌گونه نظر دادید و یا این‌که حرف‌تان فقط به دلیل رعایت همکاری و حُرمت و احترام به هم‌کارتان بود، که اگر این‌گونه باشد که برای حرمت گذاشتن، واقعیت را از مردم مخفی کردید، آقای مهرداد! برای شما متاسف‌ام
!
ا
*
*
پانزدهم مهرماه 1388 خورشیدی
*