Thursday, December 15, 2011

انگلیس، رفسنجانی، تلویزیون من‌وتو

از شرق تا غرب آ آ آ آ، کار کار انگلیساست

*سرزمین ما دارای نظام حکومتی هزارتویی است که چندین دسته باهم در نبرد هستند و همه‌گی آن‌ها هم با اصل جمهوری اسلامی موافق‌اند و آن‌چه آنان را به نبرد واداشته، به‌دست گرفتن قدرت است که برای دست‌یابی به این قدرت سیاسی مشهور، به هر دری می‌زنند. درواقع جمهوری اسلامی حُکم پدر و مادری را دارد که این دسته‌های سیاسی شناخته‌شده، فرزندان آن‌ها هستند که همه‌ی آن‌ها در مقابل پدرومادرشان خم می‌شوند و به آن اعتقاد دارند، اما بین خودِ فرزندان دعوا و رقابت است و برای کنار زدن یک‌دیگر هر کاری از دست‌شان برآید را انجام می‌دهند.

درحال حاضر به هر کسی می‌‌رسیم با محمود احمدی‌نژاد مخالف است. اما هدف مخالفان احمدی‌نژاد باهم تفاوت دارد. نوع مخالفت اقشار مختلف جامعه بااحمدی‌نژاد، با نوع مخالفت دسته‌های سیاسی با او تفاوت اساسی دارد. همان‌گونه که اشاره شد بیش‌تر دسته‌های مختلف سیاسی برای به دست گرفتن قدرت با احمدی‌نژاد مخالفت می‌کنند درحالی‌که مخالفت مردم با او از جنس دیگری است.

یکی از مخالفان سرسخت احمدی‌نژاد« رفسنجانی» است. رفسنجانی که در دهه‌‌های گذشته، خود از قدرت‌مندترین مردان این نظام بود، با به‌دست آوردن ثروتی بادآورده که همیشه این ثروت را به باغ‌های پسته‌اش سنجاق می‌کرد، به‌همراه پسران‌ معروف‌اش، شوکت و مکنتی به‌هم زدند که تماشایی بود. ثروت بی‌کران‌شان در کشورهای مختلف، آن‌ها را به چهره‌هایی مشهور تبدیل کرد.

این شخص پُرمکنت و پُرقدرت در مسیرهای بعدی جمهوری اسلامی، ناخواسته از جاده منحرف شد. او را به بیراهه هُل دادند. بیراهه‌ای که خودش در آن جاده‌ای یک‌دست و هموار ساخت و هم‌چنان درحال نبرد با کسانی‌ست که او را به آن بیراهه هُل داده بودند.

جاده‌ای که رفسنجانی ساخت، کمافی‌السابق مقصدش انگلیس بود. در همه جای تاریخ سرزمین‌مان، هرکجا نامی از انگلیس برده شده، شانه به شانه‌ی آن روحانیون نیز قرار گرفته‌اند. درواقع انگلیس حامی اصلی روحانیون و مذهب در ایران بوده و هست. انگلیس در این برهه نیز با رفسنجانی همراه شد و پشت سرش قرار گرفت تا حامی او در به ثمر رسیدن هدف‌هایی باشد که درواقع هدف مشترک انگلیس و قشر روحانی است. پس از انقلاب اسلامی هم همیشه در بین عامه‌ی مردم گفته می‌شد که انگلیس آخوندها را سر کار آورد. عده‌ای هنوز این حرف را نمی‌پذیرند و خیلی‌ها هم آن را باور دارند.

در حال حاضر دشمن مشترک انگلیس و رفسنجانی، «محمود احمدی‌نژاد» است. انگلیس هم‌چنین برای سردسته‌های جنبش سبز یعنی موسوی و کروبی نیز غش و ضعف می‌رود. جنبش سبز که با موسوی و کروبی و یاران‌شان شکل گرفت، بعدها و با اضافه شدن اقشار مختلف جامعه و مردم عادی به آن، شکل دیگری به خود گرفت و مفهوم‌اش گسترده‌تر شد تا جایی‌که اینک همه‌ی هواداران جنبش سبز، هوادار نظام جمهوری اسلامی نیستند اما اصل این جنبش و سردمداران آن یعنی آقایان موسوی و کروبی همان‌گونه که همه می‌دانند با اصل نظام جمهوری اسلامی موافق‌اند و کسی هم نمی‌تواند این‌را انکار کند، چون خودِ این آقایان به‌طور شفاف این مسئله را عنوان کردند و این‌که دوست نمی‌‌دارند نظامی دیگر جایگزین نظام کنونی گردد.

یکی از وسایل مهمی که حکومت‌ها و سیاست‌مداران برای رسیدن به اهداف‌شان از آن سود می‌برند، رسانه‌ها هستند. شبکه‌ی خبری بی‌بی‌سی یک شبکه‌ی تلویزیونی دولتی است که به‌طور آشکار از طرف دولت انگلیس ساپورت می‌شود و همه‌ی دنیا هم این را می‌دانند. اما از این شبکه که به‌طور علنی با بودجه‌ی دولتی تامین می‌شود، نمی‌توان به خیلی از اهداف رسید. بنابراین شبکه‌ای مورد نیاز بود که ساپورت دولتی آن به‌شکل مخفیانه باشد تا راحت‌تر بتواند هدف‌های خود را تحت پوشش نام دو نفر به مقصد برساند.

این شبکه‌ی تلویزیونی با حمایت دولت انگلیس و شخص رفسنجانی و پسران‌اش تاسیس شد. تلویزیونی با نام«من‌وتو». شبکه‌ای با هزینه‌ای کلان که هر فرد نابینایی هم تشخیص می‌دهد چنین بودجه‌ای نمی‌تواند بودجه‌ی شخصی باشد. تلویزیونی با كيفيت تصويری بسیار خوب، برنامه‌سازی‌های پُرهزينه، خريدن لايسنس برنامه‌های خارجی و شبيه‌سازی آن برنامه‌ها و همه‌ی اين‌ها بدون داشتن آگهی تبليغاتی. این شبکه‌ی تلویزیونی با آمدن‌اش چشم‌ها را به خود خیره کرد. شدت ساپورت به‌حدی بود که با فاصله‌ی زمانی اندک، دومین کانال این شبکه نیز با نام«من‌وتو2» آغاز به‌کار کرد. این‌بار چشم‌ها علاوه‌بر خیره شدن، گرد هم شد. کلان‌بودن هزینه‌ی صرف‌شده برای این تلویزیون، با تاسیس«من‌وتو2» بیش‌تر به چشم آمد و شک‌ها نیز به یقین تبدیل گشت.

هركسی در هر سنی و با هر میزان سوادی و با هر ميزان عقلی و حتا عقب‌مانده‌های ذهنی، با دیدن«من‌وتو2» فوری دریافتند كه اين شبكه، غرق در هزينه‌های سنگين و باورنكردنی‌ست. شبکه‌ای با كيفيت تصويری بسیار عالی، ابعاد تصويری وايد و با برنامه‌هایی بسيار جالب و ديدنی. مردم ایران تاکنون چنین تلویزیونی نداشتند، تلویزیونی که فيلم‌های علمی، تخيلی، تاريخی و ... را با زيرنويس فارسی پخش کند، ضمن اين‌كه توضيحات روی فيلم هم همه به فارسی ترجمه شده و گوينده، به زبان فارسی در مورد صحنه‌های فيلم حرف بزند!! مستندهای آن‌هم معمولن به روز بود و با گرافيك تصويری بالا و صدالبته گران‌قیمت، از تاریخچه‌ی خوراك‌ها و کنسروها تا ماجراهای مهیج و حوادثی مانند يازدهم سپتامبر. با يادآوری اين نكته كه همه‌ی اين برنامه‌ها از لحاظ ترجمه و گوينده‌گی درحد حرفه‌ای‌ بود و زيرنويس‌ها هم دارای گرافيك و فونت‌های باسليقه. گوينده‌های متن فيلم‌ها و مستندها نه يك‌نفر، كه چندين نفر بودند و از نوع سخن گفتن‌شان كاملن پيدا بود كه افرادی حرفه‌ای هستند و لابد بدون حقوق مناسب وقت‌شان را برای چنين كاری نمی‌گذارند. بنابراین هزينه‌ی ترجمه‌ها و زيرنويس‌های فارسی اين برنامه‌ها را هم علاوه بر خرید فیلم‌های مستند در نظر بگيريد.

با صرف این هزینه‌های هنگفت و ارایه‌ی تلویزیونی حرفه‌ای، صاحبان اصلی این شبکه به مقصود خود که در ابتدا همان جذب بیننده بود رسیدند و این شبکه به شبکه‌ای بسیار پُربیننده تبدیل شد که بیش‌ترین بیننده را نیز از ایران داشت. حتا آنانی‌ که زیاد اهل تماشای تلویزیون‌های ماهواره‌ای نبودند نیز جذب فیلم‌های مستند و بسیار عالی این شبکه شدند.

با دیدن بساط پُرهزینه‌ی شبکه‌ی«من‌وتو2» کاملن مشخص شد که هزینه‌های این شبکه، درواقع هزینه‌ی دولتی‌ست. حرف‌ها و زمزمه‌ها آغاز گشت و وقتی صدای زمزمه‌ها بلندتر شد، صاحبان نامرئی این شبکه، تصمیم گرفتند که قید «من‌وتو2» را بزنند و برنامه‌های آن‌را به«من‌وتو1» منتقل کنند. بنابراین شبکه‌ی «من‌وتو» شد فقط یک شبکه‌ی تلویزیونی با کلی برنامه‌های دیدنی برای هر نوع سلیقه. نتیجه این‌که هدف ابتدایی صاحبان آن یعنی جذب مخاطب با موفقیت انجام پذیرفت.

الان اگر شما به اخبار شبکه‌ی من‌وتو نگاه کنید، خواهید دید که چه‌گونه از جزئیات اتفاقات نامرئی در ایران نیز بااطلاع هستند و افشاگری می‌کنند. در بی‌بی‌سی، اخبار به‌طور کلی عنوان می‌‌شود چون وقتی همه می‌‌دانند این شبکه‌، یک شبکه‌ی دولتی است، مجاز نیستند که به جزئیات مخفی نیز بپردازند. اما در اخبار«من‌وتو» جزئیاتی افشاگری می‌شود که صددرصد مشخص است که عواملی خاص دست‌اندرکار این خبررسانی‌ها هستند.

در سایر برنامه‌های سیاسی-اجتماعی و حتا تفریحی این شبکه نیز، محمود احمدی‌نژاد و کابینه‌اش و اطرافیان‌اش بی‌وقفه مورد حمله قرار می‌گیرند، در موردشان برنامه‌ی طنز می‌سازند و از عملکرد این دولت انتقاد می‌کند، راه‌پیمایی‌ها و اعتراض‌های خیابانی مردم مخالف با دولت را نشان می‌دهند، ضمن این‌که از جنبش سبز و آقایان موسوی و کروبی به‌طور ضمنی اما آشکار هواداری می‌شود. درست همان کاری که شبکه‌ی بی‌بی‌سی انجام می‌دهد اما در لفافه و پشت پرده. به همین دلیل است که بیش‌تر کسانی که خود را هوادار اصلاح‌طلبان می‌‌دانند و نیز خودِ اصلاح‌طلبان، به بی‌بی‌سی علاقه‌ی ویژه‌ای دارند چرا که نوع سخنان این شبکه، خوشایند باورهای‌شان است و همین افراد به سمت شبکه‌ی«من‌وتو» نیز جذب شده‌اند.

شوربختانه جامعه‌ی ما، جامعه‌ی چندان آگاهی نیست. این درست که قشری از این جامعه به‌واقع بیدار و هوشیارند و به آگاهی رسیده‌اند، اما فقط قشری و نه بیش‌تر اقشار جامعه. بنابراین همه چیز را ساده می‌بینند و ساده می‌انگارند و بدتر از همه این‌که باور می‌کنند که این شبکه به دلیل این‌که با احمدی‌نژاد مخالفت علنی دارد، پس مخالف جمهوری اسلامی است، درحالی که انتقاد و اعتراض به«احمدی‌نژاد» نشانه‌ی مخالفت با جمهوری اسلامی نیست. گفتیم که در این نظام پیچیده‌ی تودرتو، خیلی از گروه‌ها هستند که با«احمدی‌نژاد» مخالف‌اند اما با اصل جمهوری اسلامی کاملن موافق‌اند، درست مثل صاحبان اصلی شبکه‌ی«من‌وتو».

یکی از کارهای جالب این شبکه برای جذب مخاطب، تولید برنامه‌ای با نام«آکادمی موسیقی گوگوش» بود که در واقع از برنامه‌های اولیه‌ی این شبکه محسوب می‌شود. این شبکه با پرداخت مبلغی کلان به خانم گوگوش و با استفاده از نام او، جوان‌هایی که علاقه‌مند بودند به دنیای موسیقی وارد شوند را در جریان یک مسابقه به سمت این شبکه کشاند و با استفاده از جذابیت‌های نور و تصویر و حضور فیزیکی خانم گوگوش، مردم ساکن ایران را که هدف اصلی هستند، به تماشای این برنامه واداشت. توضیح این‌که به‌جز پرداخت اولیه‌ی مبلغی کلان برای استفاده از نام خانم گوگوش برای این برنامه، این شبکه برای حضور دوماهه‌ی خانم گوگوش در این برنامه نیز به ایشان مبلغ نودهزارپوند پرداخت می‌کند.

هومن خلعتبری یکی از مُهره‌های اصلی این برنامه است که با استفاده از علم موسیقی، شوربختانه به سوءاستفاده‌های غیراخلاقی مشغول است. هومن خلعتبری«گی» است و جای پرسش دارد چه‌گونه آقای احمدی‌نژاد مدعی بود در ایران «گی» وجود ندارد!!! پس این«گی» معروف از کجا صادر شده است؟؟!!

صدالبته«گی» بودن، یک مسئله‌ی شخصی است و مسایل شخصی به کسی ارتباط ندارد، اما وقتی چنین مقوله‌ای به سوءاستفاده از جوان‌های مردم می‌انجامد، سبب آسیب‌های اجتماعی می‌شود و جنبه‌ی شخصی و خصوصی خود را از دست می‌دهد وحتمن که باید مطرح شود. یکی از مشکلات بزرگ جامعه‌ی ما، رسانه‌های غیرمسئول هستند. این رسانه‌ها با این‌که همه‌شان از زیر و بم این داستان غم‌انگیز بااطلاع‌اند، اما به هر دلیلی از گفتن واقعیت به مردم خودداری می‌کنند. سکوت، رسم دیرینه‌ی این رسانه‌هاست و به‌به و چه‌چه کردن‌های دروغین و پشت‌سر حرف‌زدن‌های مرموزانه، خوراک اصلی‌شان است. اگر ما رسانه‌ای داشتیم که شهامت می‌داشت و ماهیت چنین برنامه‌ها و چنین افرادی‌‌ را برملا می‌ساخت، شاید که امروز شبکه‌ی«من‌وتو» جرات نمی‌کرد که چنین آسیب‌پارتی خطرناکی را با استفاده از نام«گوگوش» به خورد مردم بدهد. درد ما این است که رسانه‌ی مسئول نداریم.

گویا برای شبکه‌ی«من‌وتو» هم اصلن مهم نیست که جناب هومن خلعتبری چه می‌کند!! این شبکه بریا رسیدن به هدف‌اش فقط به دنبال جذابیت‌های بیش‌تر برای شکار بیننده‌ی بیش‌تر است و بس. درحالی‌که یک برنامه‌ی تلویزیونی حق ندارد زیر نقاب نام«آکادمی موسیقی» هر کاری که دل‌اش خواست انجام بدهد. حق ندارد با استفاده از بچه‌های مردم، از زنده‌گی‌اش لذت ببرد. در نظر بگیرید ده جوان را برای این آکادمی انتخاب می‌کنند آن‌هم نه آن‌گونه که در صفحه‌ی تلویزیون نمایش داده می‌شود و مردم خوش‌باور هم باور می‌کنند که معیار فقط خواندن و صدای داوطلبان است. خیر، معیار این نیست، معیار دقیقن آن چیزی است که در صفحه‌ی تلویزیون نمایش نمی‌‌دهند، بلکه در پارتی‌های شبانه و حرف‌های درگوشی، فقط با خود داوطلبان مطرح می‌کنند. شیوه‌ای که باورکردنی نیست اما حقیقت دارد، شیوه‌ای غیرانسانی و درخواست‌های نامشروع و غیراخلاقی!! و هومن خلعتبری چنین می‌کند.

به‌هرشکل ده نفر گزینش می‌شوند که چند نفرشان به واسطه‌ی دوستی و آشنایی است و چند نفر هم از طریق غیراخلاقی که در بالا مطرح شد و شاید یکی دو نفر هم عادی... و بعد در عرض دو ماه می‌خواهند خواننده بسازند!!! بیش‌تر مردم ما بر این باورند که جامعه‌ی هنری آلوده است و درواقع نیز چنین است، حال شما درنظر بگیرید این جوان‌هایی که از همان ابتدا به طریق گزینش‌های غیراخلاقی و مسایل جنسی به موسیقی راه پیدا می‌کنند به کدام ناکجاآبادی خواهند رسید!!! اینان به‌هرشکل جوان هستند و جویای نام و وقتی با چنین پیشنهادهایی برای ورود به این آکادمی مواجه می‌شوند، مشخص است که برخی‌هاشان راضی می‌شوند که با این شیوه‌های غیراخلاقی به آکادمی راه پیدا کنند و دستِ‌کم برای دو ماه به شهرت برسند. آن‌گونه که در این برنامه در عرض دوماه مشهور می‌شوند شاید اگر سال‌ها تلاش کنند نتوانند چنین شهرتی را به‌دست بیاورند، اما دیگر به این فکر نمی‌‌کنند که بعد از این دو ماه سرنوشت‌شان چه خواهد شد!!!

هومن خلعتبری حق ندارد که با سوءاستفاده‌ی جنسی از این پسرهای جوان، خوش‌گذرانی کند و حقوق دریافت کند و به ریش همه بخندد. هروقت که هومن خلعتبری در جلوی دوربین تلویزیون «گی‌»بودن‌اش و نیز این‌گونه سوءاستفاده‌های جنسی را انکار کرد، آن‌زمان من مدارک مربوط به این موضوع را رو می‌کنم. چه‌گونه کسی به خودش این اجازه را می‌‌دهد که به بهانه‌ی خواننده‌کردن پسرهای جوان و تعلیم‌ آواز، از آن‌ها سوءاستفاده‌ی جنسی کند؟ ببینید چه بساطی داریم!!

به‌هرشکل تلویزیونی که با اهداف خاص سیاسی شکل می‌گیرد، فقط بیننده می‌خواهد و رسیدن به هدف موردنظرش و دیگر برای‌اش تفاوتی ندارد که در درون‌اش چه می‌گذرد و چه کسانی از این شرایط غم‌انگیز سوءاستفاده می‌کنند و چه کسانی آسیب می‌بینند. قدیمی‌ها می‌گفتند: «سیاست پدرو مادر ندارد» و مصداق بارز این جمله را اینک در تلویزیون«من‌وتو» می‌بینیم. پس خوشا به حال من و تو که«من‌وتو» داریم!!!!!

بیست‌وچهارم آذرماه 1390 خورشیدی

Saturday, July 23, 2011

Episode/N111

شماره‌ی صدویازده اپیزود منتشر شد

گفت‌وگویی ویژه با«مهرداد آسمانی» ا

قصه‌ی یک ملودی - وقتی که گل درنمیاد...ا

چه جای نامحرم است مجلس اُنس؟ - شهیار قنبری

نگاهی به ترانه‌ی «پوست شیر» ا

مصاحبه‌ای با«خسرو گلسرخی» درباب نقد هنری و هنرمند متعهد - سال 1349

ا «داریوش» صدای سرخ - بخش هشتم

دو نکته‌ی زنده‌گی در یک نگاه کوتاه

همراه با

شعر، داستان و عکس‌های دیدنی و خاطره‌انگیز

در

شماره‌ی صدویازده مجله‌ی اپیزود


یکُم امردادماه 1390 خورشیدی


Saturday, July 9, 2011

Episode/N110

شماره‌ی صدوده اپیزود منتشر شد


سخنی با«اردلان سرفراز» درباب ترانه‌ی«دلم خواست» ا


پا گذاشتن روی ستاره‌ها - نگاهی به آلبوم«طعم رویا» ا


ا«ترانه‌هامو پس بده!» و ناآگاهی هوراکشان عاشق


چه دنیای عجیبیه!!! ا


نگاهی به ترانه‌ی«معلم بد» ا


ترانه‌سرا، آهنگ‌ساز و خواننده کدام هنرمندترند؟


من و همسرم شانه‌به‌شانه‌ی هم... ا


ا«داریوش» صدای سرخ - بخش هفتم


*


همراه با عکس‌های دیدنی، شعر و داستان


در


شماره‌ی صدوده مجله‌ی اپیزود


EPISODE MAGAZINE



هجدهم تیرماه 1389 خورشیدی



Tuesday, June 28, 2011

ترانه‌هامو پس بده

واکنش«گوگوش» به ترانه‌ی«ترانه‌هامو پس بده» ا


دوباره باز دوباره یک گفت‌و‌گوی تکراری دیگر با خانم گوگوش در یکی از مجله‌های ایرانی چاپ لس‌انجلس ... دوباره باز دوباره یک دروغ جالب‌انگیز در میانه‌ی این گفت‌وگو، این‌بار به‌دلیل فشار وارده از ترانه‌ی«ترانه‌هامو پس بده!». ا

پرسش‌ها و پاسخ‌ها آن‌چنان تکرار مکررات است که من مجبورم صدباره بپرسم وقتی حرف تازه‌ای برای گفتن وجود ندارد، چه نیازی به گفت‌وگوی تازه است؟ یعنی برای گفتن یک دروغ جانانه و تسویه حساب شخصی، باید حتمن گفت‌وگویی تازه به بهانه‌ی کنسرت به‌راه انداخت؟
محتوای این گفت‌وگو را همان پرسش‌های همیشه‌گی کاپی کردن و دانلود آلبوم‌های موسیقی، دشوار بودن تهیه‌ی آلبوم به دلیل کاپی‌ها و دانلودها، کشف استعدادهای جوان، تلنبار شدن استعدادهای جوان در ایران و عدم دسترسی به آن‌ها، همکاری با ترانه‌سرایان پیش‌کسوت و تکراری‌تر از همه داستان هزارساله‌ی خانه‌ی هنرمندان تشکیل می‌داد و صدالبته یک دروغ‌پردازی بزرگوارانه نیز در میانه‌ی این گفت‌وگو، به‌مانند نگینی مصنوعی و پُردرخشش جلب توجه می‌کرد. این دروغ درواقع هدف اصلی گفت‌وگو بود.ا


خبرنگار پرسید: با ایرج جنتی‌عطایی چه همکاری‌هایی داشتید؟
خانم گوگوش درحالی‌که از هول هلیم در دیگ افتاده بود و می‌خواست هرچه سریع‌تر دروغ نازنین‌اش را تحویل بدهد، بدون این‌که به پرسش خبرنگار توجه کند، همین‌که نام ایرج جنتی‌عطایی را شنید، چنین پاسخ داد:ا
«ا«با ایرج جنتی‌عطایی صحبت می‌کنم. او اصرار دارد آثارش را در یک آلبوم مستقل جای دهد. ولی من با توجه به تجربیات سال‌های اخیر متوجه شدم که تنوع در آثار آلبوم را مردم بیش‌تر می‌پسندند. ضمن این‌که در این شرایط، تهیه‌ی یک آلبوم کامل تاحدی مشکل است اما امیدوارم که با ایرج عزیز در آلبوم‌های آینده‌ام همکاری داشته باشم.»ا


آه! چه بااحساس!!!! ای‌جان!! خدا آرزومندان را به آرزوی‌شان برساند که مجبور نشوند آرزوی‌ دیرینه‌شان را در قالب«اصرار دیگری برای تهیه‌ی یک آلبوم مستقل» بیان کنند!!! من به‌واقع نمی‌دانستم خانم گوگوش تا این اندازه آرزوی همکاری با ایرج جنتی‌عطایی را دارد.ا


تا آن‌جایی که همه می‌دانند آقای جنتی‌عطایی بود که از همکاری کردن با خانم گوگوش امتناع کرد. آقای جنتی‌عطایی، در گفت‌وگو با هوشنگ توزیع در تلویزیون پارس، بسیار شفاف و بدون تعارف گفت: «من با خانم گوگوش مشکل سیاسی دارم و هروقت مشکلات ایشان برطرف شود همکاری خواهم کرد»... مثل روز روشن است که مشکلات خانم گوگوش برطرف نشده و ایشان هم‌چنان در هاله‌ای از ابهامات و غیرابهامات سیاسی به‌سر می‌برند، بنابراین آقای جنتی‌عطایی که سال‌هاست بر سر این حرف‌شان ایستاده‌اند، چرا باید یواشکی به گوگوش اصرار کند که تو را به‌خدا بیا با من یک آلبوم مستقل داشته باش؟؟ اصلن آقای جنتی‌عطایی چه وقت به آوازخوانان اصرار کرده‌اند که شما را به‌خدا بیایید باهم همکاری کنیم؟
آقای جنتی‌عطایی در مقابل دوربین موضع خود را در برابر همکاری با خانم گوگوش اعلام کرد، همه هم دیدند و شنیدند. فیلم آن گفت‌وگو هم‌اینک نیز موجود است. با این وصف، خانم گوگوش چه‌گونه می‌تواند حرف خود را مبنی بر اصرار آقای جنتی‌عطایی برای همکاری با ایشان ثابت کند؟ شاعر کجا چنین حرفی را گفته است؟



جالب این‌جاست که ایشان گفته‌اند: ولی من با توجه به تجربیات سال‌های اخیر متوجه شدم که تنوع در آثار آلبوم را مردم بیش‌تر می‌پسندند.ا
باید گفت که تجربیات خانم گوگوش منحصر به سال‌های اخیر نبوده است، این درست که ترانه‌ی «ترانه‌هامو پس بده!» حال‌ ایشان را دگرگون کرده، اما این دلیل نمی‌شود که چشم بر روی تجربیات پنجاه ساله‌ی خود ببندد و تجربیات پنجاه سال پیش‌اش را باعنوان«تجربیات سال‌های اخیر» ذکر کند. خانم گوگوش در همه‌ی سال‌های فعالیت هنری‌اش چنین تجربه‌ای داشته است. ایشان سال‌های پی‌درپی فقط با«اردلان سرفراز و شماعی‌زاده» کار کرده بود که اگر ترانه‌ها را روی هم بگذاریم به جای یک آلبوم مستقل، چند آلبوم مستقل می‌شود. در زمانی‌ دیگر چند سال با«ایرج جنتی‌عطایی و واروژان» پشت‌هم چنین تجربه‌ای را داشته است و بعد از آن هم«زلاند و سرفراز». پس«تجربه‌ی چند سال اخیر» دلیل خوب و موجهی برای نپذیرفتن اصرار!!! آقای جنتی‌عطایی برای یک آلبوم مستقل نیست، اگر بنابر تجربه بود باید می‌گفت تجربه‌ی پنجاه سال اخیر! و جالب این‌که ایشان چه زود و سریع از تجربه‌های خود پند می‌گیرد!!! پنجاه سال طول کشید!!!ا


در آن دوران ترانه‌ها بر روی صفحه‌های موسیقی منتشر می‌‌شد که فقط حاوی دو ترانه بود، و بعد هم نوار کاست به بازار آمد. خانم گوگوش همین صفحه‌های دو ترانه‌ای را چندین سال پی‌درپی فقط با همکاری اردلان سرفراز و حسن شماعی‌زاده منتشر کرد. اسامی ترانه‌ها را ببینید:ا
من و گنجشکای خونه»، «من و تو»، «جاده»، «مرداب»، «کویر»، «کوه»، «دوپنجره»، «اون منم»، ا«کولی»، «دوراهی»، «بخون تا بخونم»، «کیه کیه» و...ا
جالب این‌که پس از انتشار این ترانه‌های موفق، بین او و اردلان سرفراز و حسن شماعی‌زاده اختلاف افتاد و کار به دعوا و قهر کشید.ا


به آثار مشترک گوگوش و ایرج جنتی‌عطایی و واروژان توجه کنید: «پُل»، «ماه‌پیشونی»، «خوابم یا بیدارم»، ا«باور کن»، «همسفر»، «دریایی»، «شب شیشه‌ای».ا
با توجه به این نکته که این همکاری چند سال پشت‌هم ادامه پیدا کرد، آیا تعداد ترانه‌های مشترک و بی‌تنوع!! به اندازه‌‌ی یک آلبوم مستقل نیست؟ ... به‌جز این باید به ترانه‌های مشترک گوگوش با «ایرج‌جنتی‌عطایی و بابک بیات» و «ایرج جنتی‌عطایی و پرویز مقصدی» هم اشاره کرد. ببینید چندین سال پیاپی چند ترانه با ایرج جنتی‌عطایی کار کرده بود؟!؟
و ببینید در یک مدت کوتاه چند ترانه با فرید زلاند و اردلان سرفراز همکاری داشته: «مرهم»، «پرسش»، «دریغ»، «شکایت»، «گمشده» ... حیف که انقلاب اسلامی به‌وقوع پیوست و «آقا خوبه، آقا جونه» تشریف آورد، وگرنه همکاری با«زلاند و سرفراز» طبق روال پیشین، هم‌چنان ادامه می‌یافت.ا

حال ترانه‌های مشترک گوگوش با مهرداد آسمانی و شهیار قنبری را ببینید:ا
«ا«چله‌نشین»، «دل‌کوک»، «نجات‌ام بده!»، «اتاق من»، «عشق یعنی همه چیز»، «آی مردم مُردم»، «آخرین خبر»، «شب سپید»، «غزل شیشه‌ای»، «خوبِ خوب»، «سنگر بی‌سنگ»، «شک می‌کنم»، «آفتابی».ا


بنابراین تجربیات خانم گوگوش مربوط به چند سال اخیر نبوده است. ایشان در زمینه‌ی همکاری مستمر با همکاران‌‌اش تجربیات چهل‌ساله دارد. یعنی همان روشی که در همه‌ی سال‌های فعالیت هنری‌اش دنبال کرده بود را در چند سال اخیر هم دنبال کرد... اما گویا فضای ترانه‌ی«ترانه‌هامو پس بده!» به ایشان اجازه نمی‌دهد که تجربیات چهل سال پیش‌اش را ببیند، آن‌چنان که همه‌ی تجربیات‌اش را در چند سال اخیر خلاصه کرده است!!ا
حالا خانم گوگوش! لطفن شهامت داشته باشید و پاسخ بدهید که کدام‌یک از این آثار، شما را به این نتیجه رسانده که باید در یک آلبوم با پنجاه نفر کار کنید؟


به جز این فقط با یک مقایسه‌ی ساده، خیلی راحت می‌توان تفاوت آثاری که نام بُردم را با آثار آلبوم«حجم سبز» به‌وضوح دریافت. سطح و کیفیت‌ ترانه‌های نام‌بُرده آن‌چنان با آلبوم حجم سبز تفاوت اساسی دارند که بهتر است بگوییم اصلن قابل مقایسه نیستند. همه‌ی آنانی که ترانه را می‌شناسند و با ترانه زنده‌گی می‌کنند، همین نظر را دارند. حجم سبز آلبومی بسیار ضعیف است، حال اگر دو نفر در این آلبوم همکاری می‌داشتند یا سی نفر و یا پنجاه نفر فرقی نداشت. به روشنی می‌بینیم که آلبوم«حجم سبز» با تعداد نفرات بیش‌تر، بسیار ضعیف و سطحی کار شده و حرفی برای گفتن ندارد.ا

نکته‌ی دیگر این‌که، هنرمندی که به همین راحتی ترانه‌های برنامه‌ی کودک«رها اعتمادی» را به هر دلیلی که خودش می‌داند اجرا می‌کند، چه‌گونه ممکن است ترانه‌های ایرج جنتی‌عطایی را نپذیرد؟ آیا رها اعتمادی تازه‌کار و نابلد، با ایرج جنتی‌عطایی که سابقه‌ی چندین و چند ساله در ارایه‌ی بهترین ترانه‌های ماندگار را دارد، اصلن باهم قابل مقایسه‌اند؟ مطمئن باشید اگر خانم گوگوش نه به شکل مستقیم که حتا اگر باواسطه هم اشاره‌ای برای اجرای ترانه‌های آقای جنتی‌عطایی دریافت می‌کرد، ترانه‌ها را می‌‌قاپید.ا
با همه‌ی این اوصاف، اگر چنان‌چه آقای جنتی‌عطایی، رسمن و به‌طور واضح اعلام کند که برای تهیه‌ی یک آلبوم مشترک با گوگوش، به ایشان اصرار کرده است و ایشان نپذیرفته، من حرف آقای جنتی‌عطایی را می‌پذیرم.ا
داستان‌های ما، به‌واقع داستان‌های عجیب و غریبی است. داستان این است که خانم گوگوش به دلیل فشار وارده از شنیدن ترانه‌ی «ترانه‌هامو پس بده!» چنین واکنش کودکانه‌ای را در این گفت‌وگو از خود به نمایش گذاشته است. حال حساب کنید که داستان‌های ما تا به کجا عجیب و غریب است و نیز بررسی کنید که فشار وارده بر خانم گوگوش از شنیدن این ترانه تا چه حد بوده است!!!ا

چرا ترانه‌ام به تو بال و پر، به من قفس بده؟
برهنه کن صداتُ و ترانه‌هامو پس بده!
ا


این خاصیت فرهنگ نابه‌هنجار و تربیت اجتماعی سراسر غلط هنرمند است که درظاهر سکوت بزرگوارانه اختیار می‌کند، اما تسویه حساب شخصی خود را در جایی دیگر و با موضوعی بی‌ربط و دروغین عنوان می‌دارد. کاش سوپراستار ما ذره‌ای شهامت داشت و آن‌چه در دل مخفی کرده بود را بدون یاری گرفتن از دروغ بیان می‌‌کرد. اما گفتم که تربیت اجتماعی غلط ، سوپراستار را وامی‌دارد که عقده‌ی درونی خود را به یاری دروغ بگشاید و سپس پیش خود ذوق‌زده شود که دیدی چی گفتم، حال‌شونو جا آوردم!! ... حال‌شان را جا نیاوردی خانم گوگوش! مردم را به خنده آوردی!ا
ا«سوزان جیفرز» می‌گوید که«مویه نکن! خشمگین نشو! ادراک کن! ادراک کن!»ا


خانم گوگوش! حال شما هم ادراک کن! به جای دروغ‌پردازی و عقده‌گشایی، ادراک کن جانا! ادراک کن! اگر که می‌توانی!ا

منبع: مجله‌ی اپیزود - شماره‌ی صدوچهار



هفتم تیرماه 1390 خورشیدی


Friday, June 24, 2011

Episode/N109

شماره‌ی صدونُه اپیزود منتشر شد


با آغاز چهارمین سال انتشار مجله‌ی اپیزود


شماره‌ی صدونُه اپیزود منتشر شد: ا

بلوغ ... «شهرزاد سپانلو» ا


ا«حس تنهایی» پُر از حس تازه‌گی‌ست - بخش دوم


Who is right


برنامه‌ای بی‌پرده و شفاف


مرگ غم‌انگیز دو رودخانه‌ی زیبا در قلب شهر رشت


ا«ایرج جنتی‌عطایی» و جامعه‌شناختی دقیق


بتی، لیلا فروهر، شهره و نوش‌آفرین در پیوندی هنرمندانه


ا«داریوش» صدای سرخ - بخش هفتم*


به‌همراه عکس‌های دیدنی و شعر و داستان*


در شماره‌ی صدونُه مجله‌ی اپیزود



*


چهارم تیرماه 1390 خورشیدی


Saturday, June 11, 2011

گفت‌وگو با مهرداد آسمانی







بیست‌ویکم خردادماه 1390 خورشیدی



Episode/N108

شماره‌ی صدوهشت اپیزود منتشر شد



آلبوم حس تنهایی پُر از حس تازه‌گی‌ست



خورخه سمپرون نویسنده‌ی اسپانیایی درگذشت



دلایل پُرمخاطب‌بودن و تاثیرگذاری شبکه‌ی فارسی1



امان از روزگار... ا



گفت‌وگوی عنایت فانی با ایرج جنتی‌عطایی



آ«داریوش» صدای سرخ - ماجرای اسیدپاشی و ارتباط با گوگوش



بفرمایید شام تهرانی به‌دنبال بفرمایید شام لندنی



به‌همراه شعر و داستان‌کوتاه و عکس‌های دیدنی



در شماره‌ی صدوهشت مجله‌ی اپیزود






بیست‌ویکم خردادماه 1390 خورشیدی



Saturday, May 28, 2011

Episode/N107

شماره‌ی صدوهفت اپیزود منتشر شد



چندخطی برای زنده‌یاد ناصرخان حجازی


پخش غیرقانونی«ترانه‌هامو پس بده!» ازتلویزیون من‌وتو


ترانه‌ی«ای‌آسمان» سروده‌ی ترانه مُکرم است یا بیژن سمندر؟


سرقت نام«زویا زاکاریان» توسط رها اعتمادی


ترانه‌ی«آشپزخونه» طبیعت رنگ‌باخته‌ی پُررنگ دیروز


گفت‌وگوی«منوچهرسخایی» با مجله‌ی بانوان در سال 1352


گستره‌ی بی‌کران مُرده‌پرستی در سرزمین ما


ا«داریوش» صدای سرخ - بخش چهارم



همراه با



عکس‌های زیبا و خاطره‌انگیز، شعر و داستان



در شماره‌ی صدوهفت مجله‌ی اپیزود







هفتم خردادماه 1390 خورشیدی


Saturday, May 14, 2011

Episode/N106

شماره‌ی صدوشش اپیزود منتشر شد


در شماره‌ی صدوشش مجله‌ی اپیزود می‌خوانید: ا

ا«راستین» صدایی خوش و راستین

ا«بیژن سمندر» شاعر شعر شیراز

اندرحکایت گوگوش - پس از ده سال: سلام‌علیکُم لیلاجون! ا

یک روز از زنده‌گی من... ا

صدساله‌گی دکتر ذبیح‌الله صفا

ا«داریوش» صدای سرخ - بخش سوم

شب است و گوشی تلفن و ذهن شلخته... ا

روایت زیبای«اسفندیار منفردزاده» از شعر«پریا»ی شاملو


مطالب خواندنی و عکس‌های دیدنی در

شماره‌ی صدوشش مجله‌ی اپیزود




بیست‌وچهارم اردیبهشت‌ماه 1390 خورشیدی

*

Tuesday, May 3, 2011

Episode/N105

شماره‌ی صدوپنج اپیزود منتشر شد



شماره‌ی صدوپنج مجله‌ی اپیزود را از دست ندهید







سیزدهم اردیبهشت‌ماه 1390 خورشیدی
*

Monday, April 18, 2011

Episode / N104

شماره‌ی صدوچهار اپیزود منتشر شد

**

حضور جنجالی تهمینه میلانی در برنامه‌ی هفت

*ابی در هنگامه‌ی حس تنهایی

*واکنش گوگوش به ترانه‌ی«ترانه‌هامو پس بده» ا

*داریوش، صدای سرخ

*آغازی برای جوان‌گرایی در شبکه‌ی امید ایران

*آقای مدیر! با داریوش مشکل داری یا با ابی؟!؟

**به همراه چند خبر هنری، شعر، داستان و عکس‌های دیدنی

*در شماره‌ی صدوچهار مجله‌ی اپیزود*

*

*بیست‌ونهم فروردین‌ماه 1390 خورشیدی *

Saturday, March 19, 2011

Episode/N102

با شادباش‌های نوروزانه به‌مناسبت فرارسيدن نوروز باستانی

و با آرزوی سالی خوب و خوش برای همه

شماره‌ی صدودو مجله‌ی اپيزود منتشر شد


ويديوی پيام نوروزی خانم ليلا فروهر

گفت‌وگویی بی‌پيرايه با خانم بتی

نوروزانه ... ماهی قرمز كوچولو

ا«حس تنهایی» آلبوم تازه‌ی«ابی» ا

مخاطب من شما سه نفريد! ا

پشت ديوارهای سانسور چه گذشت؟

نگاهی به برنامه‌ی«بفرماييد شام!» ا

به‌همراه ساير مطالب خواندنی، عكس‌های ديدنی، شعر و داستان كوتاه

در شماره‌ی صدودو مجله‌ی اپيزود


*


بيست‌وهشتم اسفندماه 1389 خورشيدی

Friday, March 4, 2011

Episode/N101

شماره‌ی صدويك مجله‌ی اپيزود منتشر شد
*
*
در شماره‌ی صدويك اپيزود می‌خوانيد: ا
*
*فستيوال زيبایی و نور، حاصل سكوت جادویی مهرداد
*
*كدام ترانه آينه‌ی ماست؟ (نگاهی به ترانه‌هامو پس بده!)ا
*
*ای‌كاش تاريخو می‌شد برگردونم به روز يك (نگاهی به ترانه‌هامو پس بده!)ا
*
*در ستايش سلين ديون
*
*حاجی‌فيروز كجاست؟ پس چرا نمی‌آيد؟
*
*بازخوانی يك پرونده - «نماز»در گفت‌وگو با اسفنديار منفردزاده
*
*انگشت اتهام فقط به سمت كوجی زادوری!!! ا

*
به‌همراه عكس‌های تماشایی و شعر و داستان كوتاه
*
*در شماره‌ی صدويك مجله‌ی اپيزود

*

*
*
چهاردهم اسفندماه 1389 خورشيدی

**

Wednesday, February 23, 2011

Episode/N100

شماره‌ی صد مجله‌ی اپيزود منتشر شد
*
*
در شماره‌ی صد مجله‌ی اپيزود بخوانيد: ا
*
ا «ترانه‌هامو پس بده!» زمزمه‌ی يك درد پنجاه ساله
*
بين همه ستاره‌ها خورشيد قسمت می‌كنی! (نگاهی به آلبوم طعم رويا)ا
*
اندرحكايت گفت‌وگوی مجله‌ی جوانان با گوگوش
*
يادداشتی درباره‌ی فيلم كوتاه«اركيده‌ی هنر گيلان» ساخته‌ی فرشته فرحبد ا
*
ريخت‌وپاش‌های جذاب تلويزيون من‌وتو2
*
نگاهی به گذشته - می‌تونی مُشت منو وابكنی
*
و ساير مطالب خواندنی و عكس‌های ديدنی
*
در شماره‌ی صد مجله‌ی اپيزود
*
*
*
چهارم اسفندماه 1389 خورشيدی
*
*

Tuesday, February 8, 2011

Episode/N99

شماره‌ی نودونُه اپيزود منتشر شد
*
*
ا«شتربان» اثری ماندگار از امير آرام
*
انتشار آلبوم «طعم رويا» با صدای مهرداد آسمانی
*
باز هم اعتراضی نامهربانانه به قهوه‌ی تلخ
*
ا«ابی» با نفسی تازه می‌آيد... ا
*
درود بر شما آقای جيرانی!!!! ا
*
ا«طلاق»، ملودی منوچهر چشم‌آذر يا آندره لويدوبر؟
*
*
به‌همراه ساير مطالب خواندنی و عكس‌های ديدنی
*
در شماره‌ی نودونُه مجله‌ی اپيزود
*
EPISODE MAGAZINE
*
*
*
نوزدهم بهمن‌ماه 1389 خورشيدی
*
*

Wednesday, January 26, 2011

THE TASTE OF DREAMS

**

ششم بهمن‌ماه 1389 خورشيدی
*

Friday, January 21, 2011

Episode/N98

شماره‌ی نودوهشت اپیزود منتشر شد
*
*
اجرای قانون حقوق مولفان ترانه و سو کردن «ابی» ا
*
همراه با سایر مطالب خواندنی و عکس‌های دیدنی
*
در شماره‌ی نودوهشت مجله‌ی اپیزود
*
*
*
دوم بهمن‌ماه 1389 خورشیدی
*

Friday, January 7, 2011

اپيزود - شماره‌ی نودوهفت

شماره‌ی نودوهفت«اپيزود» منتشر شد
*
*
پس از سه ماه تاخير
*
شماره‌ی نودوهفت اپيزود با مطالب خواندنی و عكس‌های ديدنی منتشر شد
*
*
عشق بُن‌دندانی طنزنويس‌مان به گوگوش
*
را
*
در شماره‌ی نودوهفت اپيزود بخوانيد: ا
*
*
*
هفدهم دی‌ماه 1389 خورشيدی
*

Saturday, January 1, 2011

ترانه‌هامو پس بده

چرا ترانه‌ام به تو بال و پر، به من قفس بده؟
*
برهنه كن صداتُ وُ ترانه‌هامو پس بده! ا
*
*
آلبوم «طعم رويا» با صداي دل‌نشين«مهرداد» ا
*
با شش ترانه‌ي ناب: ا
*
ترانه‌هامو پس بده
*
فستيوال گُل
*
ماه‌بانو
*
تمام ما
*
ماليخوليا
*
آتيش‌بازي
*
*
كار مشترك: ايرج جنتي‌عطايي و مهرداد آسماني
*
*
پخش: شركت ترانه
*
فوريه‌ي 2011
*
*
دوازدهم دی‌ماه 1389 خورشيدی
*
*