tag:blogger.com,1999:blog-24497459897102041072024-03-12T16:31:01.987-07:00دلکدهی آنسهAansehhttp://www.blogger.com/profile/00744633238315811018noreply@blogger.comBlogger113125tag:blogger.com,1999:blog-2449745989710204107.post-81823875116733644602011-12-15T08:31:00.000-08:002011-12-15T08:45:35.913-08:00انگلیس، رفسنجانی، تلویزیون منوتو<div style="text-align: right;"><!--[if gte mso 9]><xml> <w:worddocument> <w:view>Normal</w:View> <w:zoom>0</w:Zoom> <w:punctuationkerning/> <w:validateagainstschemas/> <w:saveifxmlinvalid>false</w:SaveIfXMLInvalid> <w:ignoremixedcontent>false</w:IgnoreMixedContent> <w:alwaysshowplaceholdertext>false</w:AlwaysShowPlaceholderText> <w:compatibility> <w:breakwrappedtables/> <w:snaptogridincell/> <w:wraptextwithpunct/> <w:useasianbreakrules/> <w:dontgrowautofit/> </w:Compatibility> <w:browserlevel>MicrosoftInternetExplorer4</w:BrowserLevel> </w:WordDocument> </xml><![endif]--><!--[if gte mso 9]><xml> <w:latentstyles deflockedstate="false" latentstylecount="156"> </w:LatentStyles> </xml><![endif]--><!--[if gte mso 10]> <style> /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin:0cm; mso-para-margin-bottom:.0001pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:10.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-ansi-language:#0400; mso-fareast-language:#0400; mso-bidi-language:#0400;} </style> <![endif]--> <p class="MsoNormal" dir="RTL" style="line-height: 150%; text-align: center; color: rgb(255, 0, 0);"><span style="font-size:180%;"><b><span lang="FA">از شرق تا غرب آ آ آ آ، کار کار انگلیساست</span></b></span></p><p class="MsoNormal" dir="RTL" style="line-height:150%"><span style="font-size:130%;"><b><span lang="FA"><span style="font-size:85%;"><span style="color: rgb(255, 255, 255);">*</span></span>سرزمین ما دارای نظام حکومتی هزارتویی است که چندین دسته باهم در نبرد هستند و همهگی آنها هم با اصل جمهوری اسلامی موافقاند و آنچه آنان را به نبرد واداشته، بهدست گرفتن قدرت است که برای دستیابی به این قدرت سیاسی مشهور، به هر دری میزنند. درواقع جمهوری اسلامی حُکم پدر و مادری را دارد که این دستههای سیاسی شناختهشده، فرزندان آنها هستند که همهی آنها در مقابل پدرومادرشان خم میشوند و به آن اعتقاد دارند، اما بین خودِ فرزندان دعوا و رقابت است و برای کنار زدن یکدیگر هر کاری از دستشان برآید را انجام میدهند.</span></b></span></p><span style="font-size:130%;"> </span> <p class="MsoNormal" dir="RTL" style="line-height:150%"><span style="font-size:130%;"><b><span lang="FA">درحال حاضر به هر کسی میرسیم با محمود احمدینژاد مخالف است. اما<span style="mso-spacerun:yes"> </span>هدف مخالفان احمدینژاد باهم تفاوت دارد. نوع مخالفت اقشار مختلف جامعه بااحمدینژاد، با نوع مخالفت دستههای سیاسی با او تفاوت اساسی دارد. همانگونه که اشاره شد بیشتر دستههای مختلف سیاسی برای به دست گرفتن قدرت با احمدینژاد مخالفت میکنند درحالیکه مخالفت مردم با او از جنس دیگری است.</span></b></span></p><span style="font-size:130%;"> </span> <p class="MsoNormal" dir="RTL" style="line-height:150%"><span style="font-size:130%;"><b><span lang="FA">یکی از مخالفان سرسخت احمدینژاد« رفسنجانی» است. رفسنجانی که در دهههای گذشته، خود از قدرتمندترین مردان این نظام بود، با بهدست آوردن ثروتی بادآورده که همیشه این ثروت را به باغهای پستهاش سنجاق میکرد، بههمراه پسران معروفاش، شوکت و مکنتی بههم زدند که تماشایی بود. ثروت بیکرانشان در کشورهای مختلف، آنها را به چهرههایی مشهور تبدیل کرد.</span></b></span></p><span style="font-size:130%;"> </span> <p class="MsoNormal" dir="RTL" style="line-height:150%"><span style="font-size:130%;"><b><span lang="FA">این شخص پُرمکنت و پُرقدرت در مسیرهای بعدی جمهوری اسلامی، ناخواسته از جاده منحرف شد. او را به بیراهه هُل دادند. بیراههای که خودش در آن جادهای یکدست و هموار ساخت و همچنان درحال نبرد با کسانیست که او را به آن بیراهه هُل داده بودند.</span></b></span></p><span style="font-size:130%;"> </span> <p class="MsoNormal" dir="RTL" style="line-height:150%"><span style="font-size:130%;"><b><span lang="FA">جادهای که رفسنجانی ساخت، کمافیالسابق مقصدش انگلیس بود. در همه جای تاریخ سرزمینمان، هرکجا نامی از انگلیس برده شده، شانه به شانهی آن روحانیون نیز قرار گرفتهاند. درواقع انگلیس حامی اصلی روحانیون و مذهب در ایران بوده و هست. انگلیس در این برهه نیز با رفسنجانی همراه شد و پشت سرش قرار گرفت تا حامی او در به ثمر رسیدن هدفهایی باشد که درواقع هدف مشترک انگلیس و قشر روحانی است. پس از انقلاب اسلامی هم همیشه در بین عامهی مردم گفته میشد که انگلیس آخوندها را سر کار آورد. عدهای هنوز این حرف را نمیپذیرند و خیلیها هم آن را باور دارند.</span></b></span></p><span style="font-size:130%;"> </span> <p class="MsoNormal" dir="RTL" style="line-height:150%"><span style="font-size:130%;"><b><span lang="FA">در حال حاضر دشمن مشترک انگلیس و رفسنجانی، «محمود احمدینژاد» است. انگلیس همچنین برای سردستههای جنبش سبز یعنی موسوی و کروبی نیز غش و ضعف میرود. جنبش سبز که با موسوی و کروبی و یارانشان شکل گرفت، بعدها و با اضافه شدن اقشار مختلف جامعه و مردم عادی به آن، شکل دیگری به خود گرفت و مفهوماش گستردهتر شد تا جاییکه اینک همهی هواداران جنبش سبز، هوادار نظام جمهوری اسلامی نیستند اما اصل این جنبش و سردمداران آن یعنی آقایان موسوی و کروبی همانگونه که همه میدانند با اصل نظام جمهوری اسلامی موافقاند و کسی هم نمیتواند اینرا انکار کند، چون خودِ این آقایان بهطور شفاف این مسئله را عنوان کردند و اینکه دوست نمیدارند نظامی دیگر جایگزین نظام کنونی گردد. </span></b></span></p><span style="font-size:130%;"> </span> <p class="MsoNormal" dir="RTL" style="line-height:150%"><span style="font-size:130%;"><b><span lang="FA">یکی از وسایل مهمی که حکومتها و سیاستمداران برای رسیدن به اهدافشان از آن سود میبرند، رسانهها هستند. شبکهی خبری بیبیسی یک شبکهی تلویزیونی دولتی است که بهطور آشکار از طرف دولت انگلیس ساپورت میشود و همهی دنیا هم این را میدانند. اما از این شبکه که بهطور علنی با بودجهی دولتی تامین میشود، نمیتوان به خیلی از اهداف رسید. بنابراین شبکهای مورد نیاز بود که ساپورت دولتی آن بهشکل مخفیانه باشد تا راحتتر بتواند هدفهای خود را تحت پوشش نام دو نفر به مقصد برساند.</span></b></span></p><span style="font-size:130%;"> </span> <p class="MsoNormal" dir="RTL" style="line-height:150%"><span style="font-size:130%;"><b><span lang="FA">این شبکهی تلویزیونی با حمایت دولت انگلیس و شخص رفسنجانی و پسراناش تاسیس شد. تلویزیونی با نام«منوتو». شبکهای با هزینهای کلان که هر فرد نابینایی هم تشخیص میدهد چنین بودجهای نمیتواند بودجهی شخصی باشد. تلویزیونی با</span></b><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><b><span dir="LTR"><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span> </span><span lang="FA">كيفيت تصويری بسیار خوب، برنامهسازیهای پُرهزينه، خريدن</span></b><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span><b><span dir="LTR" lang="FA"><span dir="LTR"></span><span dir="LTR"></span> </span><span lang="FA">لايسنس برنامههای خارجی و شبيهسازی آن برنامهها و همهی اينها بدون داشتن آگهی تبليغاتی. این شبکهی تلویزیونی با آمدناش چشمها را به خود خیره کرد. شدت ساپورت بهحدی بود که با فاصلهی زمانی اندک، دومین کانال این شبکه نیز با نام«منوتو2» آغاز بهکار کرد. اینبار چشمها علاوهبر خیره شدن، گرد هم شد. کلانبودن هزینهی صرفشده برای این تلویزیون، با تاسیس«منوتو2» بیشتر به چشم آمد و شکها نیز به یقین تبدیل گشت.</span></b></span></p> <p class="MsoNormal" dir="RTL" style="mso-margin-top-alt:auto;mso-margin-bottom-alt: auto;line-height:150%"><span style="font-size:130%;"><b><span lang="FA"><span style="mso-spacerun:yes"> </span>هركسی در هر سنی و با هر میزان سوادی و با هر ميزان عقلی و حتا عقبماندههای ذهنی، با دیدن«منوتو2» فوری دریافتند كه اين شبكه، غرق در هزينههای سنگين و باورنكردنیست. شبکهای با كيفيت تصويری بسیار عالی، ابعاد تصويری وايد و با برنامههایی بسيار جالب و ديدنی. مردم ایران تاکنون چنین تلویزیونی نداشتند، تلویزیونی که فيلمهای علمی، تخيلی، تاريخی و ... را با زيرنويس فارسی پخش کند، ضمن اينكه توضيحات روی فيلم هم همه به فارسی ترجمه شده و گوينده، به زبان فارسی در مورد صحنههای فيلم حرف بزند!!</span></b><span lang="FA"> <b>مستندهای آنهم معمولن به روز بود و با گرافيك تصويری بالا و صدالبته گرانقیمت، از تاریخچهی خوراكها و کنسروها تا ماجراهای مهیج و حوادثی مانند يازدهم سپتامبر. با يادآوری اين نكته كه همهی اين برنامهها از لحاظ ترجمه و گويندهگی درحد حرفهای بود و زيرنويسها هم دارای گرافيك و فونتهای باسليقه. گويندههای متن فيلمها و مستندها نه يكنفر، كه چندين نفر بودند و از نوع سخن گفتنشان كاملن پيدا بود كه افرادی حرفهای هستند و لابد بدون حقوق مناسب وقتشان را برای چنين كاری نمیگذارند. بنابراین هزينهی ترجمهها و زيرنويسهای فارسی اين برنامهها را هم علاوه بر خرید فیلمهای مستند در نظر بگيريد.</b></span></span></p> <p class="MsoNormal" dir="RTL" style="line-height:150%"><span style="font-size:130%;"><b><span lang="FA">با صرف این هزینههای هنگفت و ارایهی تلویزیونی حرفهای، صاحبان اصلی این شبکه به مقصود خود که در ابتدا همان جذب بیننده بود رسیدند و این شبکه به شبکهای بسیار پُربیننده تبدیل شد که بیشترین بیننده را نیز از ایران داشت. حتا آنانی که زیاد اهل تماشای تلویزیونهای ماهوارهای نبودند نیز جذب فیلمهای مستند و بسیار عالی این شبکه شدند.</span></b></span></p><span style="font-size:130%;"> </span> <p class="MsoNormal" dir="RTL" style="line-height:150%"><span style="font-size:130%;"><b><span lang="FA">با دیدن بساط پُرهزینهی شبکهی«منوتو2» کاملن مشخص شد که هزینههای این شبکه، درواقع هزینهی دولتیست. حرفها و زمزمهها آغاز گشت و وقتی صدای زمزمهها بلندتر شد، صاحبان نامرئی این شبکه، تصمیم گرفتند که قید «منوتو2» را بزنند و برنامههای آنرا به«منوتو1» منتقل کنند. بنابراین شبکهی «منوتو» شد فقط یک شبکهی تلویزیونی با کلی برنامههای دیدنی برای هر نوع سلیقه. نتیجه اینکه هدف ابتدایی صاحبان آن یعنی جذب مخاطب با موفقیت انجام پذیرفت.</span></b></span></p><span style="font-size:130%;"> </span> <p class="MsoNormal" dir="RTL" style="line-height:150%"><span style="font-size:130%;"><b><span lang="FA">الان اگر شما به اخبار شبکهی منوتو نگاه کنید، خواهید دید که چهگونه از جزئیات اتفاقات نامرئی در ایران نیز بااطلاع هستند و افشاگری میکنند. در بیبیسی، اخبار بهطور کلی عنوان میشود چون<span style="mso-spacerun:yes"> </span>وقتی همه میدانند این شبکه، یک شبکهی دولتی است، مجاز نیستند که به جزئیات مخفی نیز بپردازند. اما در اخبار«منوتو» جزئیاتی افشاگری میشود که صددرصد مشخص است که عواملی خاص دستاندرکار این خبررسانیها هستند. </span></b></span></p><span style="font-size:130%;"> </span> <p class="MsoNormal" dir="RTL" style="line-height:150%"><span style="font-size:130%;"><b><span lang="FA">در سایر برنامههای سیاسی-اجتماعی و حتا تفریحی این شبکه نیز، محمود احمدینژاد و کابینهاش و اطرافیاناش بیوقفه مورد حمله قرار میگیرند، در موردشان <span style="color:black;">برنامهی طنز میسازند و از عملکرد این دولت انتقاد میکند، راهپیماییها و اعتراضهای خیابانی مردم مخالف با دولت را نشان میدهند،</span> ضمن اینکه از جنبش سبز و آقایان موسوی و کروبی بهطور ضمنی اما آشکار هواداری میشود. درست همان کاری که شبکهی بیبیسی انجام میدهد اما در لفافه و پشت پرده. به همین دلیل است که بیشتر کسانی که خود را هوادار اصلاحطلبان میدانند و نیز خودِ اصلاحطلبان، به بیبیسی علاقهی ویژهای دارند چرا که نوع سخنان این شبکه، خوشایند باورهایشان است و همین افراد به سمت شبکهی«منوتو» نیز جذب شدهاند. </span></b></span></p><span style="font-size:130%;"> </span> <p class="MsoNormal" dir="RTL" style="line-height:150%"><span style="font-size:130%;"><b><span lang="FA" style="color:black;">شوربختانه جامعهی ما، جامعهی چندان آگاهی نیست. این درست که قشری از این جامعه بهواقع بیدار و هوشیارند و به آگاهی رسیدهاند، اما فقط قشری و نه بیش<span style="text-transform:uppercase">تر اقشار جامعه. بنابراین همه چیز را ساده میبینند و ساده میانگارند و بدتر از همه اینکه باور میکنند که این شبکه به دلیل اینکه با احمدینژاد مخالفت علنی دارد، پس مخالف جمهوری اسلامی است، درحالی که</span> انتقاد و اعتراض به«احمدینژاد» نشانهی مخالفت با جمهوری اسلامی نیست. گفتیم که در این نظام پیچیدهی تودرتو، خیلی از گروهها هستند که با«احمدینژاد» مخالفاند اما با اصل جمهوری اسلامی کاملن موافقاند، درست مثل صاحبان اصلی شبکهی«منوتو». </span></b></span></p><span style="font-size:130%;"> </span> <p class="MsoNormal" dir="RTL" style="line-height:150%"><span style="font-size:130%;"><b><span lang="FA" style="color:black;">یکی از کارهای جالب این شبکه برای جذب مخاطب، تولید برنامهای با نام«آکادمی موسیقی گوگوش» بود که در واقع از برنامههای اولیهی این شبکه محسوب میشود. این شبکه با پرداخت مبلغی کلان به خانم گوگوش و با استفاده از نام او، جوانهایی که علاقهمند بودند به دنیای موسیقی وارد شوند را در جریان یک مسابقه به سمت این شبکه کشاند و با استفاده از جذابیتهای نور و تصویر و حضور فیزیکی خانم گوگوش، مردم ساکن ایران را که هدف اصلی هستند، به تماشای این برنامه واداشت. توضیح اینکه بهجز پرداخت اولیهی مبلغی کلان برای استفاده از نام خانم گوگوش برای این برنامه، این شبکه برای حضور دوماههی خانم گوگوش در این برنامه نیز به ایشان مبلغ نودهزارپوند پرداخت میکند.</span></b></span></p><span style="font-size:130%;"> </span> <p class="MsoNormal" dir="RTL" style="line-height:150%"><span style="font-size:130%;"><b><span lang="FA" style="color:black;">هومن خلعتبری یکی از مُهرههای اصلی این برنامه است که با استفاده از علم موسیقی، شوربختانه به سوءاستفادههای غیراخلاقی مشغول است. هومن خلعتبری«گی» است و جای پرسش دارد چهگونه آقای احمدینژاد مدعی بود در ایران «گی» وجود ندارد!!! پس این«گی» معروف از کجا صادر شده است؟؟!!</span></b></span></p><span style="font-size:130%;"> </span> <p class="MsoNormal" dir="RTL" style="line-height:150%"><span style="font-size:130%;"><b><span lang="FA" style="color:black;">صدالبته«گی» بودن، یک مسئلهی شخصی است و مسایل شخصی به کسی ارتباط ندارد، اما وقتی چنین مقولهای به سوءاستفاده از جوانهای مردم میانجامد، سبب آسیبهای اجتماعی میشود و جنبهی شخصی و خصوصی خود را از دست میدهد وحتمن که باید مطرح شود. <span style="text-transform:uppercase">یکی از مشکلات بزرگ جامعهی ما، رسانههای غیرمسئول هستند. این رسانهها با اینکه همهشان از زیر و بم این داستان غمانگیز بااطلاعاند، اما به هر دلیلی از گفتن واقعیت به مردم خودداری میکنند. سکوت، رسم دیرینهی این رسانههاست و بهبه و چهچه کردنهای دروغین و پشتسر حرفزدنهای مرموزانه، خوراک اصلیشان است. اگر ما رسانهای داشتیم که شهامت میداشت و ماهیت چنین برنامهها و چنین افرادی را برملا میساخت، شاید که امروز شبکهی«منوتو» جرات نمیکرد که چنین آسیبپارتی خطرناکی را با استفاده از نام«گوگوش» به خورد مردم بدهد.</span> درد ما این است که رسانهی مسئول نداریم.</span><span lang="FA" style="color:#993300;"></span></b></span></p><span style="font-size:130%;"> </span> <p class="MsoNormal" dir="RTL" style="line-height:150%"><span style="font-size:130%;"><b><span lang="FA" style="color:black;">گویا برای شبکهی«منوتو» هم اصلن مهم نیست که جناب هومن خلعتبری چه میکند!! این شبکه بریا رسیدن به هدفاش فقط به دنبال جذابیتهای بیشتر برای شکار بینندهی بیشتر است و بس. درحالیکه یک برنامهی تلویزیونی حق ندارد زیر نقاب نام«آکادمی موسیقی» هر کاری که دلاش خواست انجام بدهد. حق ندارد با استفاده از بچههای مردم، از زندهگیاش لذت ببرد. در نظر بگیرید ده جوان را برای این آکادمی انتخاب میکنند آنهم نه آنگونه که در صفحهی تلویزیون نمایش داده میشود و مردم خوشباور هم باور میکنند که معیار فقط خواندن و صدای داوطلبان است. خیر، معیار این نیست، معیار دقیقن آن چیزی است که در صفحهی تلویزیون نمایش نمیدهند، بلکه در پارتیهای شبانه و حرفهای درگوشی، فقط با خود داوطلبان مطرح میکنند. شیوهای که باورکردنی نیست اما حقیقت دارد، شیوهای غیرانسانی و درخواستهای نامشروع و غیراخلاقی!! و هومن خلعتبری چنین میکند.</span></b></span></p><span style="font-size:130%;"> </span> <p class="MsoNormal" dir="RTL" style="line-height:150%"><span style="font-size:130%;"><b><span lang="FA" style="color:black;">بههرشکل ده نفر گزینش میشوند که چند نفرشان به واسطهی دوستی و آشنایی است و چند نفر هم از طریق غیراخلاقی که در بالا مطرح شد و شاید یکی دو نفر هم عادی... و بعد در عرض دو ماه میخواهند خواننده بسازند!!! بیشتر مردم ما بر این باورند که جامعهی هنری آلوده است و درواقع نیز چنین است، حال شما درنظر بگیرید این جوانهایی که از همان ابتدا به طریق گزینشهای غیراخلاقی و مسایل جنسی به موسیقی راه پیدا میکنند به کدام ناکجاآبادی خواهند رسید!!! اینان بههرشکل جوان هستند و جویای نام و وقتی با چنین پیشنهادهایی برای ورود به این آکادمی مواجه میشوند، مشخص است که برخیهاشان راضی میشوند که با این شیوههای غیراخلاقی به آکادمی راه پیدا کنند و دستِکم برای دو ماه به شهرت برسند. آنگونه که در این برنامه در عرض دوماه مشهور میشوند شاید اگر سالها تلاش کنند نتوانند چنین شهرتی را بهدست بیاورند، اما دیگر به این فکر نمیکنند که بعد از این دو ماه سرنوشتشان چه خواهد شد!!!</span></b></span></p><span style="font-size:130%;"> </span> <p class="MsoNormal" dir="RTL" style="line-height:150%"><span style="font-size:130%;"><b><span lang="FA" style="color:black;">هومن خلعتبری حق ندارد که با سوءاستفادهی جنسی از این پسرهای جوان، خوشگذرانی کند و حقوق دریافت کند و به ریش همه بخندد. هروقت که هومن خلعتبری در جلوی دوربین تلویزیون «گی»بودناش و نیز اینگونه سوءاستفادههای جنسی را انکار کرد، آنزمان من مدارک مربوط به این موضوع را رو میکنم. چهگونه کسی به خودش این اجازه را میدهد که به بهانهی خوانندهکردن پسرهای جوان و تعلیم آواز، از آنها سوءاستفادهی جنسی کند؟ ببینید چه بساطی داریم!! </span></b></span></p><span style="font-size:130%;"> </span> <p class="MsoNormal" dir="RTL" style="line-height: 150%;"><span style="font-size:130%;"><b><span lang="FA" style="color:black;">بههرشکل تلویزیونی که با اهداف خاص سیاسی شکل میگیرد، فقط بیننده میخواهد و رسیدن به هدف موردنظرش و دیگر برایاش تفاوتی ندارد که در دروناش چه میگذرد و چه کسانی از این شرایط غمانگیز سوءاستفاده میکنند و چه کسانی آسیب میبینند. قدیمیها میگفتند: «سیاست پدرو مادر ندارد» و مصداق بارز این جمله را اینک در تلویزیون«منوتو» میبینیم. پس خوشا به حال من و تو که«منوتو» داریم!!!!!</span></b></span></p><p class="MsoNormal" dir="RTL" style="line-height: 150%; text-align: center;"><b><span lang="FA" style="color:black;"><span style="font-size:130%;"><span style="color: rgb(102, 102, 102);">بیستوچهارم آذرماه 1390 خورشیدی</span></span><br /></span><span lang="FA" style="color:#993300;"> </span></b></p> </div>Aansehhttp://www.blogger.com/profile/00744633238315811018noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-2449745989710204107.post-43042391412811019632011-07-23T06:16:00.000-07:002011-07-23T06:24:13.627-07:00Episode/N111<div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;">شمارهی صدویازده اپیزود منتشر شد</span></strong></div><br /><div align="center"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEjsW92OSePrlda2vrSN7Vzz11wzhk4rtaQoZVLF7I9NqTd4atgYy8_CdFLB_h6eTVeCsKnCOUcm9pyE4l3BCZ6tWhkXl_cVnEL1NNcMwjcj0VGXpA43W7Oly3AmgGLw0vXyoxtWCFwaA_cx/s1600/cover-111.jpg"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5632536223585756754" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 322px; CURSOR: hand; HEIGHT: 400px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEjsW92OSePrlda2vrSN7Vzz11wzhk4rtaQoZVLF7I9NqTd4atgYy8_CdFLB_h6eTVeCsKnCOUcm9pyE4l3BCZ6tWhkXl_cVnEL1NNcMwjcj0VGXpA43W7Oly3AmgGLw0vXyoxtWCFwaA_cx/s400/cover-111.jpg" border="0" /></a> <strong><span style="font-size:130%;color:#000000;">گفتوگویی ویژه با«مهرداد آسمانی»<span style="color:#ffffff;"> ا</span></span></strong></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">قصهی یک ملودی - وقتی که گل درنمیاد...<span style="color:#ffffff;">ا</span></span></strong></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">چه جای نامحرم است مجلس اُنس؟ - شهیار قنبری</span></strong></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">نگاهی به ترانهی «پوست شیر» <span style="color:#ffffff;">ا</span></span></strong></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">مصاحبهای با«خسرو گلسرخی» درباب نقد هنری و هنرمند متعهد - سال </span><span style="font-size:85%;">1349</span></strong></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;"><span style="color:#ffffff;">ا</span> «داریوش» صدای سرخ - بخش هشتم</span></strong></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">دو نکتهی زندهگی در یک نگاه کوتاه</span></strong></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">همراه با</span></strong></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">شعر، داستان و عکسهای دیدنی و خاطرهانگیز</span></strong></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">در</span></strong></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;">شمارهی صدویازده مجلهی اپیزود</span></strong></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;"><a href="http://www.episodemagazine.com/">EPISODE MAGAZINE</a></span></strong></div><br /><p align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#999999;">یکُم امردادماه <span style="font-size:85%;">1390</span> خورشیدی</span></strong><br /></p><br /><div align="center"></div>Aansehhttp://www.blogger.com/profile/00744633238315811018noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2449745989710204107.post-33111645741411286142011-07-09T12:58:00.001-07:002011-07-23T06:26:25.797-07:00Episode/N110<div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;">شمارهی صدوده اپیزود منتشر شد</span></strong></div><br /><br /><div align="center"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEj1VNwBPkQ3rvy6eQtxdeE-GynWJ1XkkFuMJNeE36VdUbkTYIa8MaE12-uvLd21632n1O8PQJSYsqcu9C5DiizI0rFs28U3FJiR4cCu9-KTo004_PVyV1FXVBumkcPJsOS8oz3IYTmEN0t-/s1600/cover110.jpg"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5627444598437332546" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 322px; CURSOR: hand; HEIGHT: 400px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEj1VNwBPkQ3rvy6eQtxdeE-GynWJ1XkkFuMJNeE36VdUbkTYIa8MaE12-uvLd21632n1O8PQJSYsqcu9C5DiizI0rFs28U3FJiR4cCu9-KTo004_PVyV1FXVBumkcPJsOS8oz3IYTmEN0t-/s400/cover110.jpg" border="0" /></a> <strong><span style="font-size:130%;">سخنی با«اردلان سرفراز» درباب ترانهی«دلم خواست» <span style="color:#ffffff;">ا</span></span></strong></div><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">پا گذاشتن روی ستارهها - نگاهی به آلبوم«طعم رویا» <span style="color:#ffffff;">ا</span></span></strong></div><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;"><span style="color:#ffffff;">ا</span>«ترانههامو پس بده<span style="font-size:85%;">!</span>» و ناآگاهی هوراکشان عاشق</span></strong></div><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">چه دنیای عجیبیه<span style="font-size:85%;">!!!</span> <span style="color:#ffffff;">ا</span></span></strong></div><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">نگاهی به ترانهی«معلم بد»<span style="color:#ffffff;"> ا</span></span></strong></div><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">ترانهسرا، آهنگساز و خواننده کدام هنرمندترند؟</span></strong></div><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">من و همسرم شانهبهشانهی هم... <span style="color:#ffffff;">ا</span></span></strong></div><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;"><span style="color:#ffffff;">ا</span>«داریوش» صدای سرخ - بخش هفتم</span></strong></div><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">همراه با عکسهای دیدنی، شعر و داستان</span></strong></div><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">در</span></strong></div><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;">شمارهی صدوده مجلهی اپیزود</span></strong></div><br /><br /><p align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;"><a href="http://www.episodemagazine.com/N110/home.htm">EPISODE MAGAZINE</a></span></strong></p><br /><br /><p align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#999999;">هجدهم تیرماه <span style="font-size:85%;">1389</span> خورشیدی</span></strong></p><br /><br /><p align="center"></p>Aansehhttp://www.blogger.com/profile/00744633238315811018noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2449745989710204107.post-33873766053885699542011-06-28T12:04:00.000-07:002011-06-28T12:27:06.481-07:00ترانههامو پس بده<div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;">واکنش«گوگوش» به ترانهی«ترانههامو پس بده»<span style="color:#ffffff;"> ا</span></span></strong></div><br /><br /><div align="right"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEh5ZctHoiAPw_2ET7wRYDaJG15kpWew0scboIjZoP5hyYAHjlW5zfFs1HwOn5Gq3OfatAfZ-qcscV978uANAu1WrD0iC_GkKPDI1BZI2ulu-LgNJpsiLrZmZ6O-WdsY93toPRjx_zyZNSRa/s1600/negah.jpg"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5623348630241654738" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 400px; CURSOR: hand; HEIGHT: 200px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEh5ZctHoiAPw_2ET7wRYDaJG15kpWew0scboIjZoP5hyYAHjlW5zfFs1HwOn5Gq3OfatAfZ-qcscV978uANAu1WrD0iC_GkKPDI1BZI2ulu-LgNJpsiLrZmZ6O-WdsY93toPRjx_zyZNSRa/s400/negah.jpg" border="0" /></a><strong><span style="font-size:130%;">دوباره باز دوباره یک گفتوگوی تکراری دیگر با خانم گوگوش در یکی از مجلههای ایرانی چاپ لسانجلس ... دوباره باز دوباره یک دروغ جالبانگیز در میانهی این گفتوگو، اینبار بهدلیل فشار وارده از ترانهی«ترانههامو پس بده!». <span style="color:#ffffff;">ا </span></span></strong><br /></div><br /><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;">پرسشها و پاسخها آنچنان تکرار مکررات است که من مجبورم صدباره بپرسم وقتی حرف تازهای برای گفتن وجود ندارد، چه نیازی به گفتوگوی تازه است؟ یعنی برای گفتن یک دروغ جانانه و تسویه حساب شخصی، باید حتمن گفتوگویی تازه به بهانهی کنسرت بهراه انداخت؟<br />محتوای این گفتوگو را همان پرسشهای همیشهگی کاپی کردن و دانلود آلبومهای موسیقی، دشوار بودن تهیهی آلبوم به دلیل کاپیها و دانلودها، کشف استعدادهای جوان، تلنبار شدن استعدادهای جوان در ایران و عدم دسترسی به آنها، همکاری با ترانهسرایان پیشکسوت و تکراریتر از همه داستان هزارسالهی خانهی هنرمندان تشکیل میداد و صدالبته یک دروغپردازی بزرگوارانه نیز در میانهی این گفتوگو، بهمانند نگینی مصنوعی و پُردرخشش جلب توجه میکرد. این دروغ درواقع هدف اصلی گفتوگو بود.<span style="color:#ffffff;">ا </span></span></strong><br /></div><br /><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;">خبرنگار پرسید: <span style="color:#cc0000;">با ایرج جنتیعطایی چه همکاریهایی داشتید؟<br /></span>خانم گوگوش درحالیکه از هول هلیم در دیگ افتاده بود و میخواست هرچه سریعتر دروغ نازنیناش را تحویل بدهد، بدون اینکه به پرسش خبرنگار توجه کند، همینکه نام ایرج جنتیعطایی را شنید، چنین پاسخ داد:<span style="color:#ffffff;">ا<br /></span>«<span style="color:#ffffff;">ا</span><span style="color:#cc0000;">«با ایرج جنتیعطایی صحبت میکنم. او اصرار دارد آثارش را در یک آلبوم مستقل جای دهد. ولی من با توجه به تجربیات سالهای اخیر متوجه شدم که تنوع در آثار آلبوم را مردم بیشتر میپسندند. ضمن اینکه در این شرایط، تهیهی یک آلبوم کامل تاحدی مشکل است اما امیدوارم که با ایرج عزیز در آلبومهای آیندهام همکاری داشته باشم.»</span><span style="color:#ffffff;">ا </span></span></strong><br /></div><br /><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;">آه<span style="font-size:85%;">!</span> چه بااحساس<span style="font-size:85%;">!!!!</span> ایجان<span style="font-size:85%;">!!</span> خدا آرزومندان را به آرزویشان برساند که مجبور نشوند آرزوی دیرینهشان را در قالب«اصرار دیگری برای تهیهی یک آلبوم مستقل» بیان کنند<span style="font-size:85%;">!!!</span> من بهواقع نمیدانستم خانم گوگوش تا این اندازه آرزوی همکاری با ایرج جنتیعطایی را دارد.<span style="color:#ffffff;">ا</span></span></strong><br /><br /></div><br /><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;">تا آنجایی که همه میدانند آقای جنتیعطایی بود که از همکاری کردن با خانم گوگوش امتناع کرد. آقای جنتیعطایی، در گفتوگو با هوشنگ توزیع در تلویزیون پارس، بسیار شفاف و بدون تعارف گفت: «من با خانم گوگوش مشکل سیاسی دارم و هروقت مشکلات ایشان برطرف شود همکاری خواهم کرد»... مثل روز روشن است که مشکلات خانم گوگوش برطرف نشده و ایشان همچنان در هالهای از ابهامات و غیرابهامات سیاسی بهسر میبرند، بنابراین آقای جنتیعطایی که سالهاست بر سر این حرفشان ایستادهاند، چرا باید یواشکی به گوگوش اصرار کند که تو را بهخدا بیا با من یک آلبوم مستقل داشته باش؟؟ اصلن آقای جنتیعطایی چه وقت به آوازخوانان اصرار کردهاند که شما را بهخدا بیایید باهم همکاری کنیم؟<br />آقای جنتیعطایی در مقابل دوربین موضع خود را در برابر همکاری با خانم گوگوش اعلام کرد، همه هم دیدند و شنیدند. فیلم آن گفتوگو هماینک نیز موجود است. با این وصف، خانم گوگوش چهگونه میتواند حرف خود را مبنی بر اصرار آقای جنتیعطایی برای همکاری با ایشان ثابت کند؟ شاعر کجا چنین حرفی را گفته است؟</span></strong><br /><br /></div><br /><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;">جالب اینجاست که ایشان گفتهاند:<span style="color:#cc0000;"> ولی من با توجه به تجربیات سالهای اخیر متوجه شدم که تنوع در آثار آلبوم را مردم بیشتر میپسندند.</span><span style="color:#ffffff;">ا<br /></span>باید گفت که تجربیات خانم گوگوش منحصر به سالهای اخیر نبوده است، این درست که ترانهی «ترانههامو پس بده!» حال ایشان را دگرگون کرده، اما این دلیل نمیشود که چشم بر روی تجربیات پنجاه سالهی خود ببندد و تجربیات پنجاه سال پیشاش را باعنوان«تجربیات سالهای اخیر» ذکر کند. خانم گوگوش در همهی سالهای فعالیت هنریاش چنین تجربهای داشته است. ایشان سالهای پیدرپی فقط با«اردلان سرفراز و شماعیزاده» کار کرده بود که اگر ترانهها را روی هم بگذاریم به جای یک آلبوم مستقل، چند آلبوم مستقل میشود. در زمانی دیگر چند سال با«ایرج جنتیعطایی و واروژان» پشتهم چنین تجربهای را داشته است و بعد از آن هم«زلاند و سرفراز». پس«تجربهی چند سال اخیر» دلیل خوب و موجهی برای نپذیرفتن اصرار<span style="font-size:85%;">!!! </span>آقای جنتیعطایی برای یک آلبوم مستقل نیست، اگر بنابر تجربه بود باید میگفت تجربهی پنجاه سال اخیر! و جالب اینکه ایشان چه زود و سریع از تجربههای خود پند میگیرد<span style="font-size:85%;">!!!</span> پنجاه سال طول کشید<span style="font-size:85%;">!!!</span><span style="color:#ffffff;">ا </span></span></strong><br /></div><br /><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;">در آن دوران ترانهها بر روی صفحههای موسیقی منتشر میشد که فقط حاوی دو ترانه بود، و بعد هم نوار کاست به بازار آمد. خانم گوگوش همین صفحههای دو ترانهای را چندین سال پیدرپی فقط با همکاری <span style="color:#cc0000;">اردلان سرفراز و حسن شماعیزاده</span> منتشر کرد. اسامی ترانهها را ببینید:<span style="color:#ffffff;">ا<br /></span>من و گنجشکای خونه»، «من و تو»، «جاده»، «مرداب»، «کویر»، «کوه»، «دوپنجره»، «اون منم»، <span style="color:#ffffff;">ا</span>«کولی»، «دوراهی»، «بخون تا بخونم»، «کیه کیه» و...<span style="color:#ffffff;">ا<br /></span>جالب اینکه پس از انتشار این ترانههای موفق، بین او و اردلان سرفراز و حسن شماعیزاده اختلاف افتاد و کار به دعوا و قهر کشید.<span style="color:#ffffff;">ا </span></span></strong><br /></div><br /><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;">به آثار مشترک <span style="color:#cc0000;">گوگوش و ایرج جنتیعطایی</span> و واروژان توجه کنید: «پُل»، «ماهپیشونی»، «خوابم یا بیدارم»، <span style="color:#ffffff;">ا</span>«باور کن»، «همسفر»، «دریایی»، «شب شیشهای».<span style="color:#ffffff;">ا<br /></span>با توجه به این نکته که این همکاری چند سال پشتهم ادامه پیدا کرد، آیا تعداد ترانههای مشترک و بیتنوع<span style="font-size:85%;">!!</span> به اندازهی یک آلبوم مستقل نیست؟ ... بهجز این باید به ترانههای مشترک گوگوش با «ایرججنتیعطایی و بابک بیات» و «ایرج جنتیعطایی و پرویز مقصدی» هم اشاره کرد. ببینید چندین سال پیاپی چند ترانه با ایرج جنتیعطایی کار کرده بود؟!؟<br />و ببینید در یک مدت کوتاه چند ترانه با <span style="color:#cc0000;">فرید زلاند و اردلان سرفراز</span> همکاری داشته: «مرهم»، «پرسش»، «دریغ»، «شکایت»، «گمشده» ... حیف که انقلاب اسلامی بهوقوع پیوست و «آقا خوبه، آقا جونه» تشریف آورد، وگرنه همکاری با«زلاند و سرفراز» طبق روال پیشین، همچنان ادامه مییافت.<span style="color:#ffffff;">ا</span></span></strong><strong><span style="font-size:130%;"><br />حال ترانههای مشترک گوگوش با <span style="color:#cc0000;">مهرداد آسمانی و شهیار قنبری</span> را ببینید:<span style="color:#ffffff;">ا</span><br />«<span style="color:#ffffff;">ا</span>«چلهنشین»، «دلکوک»، «نجاتام بده!»، «اتاق من»، «عشق یعنی همه چیز»، «آی مردم مُردم»، «آخرین خبر»، «شب سپید»، «غزل شیشهای»، «خوبِ خوب»، «سنگر بیسنگ»، «شک میکنم»، «آفتابی».<span style="color:#ffffff;">ا </span></span></strong><br /></div><br /><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;">بنابراین تجربیات خانم گوگوش مربوط به چند سال اخیر نبوده است. ایشان در زمینهی همکاری مستمر با همکاراناش تجربیات چهلساله دارد. یعنی همان روشی که در همهی سالهای فعالیت هنریاش دنبال کرده بود را در چند سال اخیر هم دنبال کرد... اما گویا فضای ترانهی«ترانههامو پس بده!» به ایشان اجازه نمیدهد که تجربیات چهل سال پیشاش را ببیند، آنچنان که همهی تجربیاتاش را در چند سال اخیر خلاصه کرده است<span style="font-size:85%;">!!</span><span style="color:#ffffff;">ا<br /></span>حالا خانم گوگوش! لطفن شهامت داشته باشید و پاسخ بدهید که کدامیک از این آثار، شما را به این نتیجه رسانده که باید در یک آلبوم با پنجاه نفر کار کنید؟ </span></strong><br /></div><br /><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;">به جز این فقط با یک مقایسهی ساده، خیلی راحت میتوان تفاوت آثاری که نام بُردم را با آثار آلبوم«حجم سبز» بهوضوح دریافت. سطح و کیفیت ترانههای نامبُرده آنچنان با آلبوم حجم سبز تفاوت اساسی دارند که بهتر است بگوییم اصلن قابل مقایسه نیستند. همهی آنانی که ترانه را میشناسند و با ترانه زندهگی میکنند، همین نظر را دارند. <span style="color:#cc0000;">حجم سبز</span> آلبومی بسیار ضعیف است، حال اگر دو نفر در این آلبوم همکاری میداشتند یا سی نفر و یا پنجاه نفر فرقی نداشت. به روشنی میبینیم که آلبوم«حجم سبز» با تعداد نفرات بیشتر، بسیار ضعیف و سطحی کار شده و حرفی برای گفتن ندارد.<span style="color:#ffffff;">ا </span></span></strong><br /></div><br /><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;">نکتهی دیگر اینکه، هنرمندی که به همین راحتی ترانههای برنامهی کودک«رها اعتمادی» را به هر دلیلی که خودش میداند اجرا میکند، چهگونه ممکن است ترانههای ایرج جنتیعطایی را نپذیرد؟ آیا رها اعتمادی تازهکار و نابلد، با ایرج جنتیعطایی که سابقهی چندین و چند ساله در ارایهی بهترین ترانههای ماندگار را دارد، اصلن باهم قابل مقایسهاند؟ مطمئن باشید اگر خانم گوگوش نه به شکل مستقیم که حتا اگر باواسطه هم اشارهای برای اجرای ترانههای آقای جنتیعطایی دریافت میکرد، ترانهها را میقاپید.<span style="color:#ffffff;">ا<br /></span>با همهی این اوصاف، اگر چنانچه آقای جنتیعطایی، رسمن و بهطور واضح اعلام کند که برای تهیهی یک آلبوم مشترک با گوگوش، به ایشان اصرار کرده است و ایشان نپذیرفته، من حرف آقای جنتیعطایی را میپذیرم.<span style="color:#ffffff;">ا<br /></span>داستانهای ما، بهواقع داستانهای عجیب و غریبی است. داستان این است که خانم گوگوش به دلیل فشار وارده از شنیدن ترانهی «ترانههامو پس بده!» چنین واکنش کودکانهای را در این گفتوگو از خود به نمایش گذاشته است. حال حساب کنید که داستانهای ما تا به کجا عجیب و غریب است و نیز بررسی کنید که فشار وارده بر خانم گوگوش از شنیدن این ترانه تا چه حد بوده است<span style="font-size:85%;">!!!</span><span style="color:#ffffff;">ا</span></span></strong></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;"><span style="color:#cc0000;">چرا ترانهام به تو بال و پر، به من قفس بده؟<br />برهنه کن صداتُ و ترانههامو پس بده!</span><span style="color:#ffffff;">ا </span></span></strong><br /></div><br /><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;">این خاصیت فرهنگ نابههنجار و تربیت اجتماعی سراسر غلط هنرمند است که درظاهر سکوت بزرگوارانه اختیار میکند، اما تسویه حساب شخصی خود را در جایی دیگر و با موضوعی بیربط و دروغین عنوان میدارد. کاش سوپراستار ما ذرهای شهامت داشت و آنچه در دل مخفی کرده بود را بدون یاری گرفتن از دروغ بیان میکرد. اما گفتم که تربیت اجتماعی غلط ، سوپراستار را وامیدارد که عقدهی درونی خود را به یاری دروغ بگشاید و سپس پیش خود ذوقزده شود که دیدی چی گفتم، حالشونو جا آوردم!! ... حالشان را جا نیاوردی خانم گوگوش! مردم را به خنده آوردی!<span style="color:#ffffff;">ا<br /></span><span style="color:#ffffff;">ا</span>«سوزان جیفرز» میگوید که«مویه نکن! خشمگین نشو! ادراک کن! ادراک کن!»<span style="color:#ffffff;">ا</span></span></strong><br /></div><br /><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;">خانم گوگوش! حال شما هم ادراک کن! به جای دروغپردازی و عقدهگشایی، ادراک کن جانا! ادراک کن! اگر که میتوانی!<span style="color:#ffffff;">ا</span></span></strong><br /></div><br /><div align="center"><span style="font-size:130%;color:#ff0000;"><strong>منبع: مجلهی اپیزود - شمارهی صدوچهار</strong></span></div><br /><div align="center"><br /></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#999999;">هفتم تیرماه <span style="font-size:85%;">1390</span> خورشیدی</span></strong><br /></div><br /><br /><div align="right"></div>Aansehhttp://www.blogger.com/profile/00744633238315811018noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2449745989710204107.post-45582924973189684292011-06-24T14:40:00.000-07:002011-06-24T14:52:01.146-07:00Episode/N109<div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;">شمارهی صدونُه اپیزود منتشر شد</span></strong></div><br /><br /><div align="center"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEiGV2obNcoolBqhUooRJ8sJ4T91PFodrpu4NIxjrAsYcO5C1l59dNq1MO6fyEJk9VwTVMuybV5kftaMme2ETDSamOITvPMLjL-9vUtTxJwhWOm1lE6D9Myv0j1BZAFmRDEKVo7a4MA7V4at/s1600/cover109.jpg"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5621904803661586674" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 322px; CURSOR: hand; HEIGHT: 400px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEiGV2obNcoolBqhUooRJ8sJ4T91PFodrpu4NIxjrAsYcO5C1l59dNq1MO6fyEJk9VwTVMuybV5kftaMme2ETDSamOITvPMLjL-9vUtTxJwhWOm1lE6D9Myv0j1BZAFmRDEKVo7a4MA7V4at/s400/cover109.jpg" border="0" /></a> <strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">با آغاز چهارمین سال انتشار مجلهی اپیزود</span></strong></div><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">شمارهی صدونُه اپیزود منتشر شد: <span style="color:#ffffff;">ا</span></span></strong><br /></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">بلوغ ... «شهرزاد سپانلو» <span style="color:#ffffff;">ا</span></span></strong></div><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;"><span style="color:#ffffff;">ا</span>«حس تنهایی» پُر از حس تازهگیست - بخش دوم</span></strong></div><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">Who is right</span></strong></div><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">برنامهای بیپرده و شفاف</span></strong></div><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">مرگ غمانگیز دو رودخانهی زیبا در قلب شهر رشت</span></strong></div><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;"><span style="color:#ffffff;">ا</span>«ایرج جنتیعطایی» و جامعهشناختی دقیق</span></strong></div><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">بتی، لیلا فروهر، شهره و نوشآفرین در پیوندی هنرمندانه</span></strong></div><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;"><span style="color:#ffffff;">ا</span>«داریوش» صدای سرخ - بخش هفتم</span></strong><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">بههمراه عکسهای دیدنی و شعر و داستان</span></strong><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;">در شمارهی صدونُه مجلهی اپیزود</span></strong></div><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;"><a href="http://www.episodemagazine.com/">Episode Magazine</a></span></strong></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:85%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><br /><br /><div align="center"><span style="color:#999999;"></span><strong><span style="font-size:130%;color:#999999;">چهارم تیرماه <span style="font-size:85%;">1390</span> خورشیدی</span></strong></div><br /><br /><div align="center"></div>Aansehhttp://www.blogger.com/profile/00744633238315811018noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2449745989710204107.post-1152378431727267802011-06-11T14:13:00.001-07:002011-06-11T14:17:49.488-07:00گفتوگو با مهرداد آسمانی<a href="http://www.episodemagazine.com/N108/home1.jpg"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 425px; CURSOR: hand; HEIGHT: 482px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://www.episodemagazine.com/N108/home1.jpg" border="0" /></a><br /><br /><div align="center"><strong><a href="mailto:contact@episodemagazine.com"><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">contact@episodemagazine.com</span></a></strong></div><br /><br /><br /><div align="center"><strong><span style="color:#ff0000;"></span></strong></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#999999;">بیستویکم خردادماه <span style="font-size:85%;">1390</span> خورشیدی</span></strong></div><br /><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#999999;"></span></strong></div>Aansehhttp://www.blogger.com/profile/00744633238315811018noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2449745989710204107.post-49641038886253706712011-06-11T13:49:00.001-07:002011-06-24T14:53:18.444-07:00Episode/N108<div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;">شمارهی صدوهشت اپیزود منتشر شد</span></strong></div><br /><br /><br /><div align="center"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEi4fSF9-RYoYfcsR_fesgAJ5VpYyIwI4_C74rynBLAYOhZfvMGNUkJRPo0qVG_sbd18mdjG_pGPlk81sB-KV-jNxymo9N2Giid-sFc9PQK1pGHPqyKfrJ870TVNeU11GYmnSxm7FWeIuvd7/s1600/cover108.jpg"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5617069198315015474" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 322px; CURSOR: hand; HEIGHT: 400px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEi4fSF9-RYoYfcsR_fesgAJ5VpYyIwI4_C74rynBLAYOhZfvMGNUkJRPo0qVG_sbd18mdjG_pGPlk81sB-KV-jNxymo9N2Giid-sFc9PQK1pGHPqyKfrJ870TVNeU11GYmnSxm7FWeIuvd7/s400/cover108.jpg" border="0" /></a> <strong><span style="font-size:130%;color:#000000;">آلبوم حس تنهایی پُر از حس تازهگیست</span></strong></div><br /><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">خورخه سمپرون نویسندهی اسپانیایی درگذشت</span></strong></div><br /><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">دلایل پُرمخاطببودن و تاثیرگذاری شبکهی فارسی</span><span style="font-size:85%;">1</span></strong></div><br /><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">امان از روزگار... <span style="color:#ffffff;">ا</span></span></strong></div><br /><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">گفتوگوی عنایت فانی با ایرج جنتیعطایی</span></strong></div><br /><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;"><span style="color:#ffffff;">آ</span>«داریوش» صدای سرخ - ماجرای اسیدپاشی و ارتباط با گوگوش</span></strong></div><br /><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">بفرمایید شام تهرانی بهدنبال بفرمایید شام لندنی</span></strong></div><br /><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">بههمراه شعر و داستانکوتاه و عکسهای دیدنی</span></strong></div><br /><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;">در شمارهی صدوهشت مجلهی اپیزود</span></strong></div><br /><br /><br /><div align="center"><a href="http://www.episodemagazine.com/N108/home/htm"><span style="color:#ff0000;"><strong><span style="font-size:130%;">EPISODE MAGAZINE</span></strong><br /></span></a></div><br /><br /><br /><div align="center"><span style="font-size:130%;color:#666666;"><strong><span style="color:#999999;">بیستویکم خردادماه <span style="font-size:85%;">1390</span> خورشیدی</span> </strong></span></div><br /><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#666666;"></span></strong></div>Aansehhttp://www.blogger.com/profile/00744633238315811018noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2449745989710204107.post-69985286814179302062011-05-28T00:14:00.000-07:002011-06-11T14:13:04.731-07:00Episode/N107<div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;">شمارهی صدوهفت اپیزود منتشر شد</span></strong></div><br /><br /><br /><div align="center"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhnv9on7cpTNvQs4BulC-ZtJ9u6gTDesRekZ3UBWg_r3AFxOQiyLLmZ-qweXW5k-qBdEwYZ1tskLQ94VRbopA_I2qFc6K3PgBle3Hoo8mN254ruFpZthwN6Ip3uTOjPqUMuUs6GvnnUIQRD/s1600/cover-107.jpg"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5611662118514205618" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 322px; CURSOR: hand; HEIGHT: 400px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhnv9on7cpTNvQs4BulC-ZtJ9u6gTDesRekZ3UBWg_r3AFxOQiyLLmZ-qweXW5k-qBdEwYZ1tskLQ94VRbopA_I2qFc6K3PgBle3Hoo8mN254ruFpZthwN6Ip3uTOjPqUMuUs6GvnnUIQRD/s400/cover-107.jpg" border="0" /></a> <strong><span style="font-size:130%;color:#000000;">چندخطی برای زندهیاد ناصرخان حجازی</span></strong><br /></div><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">پخش غیرقانونی«ترانههامو پس بده<span style="font-size:85%;">!</span>» ازتلویزیون منوتو</span></strong><br /></div><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">ترانهی«ایآسمان» سرودهی ترانه مُکرم است یا بیژن سمندر؟</span></strong><br /></div><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">سرقت نام«زویا زاکاریان» توسط رها اعتمادی</span></strong><br /></div><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">ترانهی«آشپزخونه» طبیعت رنگباختهی پُررنگ دیروز</span></strong><br /></div><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">گفتوگوی«منوچهرسخایی» با مجلهی بانوان در سال </span><span style="font-size:85%;">1352</span></strong> </div><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">گسترهی بیکران مُردهپرستی در سرزمین ما</span></strong><br /></div><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;"><span style="color:#ffffff;">ا</span>«داریوش» صدای سرخ - بخش چهارم</span></strong></div><br /><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">همراه با</span></strong><br /><br /></div><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">عکسهای زیبا و خاطرهانگیز، شعر و داستان</span></strong><br /><br /></div><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;">در شمارهی صدوهفت مجلهی اپیزود</span></strong><br /></div><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;"><a href="http://www.episodemagazine.com/N107/home.htm">EPISODE MAGAZINE</a></span></strong></div><br /><br /><div align="center"><br /></div><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#999999;">هفتم خردادماه <span style="font-size:85%;">1390</span> خورشیدی</span></strong><br /></div><br /><br /><div align="center"></div>Aansehhttp://www.blogger.com/profile/00744633238315811018noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2449745989710204107.post-83288123916987043592011-05-14T06:52:00.000-07:002011-05-28T00:31:23.321-07:00Episode/N106<div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;">شمارهی صدوشش اپیزود منتشر شد</span></strong><br /><br /></div><br /><div align="center"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEi-8BvINOS3cMYB8XdVpX8YFqLoQoZ1IW2mBoYtAgsd13DFpAAfitYEn1NnH7u2DpeTv0pCSda-Wpk33mOQclKkOCDKLgIFU99i14ixHUFkjlJA-0ho-sxLhBCq9QPpZdBLtvetH9K_XEI-/s1600/cover-106.jpg"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5606569513588565954" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 322px; CURSOR: hand; HEIGHT: 400px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEi-8BvINOS3cMYB8XdVpX8YFqLoQoZ1IW2mBoYtAgsd13DFpAAfitYEn1NnH7u2DpeTv0pCSda-Wpk33mOQclKkOCDKLgIFU99i14ixHUFkjlJA-0ho-sxLhBCq9QPpZdBLtvetH9K_XEI-/s400/cover-106.jpg" border="0" /></a><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">در شمارهی صدوشش مجلهی اپیزود میخوانید:<span style="color:#ffffff;"> ا</span></span></strong><br /></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#000000;"><span style="color:#ffffff;">ا</span>«راستین» صدایی خوش و راستین</span></strong></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#000000;"><span style="color:#ffffff;">ا</span>«بیژن سمندر» شاعر شعر شیراز</span></strong><br /></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#000000;">اندرحکایت گوگوش - پس از ده سال: سلامعلیکُم لیلاجون! <span style="color:#ffffff;">ا</span></span></strong><br /></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#000000;">یک روز از زندهگی من... <span style="color:#ffffff;">ا</span></span></strong></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#000000;">صدسالهگی دکتر ذبیحالله صفا</span></strong><br /></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#000000;"><span style="color:#ffffff;">ا</span>«داریوش» صدای سرخ - بخش سوم</span></strong><br /></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#000000;">شب است و گوشی تلفن و ذهن شلخته... <span style="color:#ffffff;">ا</span></span></strong><br /></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#000000;">روایت زیبای«اسفندیار منفردزاده» از شعر«پریا»ی شاملو</span></strong></div><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">مطالب خواندنی و عکسهای دیدنی در</span></strong><br /></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;">شمارهی صدوشش مجلهی اپیزود</span></strong><br /></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;"><a href="http://www.episodemagazine.com/N106/home.htm">EPISODE MAGAZINE</a></span></strong></div><br /><div align="center"><br /></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#999999;">بیستوچهارم اردیبهشتماه <span style="font-size:85%;color:#999999;">1390</span> خورشیدی</span></strong><br /></div><br /><div align="center"><span style="color:#ffffff;">*</span></div>Aansehhttp://www.blogger.com/profile/00744633238315811018noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2449745989710204107.post-66877089281891878312011-05-03T02:43:00.000-07:002011-05-28T00:33:54.771-07:00Episode/N105<div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;">شمارهی صدوپنج اپیزود منتشر شد</span></strong><br /></div><br /><div align="center"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhvGj99TrDjn3cYZouz4JNDcA2xrKR7Tiro-Tde6b_f9qYp5PxJeD8ybPEKVYZLWn6SiKzdxaXLmMyy1GnBZQJZL0T132q40rcbGReXugyD-QWYepP2BcakjoziRDiATeg_XDouDZcDLJVs/s1600/cover105.jpg"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5602423554254123202" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 322px; CURSOR: hand; HEIGHT: 400px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhvGj99TrDjn3cYZouz4JNDcA2xrKR7Tiro-Tde6b_f9qYp5PxJeD8ybPEKVYZLWn6SiKzdxaXLmMyy1GnBZQJZL0T132q40rcbGReXugyD-QWYepP2BcakjoziRDiATeg_XDouDZcDLJVs/s400/cover105.jpg" border="0" /></a><br /></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ff6666;">شمارهی صدوپنج مجلهی اپیزود را از دست ندهید</span></strong></div><br /><div align="center"><br /></div><br /><div align="center"><a href="http://www.episodemagazine.com/N105/home.htm"><span style="font-size:130%;color:#ff0000;"><strong>EPISODE MAGAZINE</strong></span></a></div><br /><br /><div align="center"><br /></div><br /><div align="center"><span style="color:#ff6666;"><span style="font-size:130%;color:#999999;"><strong>سیزدهم اردیبهشتماه <span style="font-size:85%;">1390</span> خورشیدی</strong></span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span></span></div>Aansehhttp://www.blogger.com/profile/00744633238315811018noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2449745989710204107.post-3024445292244352782011-04-18T07:09:00.000-07:002011-05-28T00:33:19.638-07:00Episode / N104<div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;">شمارهی صدوچهار اپیزود منتشر شد</span></strong><br /></div><br /><div align="center"><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEjiv4hFU_TcF0RMz2PqJfaLaOmFBdtPSpcr69335EiNmpgyyfH52mvELzraM8nI2A07kj1TTXft0ENPTO6S_PrNBXgSbqyHlzuOCZz0JxTYN-whF_KagHw9c4y3_Yogiob3mopY4QrCQ9YY/s1600/cover104.jpg"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5596926047562775810" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 322px; CURSOR: hand; HEIGHT: 400px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEjiv4hFU_TcF0RMz2PqJfaLaOmFBdtPSpcr69335EiNmpgyyfH52mvELzraM8nI2A07kj1TTXft0ENPTO6S_PrNBXgSbqyHlzuOCZz0JxTYN-whF_KagHw9c4y3_Yogiob3mopY4QrCQ9YY/s400/cover104.jpg" border="0" /></a> <span style="color:#ffffff;">*</span><span style="color:#ffffff;">*</span><br /></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">حضور جنجالی تهمینه میلانی در برنامهی هفت</span></strong><br /></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong><strong><span style="font-size:130%;">ابی در هنگامهی حس تنهایی</span></strong><br /></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong><strong><span style="font-size:130%;">واکنش گوگوش به ترانهی«ترانههامو پس بده» <span style="color:#ffffff;">ا</span></span></strong><br /></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong><strong><span style="font-size:130%;">داریوش، صدای سرخ</span></strong><br /></div><br /><div align="center"><span style="color:#ffffff;">*</span><strong><span style="font-size:130%;">آغازی برای جوانگرایی در شبکهی امید ایران</span></strong><br /></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong><strong><span style="font-size:130%;">آقای مدیر! با داریوش مشکل داری یا با ابی؟!؟</span></strong><br /></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;"><span style="color:#ffffff;">*</span>*</span></strong><strong><span style="font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">به همراه چند خبر هنری، شعر، داستان و عکسهای دیدنی</span> </span></strong><br /></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;">در شمارهی صدوچهار مجلهی اپیزود</span></strong><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong><br /></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff6666;"><a href="http://www.episodemagazine.com/N104/home.htm">EPISODE MAGAZINE</a></span></strong></div><span style="color:#ffffff;">*</span><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong><strong><span style="font-size:130%;color:#999999;">بیستونهم فروردینماه <span style="font-size:85%;">1390</span> خورشیدی</span></strong> <span style="color:#ffffff;">*</span></div><br /><div align="center"></div>Aansehhttp://www.blogger.com/profile/00744633238315811018noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2449745989710204107.post-11441778072772347042011-03-19T14:35:00.000-07:002011-05-28T00:35:29.879-07:00Episode/N102<div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">با شادباشهای نوروزانه بهمناسبت فرارسيدن نوروز باستانی</span></strong><br /></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">و با آرزوی سالی خوب و خوش برای همه</span></strong><br /></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;">شمارهی صدودو مجلهی اپيزود منتشر شد</span></strong><br /></div><br /><div align="center"><a href="http://www.episodemagazine.com/N102/cover102.jpg"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 411px; CURSOR: hand; HEIGHT: 510px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://www.episodemagazine.com/N102/cover102.jpg" border="0" /></a></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">ويديوی پيام نوروزی خانم ليلا فروهر</span></strong><br /></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">گفتوگویی بیپيرايه با خانم بتی</span></strong><br /></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">نوروزانه ... ماهی قرمز كوچولو</span></strong><br /></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;"><span style="color:#ffffff;">ا</span>«حس تنهایی» آلبوم تازهی«ابی»<span style="color:#ffffff;"> ا</span></span></strong><br /></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">مخاطب من شما سه نفريد! <span style="color:#ffffff;">ا</span></span></strong><br /></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">پشت ديوارهای سانسور چه گذشت؟</span></strong><br /></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">نگاهی به برنامهی«بفرماييد شام!»<span style="color:#ffffff;"> ا</span></span></strong><br /></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">بههمراه ساير مطالب خواندنی، عكسهای ديدنی، شعر و داستان كوتاه</span></strong><br /></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;">در شمارهی صدودو مجلهی اپيزود</span></strong><br /></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff6666;"><a href="http://www.episodemagazine.com/N102/home.htm">EPISODE MAGAZINE</a></span></strong></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><br /><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#999999;">بيستوهشتم اسفندماه <span style="font-size:85%;">1389</span> خورشيدی</span></strong></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;"></span></strong></div>Aansehhttp://www.blogger.com/profile/00744633238315811018noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2449745989710204107.post-89977861380083002042011-03-04T13:39:00.000-08:002011-03-04T14:00:05.188-08:00Episode/N101<div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;">شمارهی صدويك مجلهی اپيزود منتشر شد</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><a href="http://www.episodemagazine.com/N101/cover101.jpg"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 411px; CURSOR: hand; HEIGHT: 510px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://www.episodemagazine.com/N101/cover101.jpg" border="0" /></a> <span style="color:#ffffff;">*</span><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">در شمارهی صدويك اپيزود میخوانيد:<span style="color:#ffffff;"> ا</span></span></strong></div><span style="color:#ffffff;">*</span><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong><strong><span style="font-size:130%;color:#000000;">فستيوال زيبایی و نور، حاصل سكوت جادویی مهرداد</span></strong></div><span style="color:#ffffff;">*</span><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong><strong><span style="font-size:130%;">كدام ترانه آينهی ماست؟ (نگاهی به ترانههامو پس بده!)<span style="color:#ffffff;">ا</span></span></strong></div><span style="color:#ffffff;">*</span><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong><strong><span style="font-size:130%;">ایكاش تاريخو میشد برگردونم به روز يك (نگاهی به ترانههامو پس بده!)<span style="color:#ffffff;">ا</span></span></strong></div><span style="color:#ffffff;">*</span><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong><strong><span style="font-size:130%;">در ستايش سلين ديون</span></strong></div><span style="color:#ffffff;">*</span><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong><strong><span style="font-size:130%;">حاجیفيروز كجاست؟ پس چرا نمیآيد؟</span></strong></div><span style="color:#ffffff;">*</span><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*<span style="color:#000000;">بازخوانی</span> </span></strong><strong><span style="font-size:130%;">يك پرونده - «نماز»در گفتوگو با اسفنديار منفردزاده</span></strong></div><span style="color:#ffffff;">*</span><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong><strong><span style="font-size:130%;">انگشت اتهام فقط به سمت كوجی زادوری!!!<span style="color:#ffffff;"> ا</span></span></strong></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">بههمراه عكسهای تماشایی و شعر و داستان كوتاه</span></strong></div><span style="color:#ffffff;">*</span><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;">در شمارهی صدويك مجلهی اپيزود</span></strong></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;"><a href="http://www.episodemagazine.com/">EPISODE MAGAZINE</a></span></strong></div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><span style="color:#ffffff;">*</span><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#999999;">چهاردهم اسفندماه <span style="font-size:85%;">1389</span> خورشيدی</span></strong></div><br /><div align="center"><span style="color:#ffffff;">*</span><span style="color:#ffffff;">*</span></div>Aansehhttp://www.blogger.com/profile/00744633238315811018noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2449745989710204107.post-71285143613117346382011-02-23T01:49:00.001-08:002011-03-04T14:02:05.728-08:00Episode/N100<div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;">شمارهی صد مجلهی اپيزود منتشر شد</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><a href="http://www.episodemagazine.com/N100/cover100.jpg"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 411px; CURSOR: hand; HEIGHT: 510px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://www.episodemagazine.com/N100/cover100.jpg" border="0" /></a> <strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">در شمارهی صد مجلهی اپيزود بخوانيد:<span style="color:#ffffff;"> ا</span></span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><span style="color:#ff0000;"></span><strong><span style="font-size:130%;color:#000000;"><span style="color:#ffffff;">ا</span> «ترانههامو پس بده!» زمزمهی يك درد پنجاه ساله</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">بين همه ستارهها خورشيد قسمت میكنی! <span style="font-size:85%;">(</span>نگاهی به آلبوم طعم رويا<span style="font-size:85%;">)</span><span style="color:#ffffff;">ا</span></span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">اندرحكايت گفتوگوی مجلهی جوانان با گوگوش</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">يادداشتی دربارهی فيلم كوتاه«اركيدهی هنر گيلان» ساختهی فرشته فرحبد<span style="color:#ffffff;"> ا</span></span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">ريختوپاشهای جذاب تلويزيون منوتو2</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">نگاهی به گذشته - میتونی مُشت منو وابكنی</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">و ساير مطالب خواندنی و عكسهای ديدنی</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">در شمارهی صد مجلهی اپيزود</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;"><a href="http://www.episodemagazine.com/N100/home.htm">EPISODE MAGAZINE</a></span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#999999;">چهارم اسفندماه <span style="font-size:85%;">1389</span> خورشيدی</span></strong></div><div align="center"><span style="color:#ffffff;">*</span></div><div align="center"><span style="color:#ffffff;">*</span></div>Aansehhttp://www.blogger.com/profile/00744633238315811018noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2449745989710204107.post-73440222947705851782011-02-08T04:29:00.000-08:002011-02-23T02:04:11.427-08:00Episode/N99<div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;">شمارهی نودونُه اپيزود منتشر شد</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><a href="http://www.episodemagazine.com/N99/cover99.jpg"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 411px; CURSOR: hand; HEIGHT: 510px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://www.episodemagazine.com/N99/cover99.jpg" border="0" /></a><span style="color:#ffffff;"> *</span></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;"><span style="color:#ffffff;">ا</span>«شتربان» اثری ماندگار از امير آرام</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">انتشار آلبوم «طعم رويا» با صدای مهرداد آسمانی</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">باز هم اعتراضی نامهربانانه به قهوهی تلخ</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;"><span style="color:#ffffff;">ا</span>«ابی» با نفسی تازه میآيد...<span style="color:#ffffff;"> ا</span></span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">درود بر شما آقای جيرانی!!!! <span style="color:#ffffff;">ا</span></span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;"><span style="color:#ffffff;">ا</span>«طلاق»، ملودی منوچهر چشمآذر يا آندره لويدوبر؟ </span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong><br /><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong><br /><strong><span style="font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">بههمراه ساير مطالب خواندنی و عكسهای ديدنی</span> </span></strong><br /><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong><br /><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">در شمارهی نودونُه مجلهی اپيزود</span></strong><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br /><a href="http://www.episodemagazine.com/N99/home.htm"><span style="font-size:130%;color:#ff0000;"><strong>EPISODE MAGAZINE</strong></span></a><span style="color:#ff0000;"> </span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br /><span style="font-size:130%;color:#999999;"><strong>نوزدهم بهمنماه <span style="font-size:85%;">1389</span> خورشيدی</strong></span><br /><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong><br /><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong> </div>Aansehhttp://www.blogger.com/profile/00744633238315811018noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2449745989710204107.post-4607414699095862042011-01-26T12:15:00.000-08:002011-01-30T14:30:25.286-08:00THE TASTE OF DREAMS<a href="http://episodemagazine.com/pic/tame-roya1.jpg"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 397px; CURSOR: hand; HEIGHT: 567px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://episodemagazine.com/pic/tame-roya1.jpg" border="0" /></a> <span style="color:#ffffff;">*</span><span style="color:#ffffff;">*</span> <div><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#999999;">ششم بهمنماه <span style="font-size:85%;">1389</span> خورشيدی</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div></div>Aansehhttp://www.blogger.com/profile/00744633238315811018noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2449745989710204107.post-1998997276131692072011-01-21T09:52:00.000-08:002011-02-08T04:41:47.040-08:00Episode/N98<div align="center"><span style="font-size:180%;color:#ff0000;"><strong>شمارهی نودوهشت اپیزود منتشر شد</strong></span></div><div align="center"><strong><span style="color:#ffffff;">*</span></strong></div><a href="http://www.episodemagazine.com/N98/cover-98.jpg"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 411px; CURSOR: hand; HEIGHT: 510px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://www.episodemagazine.com/N98/cover-98.jpg" border="0" /></a> <span style="color:#ffffff;">*</span><br /><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">اجرای قانون حقوق مولفان ترانه و سو کردن «ابی»<span style="color:#ffffff;"> ا</span></span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#000000;">همراه با سایر مطالب خواندنی و عکسهای دیدنی</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">در شمارهی نودوهشت مجلهی اپیزود</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;"><a href="http://www.episodemagazine.com/N98/home.htm">EPISODE MAGAZINE</a></span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><span style="color:#666666;"><strong><span style="font-size:130%;">دوم بهمنماه <span style="font-size:85%;">1389</span> خورشیدی</span></strong><br /></span><span style="color:#ffffff;">*</span></div>Aansehhttp://www.blogger.com/profile/00744633238315811018noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2449745989710204107.post-37469362357957196492011-01-07T04:36:00.000-08:002011-01-30T14:33:50.970-08:00اپيزود - شمارهی نودوهفت<div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;">شمارهی نودوهفت«اپيزود» منتشر شد</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><a href="http://www.episodemagazine.com/N97/cover-97.jpg"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 411px; CURSOR: hand; HEIGHT: 510px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://www.episodemagazine.com/N97/cover-97.jpg" border="0" /></a> <strong><span style="color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#000000;">پس از سه ماه تاخير</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">شمارهی نودوهفت <span style="color:#ff0000;">اپيزود</span> با مطالب خواندنی و عكسهای ديدنی منتشر شد</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;">عشق بُندندانی طنزنويسمان به گوگوش</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#000000;">را</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;">در شمارهی <span style="color:#ff0000;">نودوهفت اپيزود</span> بخوانيد:<span style="color:#ffffff;"> ا</span></span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;"><a href="http://www.blogger.com/www.episodemagazine.com/N97/home.htm">EPISODE MAGAZINE</a></span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#999999;">هفدهم دیماه <span style="font-size:85%;">1389</span> خورشيدی</span></strong><br /><span style="color:#ffffff;">*</span></div>Aansehhttp://www.blogger.com/profile/00744633238315811018noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2449745989710204107.post-82925115318898671472011-01-01T13:41:00.000-08:002011-01-01T13:58:36.014-08:00ترانههامو پس بده<div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">چرا ترانهام به تو بال و پر، به من قفس بده؟</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff6600;"><span style="color:#ff0000;">برهنه كن صداتُ وُ ترانههامو پس بده!</span><span style="color:#ffffff;"> ا</span></span></strong></div><div align="center"><strong><span style="color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;"></span></strong><a href="http://episodemagazine.com/pic/0m.jpg"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 425px; CURSOR: hand; HEIGHT: 312px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://episodemagazine.com/pic/0m.jpg" border="0" /></a><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></div><div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;">آلبوم «طعم رويا» با صداي دلنشين«مهرداد»<span style="color:#ffffff;"> ا</span></span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;">با شش ترانهي ناب: <span style="color:#ffffff;">ا</span></span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">ترانههامو پس بده</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">فستيوال گُل</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">ماهبانو</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">تمام ما</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">ماليخوليا</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">آتيشبازي</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;">كار مشترك: ايرج جنتيعطايي و مهرداد آسماني</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">پخش: شركت ترانه</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">فوريهي <span style="font-size:85%;">2011</span></span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong><br /><span style="color:#ffffff;">*</span></div><div align="center"><span style="font-size:130%;color:#999999;"><strong>دوازدهم دیماه <span style="font-size:85%;">1389</span> خورشيدی</strong></span></div><div align="center"><span style="color:#ffffff;">*</span></div><div align="center"><span style="color:#ffffff;">*</span></div>Aansehhttp://www.blogger.com/profile/00744633238315811018noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2449745989710204107.post-57850322802056493972010-12-24T14:44:00.000-08:002010-12-24T14:58:57.062-08:00يك اعتراض منطقی<div align="center"><strong><span style="color:#ffffff;"><span style="color:#ff0000;"><span style="font-size:180%;"><span style="color:#ffffff;">ا</span>«منوتو تیوی» يا فقط «من تیوی»؟</span></span></span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;"><span style="color:#ffffff;"><span style="color:#ff0000;">نوشتهی: گروه شميم <span style="font-size:85%;">(</span>فنكلاب ليلا فروهر<span style="font-size:85%;">)</span></span><span style="color:#ffffff;"> ا</span> ا</span></span></strong></div><strong><span style="font-size:130%;"><div align="right"><span style="color:#ffffff;">*</span><br />دیر زمانی بود که تلویزیونهای ماهوارهای فارسیزبان در وانفسای سریالهای خوش آب و رنگ شبکهي فارسیوان محو شده بودند و خبری از برنامههای مفصل سالهای پیشین نبود، چرا که بسیاری از این شبکهها به دنبال مشکلات اقتصادی موجود تا مرز ورشکستهگی پیش رفته بودند. در چنین فضایی بود که ناگهان تبلیغ شبکهای بسیار شیک و پُرطمطراق توجه همه را به خود جلب کرد و شاید بزرگترین ویژهگی آن که در همان لحظه همه را تحت تاثیر قرار میداد، حضور شاهماهی موسیقی ایران خانم گوگوش بود، کسی که میدانیم چندان میانهای با اصحاب رسانه ندارد و این حضور برای همه بسیار جذاب بود و جالبتر، اجرای برنامهای برای شناخت و پرورش استعدادهای جوان در زمینهي خوانندهگی توسط خود ایشان بود. به هر حال همه برای شروع برنامههای این شبکه لحظهشماری میکردند. لحظهي موعود فرا رسید و باوجود تبلیغات گستردهای که برای این شبکه شده بود، با استقبال خوبی مواجه شد. آب و رنگ زیبای برنامهها برای مخاطب عام مسحورکننده بود، گرچه مخاطب خاص به خوبی میدانست که تمام این برنامهها تقلیدی ماهرانه و در پارهای موارد ناشیانه از مابهازای غربیشان است و هیچیک محصول ابتکارعمل سازندهاش نیست، اما باز هم جای تقدیر داشت و دارد. <span style="color:#ffffff;">ا</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />آکادمی موسیقی گوگوش علارغم ضعفها و کاستیهایش توانست بینندهگان زیادی را به سوی خود جلب کند و در این میان بخش اعظم بینندهگان این برنامه، دوستداران گوگوش در سراسر دنیا بودند که این هم نکتهی قابل تاملی است که بتوانی ستارهای که حاضر نیست در یک مصاحبه تلویزیونی شرکت کند را بهعنوان مجری یک برنامهی موفق در شبکهای خارج از ایالات متحده داشته باشی. باری آکادمی به پایان رسید و حالا نوبت جولان برنامههای دیگر بود و به لحاظ حرفهای، این برنامهها بایستی در سطحی باشند که خلاء ناشی از نبود آکادمی را پُر کنند. نکتهی جالبی که از ابتدا در این شبکه شاهد بودیم عدم پخش موزیکویديو از سایر خوانندهگان زن مطرح ایرانی بود که ناخودآگاه توی ذوق میزد!<span style="color:#ffffff;"> ا</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />در این اثنا برنامهای به نام<br />greatest hits<br />پخش شد که در آن به آثار شاعران و هنرمندان بزرگی همچون زویا زاکاریان، فرید زولاند، اردلان سرفراز و شمار دیگری از این عزیزان میپرداخت و ترانههایی که ساختهی آنان بود را به عنوان هیت معرفی میکرد و جالب اینجا بود که جز گوگوش و مرحوم هایده(که دیگر رقیبی محسوب نمیشود!) از هیچ خوانندهی زن دیگری حرفی در میان نبود و ظاهرن از نظر تهیهکنندهگان این برنامه، هیچ خوانندهی زنی شایستهگی هیت شدن را نداشته و احتمالن هیچ یک از خوانندهگان زن، کار درخور توجهی با این شاعران و آهنگسازان نداشتهاند که این خود نشان از بیطرف نبودن این شبکه در قبال سایر خوانندهگان زن است. چون از جمله خوانندهگانی که با زویا زاکاریان همکاری داشتهاند و اتفاقن آهنگهای هیت هم داشتهاند میتوان "لیلا فروهر"، "شهره" و "شهرزاد سپانلو"را نام برد که بهطور قطع میدانیم کارهای بسیار موفقی با این هنرمندان داشتهاند که از جمله این کارها میتوان به" یک بوسه"، " پردیس"، " وقتی به تو میرسم" از کارهای لیلا فروهر و ترانههای "اعتراض" و "قصهی ما" از شهرزاد سپانلو اشاره کرد که تمام آهنگهای فوق جزو بهترینها هستند و خواهند ماند و از جمله آهنگهای ساختهی "فرید زولاند" برای "لیلا فروهر" میتوان به ترانههای "خبر تازه" و "حسرت"، "گلهای لاله عباسی" و "نجوا" اشاره کرد که در این لیست بهترینها حتمن جایگاهی درخور تقدیر خواهند داشت! <span style="color:#ffffff;">ا</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />باری! زمانی که این برنامه پخش شد با وجود اینکه معتقد بودیم جای خالی دیگر خوانندهگان از جمله "لیلا فروهر" در این لیست بدجور توی ذوق میزند، اعتراضی نکردیم، چون به این نتیجه رسیده بودیم که تلویزیون "من و تو" یک شبکهی سفارشی است که مهمترین هدفش تبلیغ كردن خانم گوگوش است که فینفسه هیچ ایرادی که ندارد هیچ، بلکه در نوع خود ابزار تبلیغاتی مناسبی برای هر دو سوی جریان یعنی هنرمند و صاحب رسانه است! و ای کاش همهی هنرمندان این فرصت را داشتند تا تریبونی برای تبلیغ هنر و فعالیتهای خود داشته باشند<span style="font-size:85%;">!!!</span> ظاهرن سکوت ما دال بر بیتوجهیمان و نادیده گرفتن این جریان شد که مدیران این شبکه بر آن شدند تا پا را فراتر گذاشته و به حریم شخصی و حرفهای سایر هنرمندان تجاوز کرده و با استهزا قرار دادن آثار آنها، احساس کردند خیلی حرفهای عمل کردهاند و به قول معروف خیلی با نمکاند!!! و جالبتر اینجاست که وقتی کار به طنز (البته نه به مفهوم واقعی طنز<span style="font-size:85%;">!!!</span>) و در واقع مسخره بازی رسید، دیواری کوتاهتر از دیوار" لیلا فروهر" پیدا نکردند که آن هم دلایل خاص خودش را دارد که موارد قابل ذکر آن عبارتند از:<span style="color:#ffffff;"> ا</span></div><div align="right"><span style="color:#ffffff;">*</span><br /><span style="color:#ff0000;">يك)</span> میدانستند که "لیلا فروهر" شخصیت آرام و قابل قبولی دارد و اهل جنجال خبری نیست و همیشه منطقی و حرفهای عمل میکند و مسلمن نسبت به این جریان موضعگیری نخواهد کرد! <span style="color:#ffffff;">ا</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br /><span style="color:#ff0000;">دو)</span> میدانستد که ایشان طرفداران بیشماری دارند که حتا اگر به برنامههای این شبکه نگاه نکنند در این مورد کنجکاویشان تحریک شده و عکسالعمل نشان خواهند داد که مسلمن این توجه ناگهانی به یک برنامه، صرفنظر از اینکه در جهت منفی باشد، برای هر برنامهسازی جالب خواهد بود و میتوانند ادعا کنند که بسیار پُربیننده هستند! <span style="color:#ffffff;">ا</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br /><span style="color:#ff0000;">سه)</span> دلیل سوم را هم که به نظرم مهمترین دلیل این کار زشت بوده، به عهدهی خوانندهی این متن میگذارم و میدانم که همه به همین دلیل مهم است که دلخور شدهاند. <span style="color:#ffffff;">ا</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />البته ما فکر میکنیم تا شخصیتی مورد توجه و رقیب قدر محسوب نشود کسی تمایل به زیر پا خالی کردناش ندارد<span style="font-size:85%;">!!!</span> <span style="color:#ffffff;">ا<br /></span>اما در مورد این برنامهی بسیار بسیار سطح پایین (چیپ) صرفنظر از مجری آن که دائمن تمایل دارد خیلی بامزه جلوه کند، نکات قابل بحث زیاد است که به موارد اندکی اشاره خواهیم کرد. <span style="color:#ffffff;">ا</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />صرف نقد کارهای هنری امری است بسیار پسندیده، آن هم در جوامعی مثل ایران که مردم اصولن انتقاد پذیر نیستند و کار نقد شجاعت و جسارت زیادی میخواهد (لطفن جسارت را با وقاحت اشتباه نگیرید!) ولی به لحاظ فنی، هر ننه قمری منتقد نیست! منتقد باید کسی باشد که دانش کافی در مبحث مورد نقد داشته باشد و بیطرفانه قضاوت کند که حتا در بهترین حالت هم نقد امری است سلیقهای و نسبی. منتقد باید برای نقدش دلیل ارايه کند و به فرض چون معنای نهفته در ضربالمثل "یک بام و دو هوا " را میداند، دلیل بر دانشاش نیست و سوال من از این خانم این است: "چهطور ایشان به منظور ترانهسرا از این عبارت پی نبردهاند و اینقدر این عبارت برایشان دور از ذهن است؟ " <span style="color:#ffffff;">ا</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />جالبتر اینکه ایشان در هیچکدام از پنج آهنگ ذکرشده نتوانستند هیچ ایراد فنی به آهنگسازی، تنظیم و نوع اجرای خواننده وارد کنند، چون واقعن ایرادی وجود نداشت و درنهایت به مسخره کردن نوع پوشش آن زمان پرداختند که مطمئنن اگر آلبوم خانوادهگیشان را ورق بزنند حتمن خودشان یا اعضای خانوادهشان یکی از این لباسها بر تنشان بوده و در آن برهه از زمان هم کلی به این لباس افتخار میکردند! این ویژهگی مد است که با گذشت زمان تغییر میکند. ایشان روی آهنگی دست گذاشتند که بدون شک بهترین کار این هنرمند بوده، هست و خواهد ماند. آهنگ "ای دل" با شعر و آهنگ بینظیر"مهداد" جزو بهترین آهنگهای ششوهشت ایرانی از بيست سال پیش تا به امروز است. آهنگی که بعد از سالها دوری از فضای هنری، لیلا فروهر را به اوج معروفیت و محبوبیت کشاند. آهنگی که نسلی با آن عاشق شدند، ازدواج کردند، شادی و پایکوبی کردند. آهنگی که نسلی مثل گروه شمیم با آن متولد شدند و مهمتر اینکه گذر زمان هیچوقت رنگ کهنهگی بر این آهنگ نیفکند و همچنان تازه و پُرطراوت است حتا برای نسل جدید که با موسیقی رپ بیشتر ارتباط برقرار میکنند. مجری این برنامه صرفن به یک هنرمند توهین نکرد، بلکه به نسلی توهین کرد که با این آهنگ خاطره دارند و زندهگی کردهاند.<span style="color:#ffffff;"> ا</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />تمام حرف ما این است: اگر قرار است جریانی را نقد کنیم آیا بهتر نیست از خودمان شروع کنیم؟ چهقدر زیباتر و حرفهایتر میشد اگر این شبکه که خود را مدافع سرسخت خانم گوگوش میداند، ابتدا از ایشان شروع میکرد! مگر اینکه معتقد باشد کلیهی آهنگهای ایشان خالی از اشکال است که مسلمن هیچ عقل سلیمی این را نمیپذیرد. از جمله کارهای ضعیف ایشان میتوان به آهنگهای "حمومک مورچه داره"، "سفیدسفيد صد تومن"،<span style="color:#ffffff;"> ا</span><br />I believe<br /><span style="color:#ffffff;">ا</span>(که در ایران به وابلی معروف شد!!!)،"آقا خوبه" وحتا آلبوم عجیب<span style="font-size:85%;">!!</span>"زرتشت" اشاره کرد که مطمئنن ایشان هم مثل هرهنرمند دیگری در شرایطی خاص مجبور به اجرای این آثار شدهاند و مسلمن قلبن راضی به اجرای چنین ترانههایی نبوده ونیستند. <span style="color:#ffffff;">ا</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />نکتهی قابل ذکر دیگر این است که هنرمندان ما در فضایی مشغول به فعالیت هستند که نه تنها ناخواسته از شهر و دیارشان دور افتادهاند، بلکه هیچگونه حامی و پشتوانهای ندارند و متاسفانه هیچ سندیکا و سازمانی برای حمایت از حقوق آنان وجود ندارد. در چنین شرایطی شایسته نیست که اگر قدمی برای تشویق و پیشرفتشان برنمیداریم، سنگ هم جلوی پایشان بیندازیم و آنها را مورد تمسخر قرار دهیم. <span style="color:#ffffff;">ا</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />دوستان خوبام در شبکهی "من و تو تیوی" این مقاله را دال بر بیجنبهگی و بیظرفیتی ما در قبال نقد نکنید چون کار شما اصلن نقد نبود و بدتر از آن حتا طنز هم نبود بلکه هزل بود و این نشان از غیرحرفهای بودن شما داشت و شاید اگر این کارناوال را با خود خانم گوگوش شروع میکردید هرگز این اعتراضها صورت نمیگرفت و حالا برای جبران ماوقع، اگر هفتهی بعد برنامه را به ایشان اختصاص دادید ما مطمئن خواهیم شد که هیچ قصد و غرضی در کار نبوده و شما تلویزیونی هستید که برای نظر مخاطبانتان احترام قايلاید و مطمئن باشید گروه بزرگ شمیم از این حرکت شما دفاع کرده و همواره پشتیبانتان در عرصهی رسانه خواهد بود، اگر نه! خب متاسفانه بخش بزرگی از بینندهگانتان را در سراسر دنیا از دست خواهید داد که این امر در درازمدت به نفع شما نخواهد بود. در پایان با جملهای ورد زبان شاهماهی موسیقی ایران در آکادمی موسیقی، شما را به خدا میسپارم: " بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم!" <span style="color:#ffffff;">ا</span></span></strong></div><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="right"><span style="color:#ffffff;">*</span></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#999999;">چهارم دیماه <span style="font-size:85%;">1389</span> خورشيدی</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div>Aansehhttp://www.blogger.com/profile/00744633238315811018noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2449745989710204107.post-81849538022698305932010-12-20T13:36:00.000-08:002010-12-20T14:21:34.051-08:00شبكههای فارسیزبان<div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">نتيجهی نوآوري و تقليد در رسانهها</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;"></span></strong></div><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;">داشتم باسرعت از كنار شبكههای تلويزيونی میگذشتم كه رسيدم به شبكهی«من و تو» و ترمز كردم<span style="font-size:85%;">!!</span> با خودم گفتم اين شبكه چه پُرجنجال و چه پُرمدعا آمد و چه زود كشتیاش به گِل نشست<span style="font-size:85%;">!!</span> پيش از هر چيزی، هزينهی هنگفتاش را به رُخ كشيد و تلاش كرد با تبليغات آنچنانی و اينچنينیی برنامهی آكادمی موسيقی، براي خود مخاطب جمع كند، اگرچه برنامهی آكادمی موسيقی يك تقليد آبكی از همتايان غيرايرانیاش بود، اما تاحدود زيادی مخاطب جمع كرد، ولي زمان جمعشدن مخاطب بسيار محدود بود و مخاطبان گرامي خيلي زود پراكنده شدند و بهنظر ميرسد كه علي مانده و حوضاش ...<span style="color:#ffffff;">ا</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><span style="color:#ffffff;">*</span><br />و بعد به اين فكر كردم كه شبكهای مثل فارسی وان، چه بیصدا و چه بیمدعا آمد و بهقولي تركاند و ناماش اينهمه بر سر زبانها افتاد. كاري ندارم كه اين شبكه چه پخش میكند، كُرهاي يا كلمبيايی يا امريكايی يا مكزيكی، بد يا خوب يا متوسط، اما آنچه بايد مورد توجه قرار بگيرد بهرهگيري اين شبكه از هوش و خلاقيت است و اين تنها كاري بود كه فارسيوان انجام داد و توانست بدون كمك گرفتن از چهرههاي هنري مشهور، بدون يك كلمه حرف، بدون حتا يك مجري، سيل مخاطبان را به دور خود جمع كند. تاثيرگذاری خلاقيت و نوآوری اين شبكه به حدی بود كه شبكههايی مثل پیامسی، جم و تیوی پرشيا نيز تصميم گرفتند سريالهای خارجی دوبلهشده پخش كنند، اما فعلن هيچكدامشان از نظر جذب مخاطب، انگشت كوچيكهی فارسیوان هم نيستند.<span style="color:#ffffff;">ا</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />همين شبكهی«من و تو» نيز تبليغات زيادی براي پخش سريالهای دوبلهشده بهراه انداخت و جالب اينكه شبكهی فارسیوان را مورد تمسخر قرار میداد كه سريالهای كُرهای و كلمبيايی پخش میكند<span style="font-size:85%;">!!!</span> غافل از اينكه تمسخر كردن، راه چارهی كنار زدن رقيب نيست، آن هم رقيب چاق و چلهای مثل فارسیوان...<span style="color:#ffffff;">ا</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />برای پيشی گرفتن از رقبا، بايد مبتكر بود، بايد زايش ذهنی داشت، بايد جامعه را شناخت، بايد طرحی نو درانداخت كه متاسفانه بيشتر شبكههای تلويزيونی فارسیزبان هيچيك از اين ويژهگیها را ندارند، ازجمله شبكهی پُِرمدعای«من و تو» كه در ابتدا با ظاهری متفاوت ظهور كرد آنچنان كه عرش خدا تَرَك برداشت و بعد نشان داد كه بهجز تقليد از شبكههای غيرايرانی و ساختن برنامههايی مشابه برنامههای تلويزيونی غيرايرانی و البته از نوع آبكی، چيزی در چنته ندارد. گويا در فرهنگ رسانهای ما، تقليد را خلاقيت معنا كردهاند<span style="font-size:85%;">!!</span><span style="color:#ffffff;">ا</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />فارسیوان اگر در كارش موفق شده است بهدليل خلاقيتاش است. گفتم كاری ندارم كه چه پخش میكند، عدهي زيادي از هر گروه سني برنامههايش را دوست میدارند و تماشايش میكنند و عدهای هم دوستاش نمیدارند اما باز به تماشايش مینشينند. صبحها انتقاد میكنند و مدعي میشوند كه شبكهی خوبی نيست، اما شبها رهايش نمیكنند... عدهای هم به توهّم افتادهاند كه اگر بگويند فارسیوان شبكهی خوبي نيست، روشنفكر و بسيار متجدد جلوه خواهند كرد، اما گويا روشنفكرنماها بيش از همه به اين شبكه دل بستهاند<span style="font-size:85%;">!!</span><span style="color:#ffffff;">ا</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />میگويند كه سريالهايش چنين است و چنان است، با فرهنگ بستهی بیبديل ما در تضاد است، خانمها لباسهای لختی میپوشند، به همسرانشان خيانت میكنند، بازار دوستدختر دوستپسر داغ وعادی است، باكرهگی دختر را بیاهميت جلوه میدهد، خانمها را پُررو میكند، باعث افزايش آمار طلاق شده است... تهاجم فرهنگی... جنگ نرم... لكهدار كردن فرهنگ ايراني و سنتي و مذهبي و... اينهمه و اينهمه میگويند، اما باز هم سريالها را دنبال میكنند<span style="font-size:85%;">!!</span><span style="color:#ffffff;">ا</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />اين درحالیست كه فارسیوان حتا يك صحنهی بوسهی عاشقانهی معمولی را هم پخش نمیكند، چه رسد به صحنههای جذابتر<span style="font-size:85%;">!!</span> ... ابتدا من با خود میگفتم كه چرا سانسور؟ چرا اين صحنهها را كه همه صحنههايی طبيعی هستند كه در زندهگی روزمره و شبمره اتفاق میافتند را سانسور میكند؟... الان اما به اين نتيجه رسيدم كه حق با فارسیوان است، الان كه بازتابها را میبينم ميگويم كه حق با فارسيوان است و بايد سانسور كند، جامعهی ما در حال حاضر بههيچ عنوان نمیتواند چنين صحنههايی را هضم كند، فكر میكنم هزار سال ديگرهم اين سوءهاضمه پايدار بماند. اما حيرتانگيز است كه همين جامعهي نجابتپسند<span style="font-size:85%;">!!</span> چهگونه فساد رايج در خيابانها و خلوتگاهها را تحمل میكند و بازتابي نشان نميدهد؟ فسادي كه هزار برابر آسيبرسانتر از صحنههای سانسورشدهی فارسیوان است<span style="font-size:85%;">!!</span><span style="color:#ffffff;">ا</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />اين موضوع بحث و بررسي زيادی را میطلبد چه از نظر جامعهشناختی، چه روانشناختی و چه تاريخ فرهنگی و اجتماعی اين سرزمين، كه در اين مطلب كوتاه نمیگنجد و بعدها به آن خواهيم پرداخت. در اينجا فقط میخواستم ويژهگی نوآوری را تاكيد كنم، نوآوری در هر كاري و بهويژه در كار رسانهای.<span style="color:#ffffff;">ا</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />اين ويژهگي نوآوری فارسیوان است كه هم حامي دارد و هم منتقد و هم ناسزاگو، اما حتا ناسزاگوها نيز به تماشايش مينشينند وهمين ويژهگيست كه باعث شده ساير شبكههاي ايراني، حتا يكسوم تعداد مخاطبان فارسیوان را هم نداشته باشند. <span style="color:#ffffff;">ا</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />و سرانجام اينكه، واي كه چه حالي دارد اين تهاجم فرهنگي. تا باشد از اين تهاجمات فرهنگي! و البته بيشتر، اين آقايان گرامي هستند كه از تهاجم فرهنگي فارسیوان ابراز انزجار میكنند!! دليلاش چيست؟ آيا میدانيد؟؟</span></strong> <span style="color:#ffffff;">ا</span></div><div align="right"><span style="color:#ffffff;">*</span></div><div align="right"><span style="color:#ffffff;">*</span></div><div align="right"><span style="color:#ffffff;">*</span></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#999999;">سيام آذرماه <span style="font-size:85%;">1389</span> خورشيدي</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div>Aansehhttp://www.blogger.com/profile/00744633238315811018noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2449745989710204107.post-46168743238529188212010-12-07T12:32:00.000-08:002010-12-07T13:12:34.062-08:00آلبوم طعم رويا<div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">تا تو با لبخندهای دنيا رُ دنيا میكنی</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">زندهگي رُ پايتخت عشق و رويا میكنی</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">تو خودِ معجزهای كه با صداكردن من</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">پنجرههامو به فستيوال گل وامیكنی</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><a href="http://episodemagazine.com/04d.jpg"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 454px; CURSOR: hand; HEIGHT: 227px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://episodemagazine.com/04d.jpg" border="0" /></a> <span style="color:#ffffff;">*</span></div><div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;">آلبوم«طعم رويا» با صداي«مهرداد آسمانی»<span style="color:#ffffff;">ا</span></span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">كار مشترك و بسيار زيبايی از: <span style="color:#ffffff;">ا</span></span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;">ايرج جنتیعطايی - مهرداد آسمانی</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;"></span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;">پخش: شركت ترانه</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">بهزودی</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><a href="http://episodemagazine.com/04a.jpg"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 425px; CURSOR: hand; HEIGHT: 404px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://episodemagazine.com/04a.jpg" border="0" /></a><span style="color:#ffffff;">*</span></div><div align="center"><span style="color:#ffffff;">*</span></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#999999;">شانزدهم آذرماه <span style="font-size:85%;">1389</span> خورشيدي</span></strong><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span></div>Aansehhttp://www.blogger.com/profile/00744633238315811018noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2449745989710204107.post-75409103625862525522010-11-30T12:21:00.000-08:002010-11-30T12:44:46.774-08:00گوهر برتر از هنر آمد پديد<div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;">انتقاد چرا آقاي قنبري؟</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:85%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="right"><strong><span style="font-size:78%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;">در جامعهی هنری ما گويا نقد و انتقاد شكل شوخی و خنده به خود گرفته و هر كسی به خود اجازه میدهد كه بی هيچ صلاحيتی و از روی غرضورزی ازهمكارش انتقاد كند. من شخصن برنامهی آقاي قنبری را در دسترس ندارم اما بخشي از گفتههای انتقادآميز ايشان را بر روي اينترنت ديدم كه خُب بايد گفت: در پاياپاي دلها، ديگر نشان از اطلسيها نيست. <span style="color:#ffffff;">ا</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />آنطوری كه من بر روی اينترنت خواندم گويا آقای قنبری با حالتی شكايتوار گفته بودند كه گوگوش برای شركت در برنامهی آكادمی موسيقی، مبلغ پانصدهزار دلار دستمزد گرفته است... اينكه گوگوش برای حضور در اين برنامه دستمزد بسيار خوبی گرفته كه اصلن حرفی نيست، حتمن كه دستمزد گرفته است، اما پرسش اينجاست كه مگر چه اشكالی دارد گوگوش از اين بابت پانصد هزار دلار دستمزد بگيرد؟... يعنی آقای قنبری انتظار داشتند كه گوگوش ناماش را به رايگان در اختيار يك شبكهي تلويزيوني نوپا قرار بدهد؟ مگر خود آقای قنبری چنين میكند؟<br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />آنچه واضح است اينكه گوگوش صاحبنام است. اين موضوع كه كارش درست است يا غلط، مسئلهي ديگريست كه در جاي خود پيش از اين مطرح شده و باز هم مطرح خواهد شد، اما به هرشكل، ايشان صاحبنام است و در كجای دنيا يك هنرمند ناماش را بهرايگان در اختيار يك تلويزيون نوپا و ناشناس قرار میدهد كه همينطور مفت و مجانی از ناماش اعتبار بگيرد؟<br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />شما حتا اگر يكی دو بخش از برنامهی آكادمی را هم به تماشا نشسته باشيد، حتمن ديدهايد كه نه تنها بر روی در و ديوار و كف استوديو از نام گوگوش استفاده كردهاند كه حتا بر روی وسايل نقليهی موتوری و غيرموتوری اين برنامه هم نام ايشان ديده میشود و حتا نام تلويزيون را هم از يكی از اجراهای او گرفتهاند. يعنی اين استفادهی بهجا يا نابهجا بايد رايگان باشد؟<br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />آقاي قنبری كه بارها و بارها فرياد زدهاند كه چرا هنرمندان ما به حق و حقوقشان نمیرسند و هنرمندان جهان آنطورند و ما اينطوريم، حال كه يكی از همين هنرمندان وطنی به حق و حقوقاش رسيده است چرا پس بنای گلهگذاري گذاشتهاند؟<br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />پرسش درست در زمينهی مالی اين تلويزيون اين است كه يك تلويزيون نوپا، اينهمه پول و سرمايه را از كجا آورده است؟ دست چه كسانی در كار است؟ نه اينكه گلهمند باشيم كه فلان هنرمند چرا پانصدهزار دلار دستمزد گرفته است. بهتر نيست بپرسيم اين پانصد هزار دلار و باقی هزينههايی كه به وضوح جلوی چشمها قرار دارند، از كجا تامين میشوند؟<br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />و بعد هم از هومن خلعتبری و بابك سعيدی ايراد گرفتهاند كه اينان غيرحرفهای هستند و بايد از هنرمندان مهمتری برای اين كار استفاده میشد و حرفهايی از اين دست...<span style="color:#ffffff;">ا</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />من هم بر اين باورم كه اين برنامه، برنامهاي كاملن غيرحرفهایست. من هم باور دارم كه آقايان خلعتبری و سعيدی، نه استاد هستند و نه كارشان در حد استاندارد است، اما به هرشكل چندين سال است كه در اين زمينه كار میكنند و درحد خودشان تجربه دارند، اينطور هم نيست كه هيچی بلد نباشند. من نيز معتقدم كه اين برنامه، لحظه به لحظهاش اشكال و ايراد دارد، كه تمامی اين ايرادها و نارساييها پس از تمام شدن اين برنامه، در مجلهی اپيزود خواهد آمد. اما اين ايرادها تا حدودی طبيعیست. يك تلويزيون نوپا و يك برنامهی تازه بهدنيا آمده، حتمن كه نمیتواند حرفهای و بیايراد و اشكال باشد.<span style="color:#ffffff;">ا</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />حرف من اين است كه اگر آن پانصدهزار دلار را به جای گوگوش به آقاي قنبری میدادند، آقايان خلعتبری و سعيدی، تبديل به همكاران عزيز و حرفهای میشدند و نيز هنرمندان مهم و قابل توجه. و آن زمان بود كه آقاي قنبری دادِ سخن سرمیدادند كه چه نشستهايد؟ بايد از اين جوانها پشتيبانی كرد، اين دو نفر اصلن بهشكل مادرزاد حرفهای بهدنيا آمدهاند و حرفهای هم خواهند ماند و«دنيا را به سكوت واخواهند داشت» و موسيقی را يك ميلیمتر كه نه، يك سانتیمتر به جلو خواهند بُرد<span style="font-size:85%;">!!!</span> <span style="color:#ffffff;">ا</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />آقای قنبری بهطوركلي عادت دارند كه با هركسی خوب هستند و نفعی از او میبرند، بنای تعريف و تمجيد كردن میگذارند و هركسی كه بهرهای به ايشان نرساند، مورد انتقادشان قرار میگيرد، خوب و بد و زشت و زيبا هم ندارد، فقط آنچه كه در اين داستان غمانگيز مطرح است پول است و بهرهی مالي. يعني خيلي راحت میزنند زير حرفی كه قبلن گفته بودند، خيلی راحت و بیدغدغه. <span style="color:#ffffff;">ا</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br /> من اين حرفها را در مورد آقای قنبری از خودم نمیگويم. ايشان در اين زمينه پروندهی قطوری دارند. خيلی خوب به ياد دارم زمانیكه آقای قنبری از تلويزيون تپش دور بود، اميرقاسمي تبديل به علی كوچيكه شده بود و تپش هم جيرهخوار جمهوری اسلامی. اما وقتی ايشان به تپش رفت و حقوقی هرچند ناچيز دريافت كرد، اميرقاسمی تبديل شد به يك آدم حرفهای و تپش هم شد يك تلويزيون حرفهای با نور و صدای عالی و كادر صميمی<span style="font-size:85%;">!!!</span>... بار ديگر كه آقای قنبری به هر دليلی عطای تپش را به لقايش بخشيد، اميرقاسمی تبديل به هيچكسان شد و تپش هم شد درهی گرگها<span style="font-size:85%;">!!!</span> ... اما مدتي بعد كه دوباره به تپش رفت و بابت هر برنامه پانصد دلار گرفت، اميرقاسمی و تلويزيوناش دوباره حرفهای و كاربلد و بینظير شدند. اين حرفهای بودن ادامه پيدا كرد تا اينكه هر برنامه پانصد دلار قطع شد و ايشان بدون دريافت چك دستمزد، از تپش تشريف برده شدند به بيرون<span style="font-size:85%;">!!</span> و دوباره تپش به درهی گرگها تبديل شد<span style="font-size:85%;">!!!</span> <span style="color:#ffffff;">ا<br /></span><span style="color:#ffffff;">*</span><br />صدالبته من باور دارم كه اميرقاسمی انسان كاردرستی نيست، او هم پروندهای قطور از نوع منفی دارد. اما اين شهيار قنبریها هستند كه با رفتارهای عجيب و غريب خود، باعث پيشروی اميرقاسمیها میشوند. اگر رفتار و كردار هنرمند درست و منطقی باشد، هيچ بنی بشری نمیتواند از او سوءاستفاده كند. پس اين هنرمند است كه ايراد دارد و باعث رفتارهاي غيرمنصفانهی امثال اميرقاسمی میشود. <span style="color:#ffffff;">ا</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />به ياد دارم كه آقای قنبری زمانی كه به هر دليلی با گوگوش همكاری نداشت، گوگوش را به لقب« شاهماهی سابق» مفتخر كرده بود، اما پس از همكاری، شاهماهی سابق، ناگهان تبديل شد به «گلبانوی ترانهی نوين ايران» كه به ميمنت قدوم مباركاش میبايست صحنه را با گلاب میشستند<span style="font-size:85%;">!!</span>... پس از قطع اين همكاري، گلبانوي ترانهي نوين، هم خاصيت گلبودن و هم ويژهگی بانوبودن را بهيكباره از دست داد، اينبار حتا ديگر شاهماهی سابق هم نبود و شده بود: اين همكار ما گوگوش<span style="font-size:85%;">!!</span> و ترانهی نوين هم رفت پی كارش... <span style="color:#ffffff;">ا</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />ببينيد اين دو نمونه را گفتم كه بدانيد من از خودم حرف نمیسازم، اين وقايع خجسته اتفاق افتاده و هر كه شاهدش بوده، هنوز هم به ياد دارد. نمونههای ديگری از اين دست تا دلتان بخواهد بهوفور يافت میشود مثل داستان آقاي قنبری با ابی، خانم سيمين بهبهانی، فريد زلاند، مهرداد آسمانی، داريوش، زويا زاكاريان و... كه همهشان در يك برههی زمانی بسيار بد بودند و سراسر ايراد و اشكال و انتقاد، اما پس از مدتی، ناگهان تغيير هويت دادند و تبديل به خوب كه نه، خوبترين شدند، يا برعكس، يعنی اول خوب بودند، بعدن بد شدند... آنوقت چنين كسی از همكاراناش انتقاد میكند<span style="font-size:85%;">!!!</span> كسی كه رفتار اجتماعي و هنری خودش، زير سوال است، همكاراناش را با ذرهبين نگاه میكند، كسی كه اصلن صلاحيت انتقاد كردن ندارد... <span style="color:#ffffff;">ا</span> <br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />شهيار قنبری ترانهسرای خوبیست، كارش عالیست، در برخي موارد بینظير است، اما اين دليل نمیشود كه رفتارش هم خوب باشد، دليل نمیشود كه خودش هم شكل ترانههايش باشد. ممكن است ايشان بتواند با واژهها، به بهترين شكل بازی كند و چندين سطر گلواژههای خوشايند و خوشرنگ و بو را پشتهم بنشاند، اما صلاحيت انتقاد كردن ندارد چرا كه رفتار اجتماعیاش چنين صلاحيتی را از او سلب میكند.<span style="color:#ffffff;">ا</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />بهطوركلی جامعهی هنری ما از نظر فرهنگي جامعهی چندان سالمی نيست، جامعهای نيست كه مخاطبان بتوانند از آن رفتارهای مناسب و درخور ياد بگيرند. بارها و بارها ديدهايم كه دو هنرمند، يا يك هنرمند و يك صاحبتلويزيون، يقهی هم را جلوی دوربين پاره كردهاند و پس از مدتی بی هيچ توضيحی دوباره قربان صدقهی هم رفتهاند<span style="font-size:85%;">!!!</span> شايد تصور میكنند كه مردم نه چشم دارند و نه گوش و نه عقل<span style="font-size:85%;">!!</span> اما چنين نيست، بيشتر مردم يا بخش عظيمی از مردم، هم چشم دارند و هم گوش و هم عقل و دستِكم رفتارهای درست و نادرست را تشخيص میدهند.<span style="color:#ffffff;">ا</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />اين فرهنگ ناسالم هم فقط متعلق به شهيار قنبری نيست، ديگرانی نيز هستند كه بارها چنين رفتار كردهاند، من نمیگويم همه خوباند و فقط قنبری ايراد دارد، بهطور كلی اين جامعهی هنریست كه مشكل دارد و بارها و بارها نيز درد دلهای برخي هنرمندان را در اين زمينه، در گفتوگوهاي مختلف رسانهای شنيدهايم. <span style="color:#ffffff;">ا</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />باز هم به ياد دارم ضيا آتابای را، زمانی كه به هر دليلی با داريوش بد بود، حتا زندهگي خصوصی داريوش و اعتيادش را جلوی دوربين كشانيد، پس از مدتی ناگهان ورق برگشت و آن آدم بد و معتاد تبديل شد به داريوش بزرگ... باور كنيد ايشان چنان گفت داريوش بزرگ كه من يك لحظه فكر كردم دارد در مورد داريوش هخامنشی حرف میزند<span style="font-size:85%;">!!</span> بعد ديدم نخير، منظورش داريوش خودمان است و دهانام از حيرت باز ماند<span style="font-size:85%;">!!!</span> <span style="color:#ffffff;">ا</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />دوباره برگرديم به سوی آقاي قنبری و به ايشان بگوييم كه لطف كرده، دست از انتقاد كردن برداريد، دستِكم از همكارانتان انتقاد نكنيد كه صلاحيت اين كار را نداريد. لطفن فقط به ترانهسرايی و هنر جهان و هنرمندان جهان بپردازيد و اندكی هم ايميلبازیهای خاله خانباجيانه و تهمت پراكنیهاي قاجاريانه<span style="font-size:85%;">!!</span>... انتقاد نكن جانا! بهويژه اينكه عامل اصلی انتقاد كردن پول باشد، آن هم نه پانصد دلار كه پانصد هزار دلار<span style="font-size:85%;">!!!</span> گويا معامله بههم خورد و گوهر برتر از هنر آمد پديد</span><span style="font-size:85%;">!!!</span></strong> <span style="color:#ffffff;"> ا</span></div><div align="right"><span style="color:#ffffff;">*</span></div><div align="right"><span style="color:#ffffff;">*</span></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#999999;">يازدهم آذرماه <span style="font-size:85%;">1389</span> خورشيدي</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div>Aansehhttp://www.blogger.com/profile/00744633238315811018noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2449745989710204107.post-10765354979172823312010-11-18T07:17:00.000-08:002010-11-18T07:49:49.159-08:00شهره صولتی<div align="center"><a href="http://s1.picofile.com/private/73042_447879597492_258728527492_5823265_63011_n.jpg"></a><span style="font-size:180%;"><strong><span style="color:#ff0000;">پيام شهره به هواداراناش</span></strong><br /></span></div><a href="http://s1.picofile.com/private/73042_447879597492_258728527492_5823265_63011_n.jpg"></a><div align="right"><strong><span style="font-size:78%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="right"><strong><span style="font-size:78%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;">دوستان عزیزم</span></strong></div><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;"></span></strong></div><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;">دلم میخواست خیلی زود بعد از استقبال بینظیری که از آخرین موزيكويديوي من <span style="font-size:85%;">(</span>فرشتهها<span style="font-size:85%;">)</span> کردید، کلیپ دیگری را آماده و با تمام وجود تقدیم به تک تک شما عزیزانام که طی سيوهفت سال یار و پشتیبان من بودید بکنم. اما ازآنجايي که در جامعهي هنری ما همچنان حرمت و احترام کاری بهراحتی نادیده گرفته میشود و با بیمهریها و بیملایمتیها روبهرو هستیم، تصمیم بر این گرفتم که فعلن کلیپ جدیدم را مدت کوتاهی به تعویق بیاندازم و با کارگردان دیگری کما فیالسابق تفاوت و نوآوری را آزمایش کنم، البته اگر دوباره و دوبـــــــاره کارگردانهای موزیکویديوها و میکاپ آرتیستهای من، گزینش همکار دیگری نباشد. به هر روی این نیز بگذرد...<span style="color:#ffffff;">ا</span></span></strong></div><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;"></span></strong></div><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;">با تشکر- شهره صولتی</span></strong></div><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;">اكتبر 2010</span></strong></div><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;"><span style="color:#cc0000;">تبصره <span style="font-size:85%;">(</span>از طرف كانون هواداران شهره<span style="font-size:85%;">)</span>:</span> <span style="color:#ffffff;">ا</span></span></strong></div><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;color:#cc0000;">این روزها گوگوش که به قول خودش و اطرافیاناش قابل قیاس با بزرگان موزیک جهان هست<span style="font-size:85%;">!!!</span> شروع کرده به کپیبرداری از شهره... گوگوش در یکی از نخستین کنسرتهایش در امریکا، دقیقن مدل مو، استایل و لباس کنسرت سال <span style="font-size:85%;">1995</span> شهره جان که در هالیوود پلدیوم برگزار شده بود را استفاده کرد که باعث تعجب بسیارانی شد و همینطور آغازهمکاری این شخص با میکاپ آرتیست معروف آقای زاره که بیش از بيست سال با شهره همکاری داشتد و پس از آن هم همكاري گوگوش با مهرداد آسمانی و ... حالا هم بعد از ويديوي فرستهها که کار علی زمانی بود، گوگوش تصمیم گرفته ویديوي جدیدش را با علی زمانی درست كند. <span style="color:#ffffff;">ا</span></span></strong></div><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;color:#cc0000;">هیچ اشکالی نداره که هنرمندان دیگه با کساني شهره باهاشون كار كرده، كار بكنند، اما واقعن مسخره است که تا شهره با يكي كار ميكنه، ناگهان اين خانم گوگوش يادش ميافته كه این آدم هم برای کار کردن مناسب هست. واقعن این حرکت مسخره و خنده داره كه چرا خانم گوگوش دقيقن دست میذاره روي كساني که شهره داره باهاشون کار میکنه، اون هم به سرعت برق و حتا نمیذاره جوهرش خشک بشه<span style="font-size:85%;">!!</span> <span style="color:#ffffff;">ا</span></span></strong></div><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;color:#cc0000;">شايد هم اين مسايل طبيعي باشه، چون آلبوم شهره داره منتشر ميشه، یک کنسرت بزرگ در راه داره، آهنگها و ویديوهای جدیدش درحال آماده شدن هستند، خُب حسادت هم داره دیگه... من تمایل ندارم اینجا گوگوش را نقد کنم، البته هنوز چند هوادار برای گوگوش هورا میکشند وگویا تصور میکنند که همان چند هوادار، یعنی همهی مردم... خلاصه موفقیت شهره جون این روزها آرامش را بدجوری از حسودها گرفته است. <span style="color:#ffffff;">ا</span></span></strong></div><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;color:#cc0000;">كانون هواداران شهره صولتي</span></strong></div><div align="right"><span style="color:#ffffff;">*</span></div><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;color:#000000;">منبع مطلب: وبلاگ شهره صولتي - با تلخيص</span></strong></div><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#999999;">بيستوهفتم آبانماه <span style="font-size:85%;">1389</span> خورشيدي</span></strong> </div><div align="right"><span style="color:#ffffff;">*</span></div><div align="right"><span style="color:#ffffff;">*</span></div>Aansehhttp://www.blogger.com/profile/00744633238315811018noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-2449745989710204107.post-34680077381618443332010-11-16T12:35:00.000-08:002010-11-16T12:50:04.277-08:00آينه<div align="center"><span style="font-size:180%;color:#ff0000;"><strong>بغضات را با من نصف كن</strong></span></div><div align="center"><strong><span style="font-size:130%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="right"><strong><span style="font-size:85%;color:#ffffff;">*</span></strong></div><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;">آينه كه دروغ نميگويد، آينه واقعيت را جلوي چشماناش قرار ميدهد كه چهرهي امروزش را ببيند و بيش از اين در چاه ويل بلاهت فرو نرود. آينه به او ميگويد كه پير شده است و فرسوده، چروكهاي عميق برداشتهاست و به ضرب و زور جراحي و گريم و ساير بامبولبازيهاي رايج هم نميتواند چروكهاي مادرمُرده را مخفي نگه دارد. آينه به او ميگويد كه از روزن واقعيت به خود بنگرد و در دههي پنجاه شنا نكند كه غرق خواهد شد.<span style="color:#ffffff;">ا</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />پيري پديدهي بدي نيست، پيري براي انسانهاي عادي و طبيعي كه عقل سليم دارند، دوران عقل و درايت و تجربه و احترام محسوب ميشود. اما براي خودشيفتههايي كه زندهگي عادي و طبيعي نداشتهاند، پيري درختي بيشاخ و برگ است كه صاحب آن تلاش ميكند با وسايل تزييني رنگي، شاخههاي كهنهاش را آذين ببندد. اما ناگفته پيداست كه تلاش بيفايدهايست و درنهايت، همهي رنگها پرواز ميكنند و از او فقط دلقكي با نوك بيني قرمز رنگ باقي ميماند كه مانده است.<span style="color:#ffffff;">ا</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />آينه به او ميگويد كه پير شده است و نبايد به خودش دروغ بگويد، نبايد خود را در دههي پنجاه غرق كند، دههي پنجاه گذشت، سي سال است كه گذشته و آن شادابي و طراوت هم بار سفر بست و رفت. آينه به او ميگويد كه پير شده است و بايد مانند انسانهاي عادي، از دوران پيري خود لذت ببرد، نه اينكه بيوقفه با بيل و كلنگ به صورتاش حمله كند و تصور كند كه با ضربههاي بيل و كلنگ ميتواند شيارها و چروكهاي صورتاش را از جا بكند. آينه به او ميگويد هر حيلهاي هم كه بهكار بندد، چروكهايش هر روز به اندازهي بيستوچهار ساعت عميقتر ميشوند، اين جبر طبيعت است.<span style="color:#ffffff;">ا</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />آينه به او ميگويد كه هيچ كاري از دستاش برنميآيد و يك تريلي وسايل آرايش هم دردي را از او درمان نميكند. او اما نميخواهد خود را از توهمات دههي پنجاه جدا كند. او نميتواند باور كند كه زيبايي و طراوت جوانياش را از دست داده است، او هنوز دوست ميدارد جوان و زيبا بهنظر آيد، او براي جواني از دست رفتهاش گريه ميكند، اشكها ميريزد، اما جواني ديگر بازنميگردد. فصل به رُخ كشيدن زيبايي، فصل ادا و اطوارهاي جوانانه، فصل اغواكردن مردها، فصل خوشگذرانيها و فصل عاشقانههاي شبانه و روزانه به پايان رسيده است.<span style="color:#ffffff;">ا</span><br /><span style="color:#ffffff;">*</span><br />آينه به او ميگويد كه هيچ كاري از دستاش برنميآيد. بايد پيري و فرسودهگي و چروكهاي بينوا را بپذيرد. ديگر نميتواند اغواگري كند. او اما اشكريزان بر گور زيبايي گذشتهاش نشسته است. باور نميكند. اما اينبار بهجاي جاده، اين آينه است كه فرياد ميزند: بيا... بيا و يكبار ديگر امروزت را ببين. بيا و باور كن كه ديگر ستاره نيستي، بيا و باور كن كه يكي هستي مثل همه، بيا و باور كن كه تمام شدهاي و بغضات را با من نصف كن.</span></strong><span style="color:#ffffff;">ا</span></div><div align="right"><span style="color:#ffffff;">*</span></div><div align="right"><span style="color:#ffffff;">*</span></div><div align="center"><span style="font-size:130%;color:#999999;"><strong>بيستوششم آبانماه <span style="font-size:85%;">1389</span> خورشيدي</strong></span></div><div align="center"><span style="color:#ffffff;">*</span></div><div align="center"><span style="color:#ffffff;">*</span></div>Aansehhttp://www.blogger.com/profile/00744633238315811018noreply@blogger.com