نتيجهی نوآوري و تقليد در رسانهها
*
داشتم باسرعت از كنار شبكههای تلويزيونی میگذشتم كه رسيدم به شبكهی«من و تو» و ترمز كردم!! با خودم گفتم اين شبكه چه پُرجنجال و چه پُرمدعا آمد و چه زود كشتیاش به گِل نشست!! پيش از هر چيزی، هزينهی هنگفتاش را به رُخ كشيد و تلاش كرد با تبليغات آنچنانی و اينچنينیی برنامهی آكادمی موسيقی، براي خود مخاطب جمع كند، اگرچه برنامهی آكادمی موسيقی يك تقليد آبكی از همتايان غيرايرانیاش بود، اما تاحدود زيادی مخاطب جمع كرد، ولي زمان جمعشدن مخاطب بسيار محدود بود و مخاطبان گرامي خيلي زود پراكنده شدند و بهنظر ميرسد كه علي مانده و حوضاش ...ا
**
و بعد به اين فكر كردم كه شبكهای مثل فارسی وان، چه بیصدا و چه بیمدعا آمد و بهقولي تركاند و ناماش اينهمه بر سر زبانها افتاد. كاري ندارم كه اين شبكه چه پخش میكند، كُرهاي يا كلمبيايی يا امريكايی يا مكزيكی، بد يا خوب يا متوسط، اما آنچه بايد مورد توجه قرار بگيرد بهرهگيري اين شبكه از هوش و خلاقيت است و اين تنها كاري بود كه فارسيوان انجام داد و توانست بدون كمك گرفتن از چهرههاي هنري مشهور، بدون يك كلمه حرف، بدون حتا يك مجري، سيل مخاطبان را به دور خود جمع كند. تاثيرگذاری خلاقيت و نوآوری اين شبكه به حدی بود كه شبكههايی مثل پیامسی، جم و تیوی پرشيا نيز تصميم گرفتند سريالهای خارجی دوبلهشده پخش كنند، اما فعلن هيچكدامشان از نظر جذب مخاطب، انگشت كوچيكهی فارسیوان هم نيستند.ا
*
همين شبكهی«من و تو» نيز تبليغات زيادی براي پخش سريالهای دوبلهشده بهراه انداخت و جالب اينكه شبكهی فارسیوان را مورد تمسخر قرار میداد كه سريالهای كُرهای و كلمبيايی پخش میكند!!! غافل از اينكه تمسخر كردن، راه چارهی كنار زدن رقيب نيست، آن هم رقيب چاق و چلهای مثل فارسیوان...ا
*
برای پيشی گرفتن از رقبا، بايد مبتكر بود، بايد زايش ذهنی داشت، بايد جامعه را شناخت، بايد طرحی نو درانداخت كه متاسفانه بيشتر شبكههای تلويزيونی فارسیزبان هيچيك از اين ويژهگیها را ندارند، ازجمله شبكهی پُِرمدعای«من و تو» كه در ابتدا با ظاهری متفاوت ظهور كرد آنچنان كه عرش خدا تَرَك برداشت و بعد نشان داد كه بهجز تقليد از شبكههای غيرايرانی و ساختن برنامههايی مشابه برنامههای تلويزيونی غيرايرانی و البته از نوع آبكی، چيزی در چنته ندارد. گويا در فرهنگ رسانهای ما، تقليد را خلاقيت معنا كردهاند!!ا
*
فارسیوان اگر در كارش موفق شده است بهدليل خلاقيتاش است. گفتم كاری ندارم كه چه پخش میكند، عدهي زيادي از هر گروه سني برنامههايش را دوست میدارند و تماشايش میكنند و عدهای هم دوستاش نمیدارند اما باز به تماشايش مینشينند. صبحها انتقاد میكنند و مدعي میشوند كه شبكهی خوبی نيست، اما شبها رهايش نمیكنند... عدهای هم به توهّم افتادهاند كه اگر بگويند فارسیوان شبكهی خوبي نيست، روشنفكر و بسيار متجدد جلوه خواهند كرد، اما گويا روشنفكرنماها بيش از همه به اين شبكه دل بستهاند!!ا
*
میگويند كه سريالهايش چنين است و چنان است، با فرهنگ بستهی بیبديل ما در تضاد است، خانمها لباسهای لختی میپوشند، به همسرانشان خيانت میكنند، بازار دوستدختر دوستپسر داغ وعادی است، باكرهگی دختر را بیاهميت جلوه میدهد، خانمها را پُررو میكند، باعث افزايش آمار طلاق شده است... تهاجم فرهنگی... جنگ نرم... لكهدار كردن فرهنگ ايراني و سنتي و مذهبي و... اينهمه و اينهمه میگويند، اما باز هم سريالها را دنبال میكنند!!ا
*
اين درحالیست كه فارسیوان حتا يك صحنهی بوسهی عاشقانهی معمولی را هم پخش نمیكند، چه رسد به صحنههای جذابتر!! ... ابتدا من با خود میگفتم كه چرا سانسور؟ چرا اين صحنهها را كه همه صحنههايی طبيعی هستند كه در زندهگی روزمره و شبمره اتفاق میافتند را سانسور میكند؟... الان اما به اين نتيجه رسيدم كه حق با فارسیوان است، الان كه بازتابها را میبينم ميگويم كه حق با فارسيوان است و بايد سانسور كند، جامعهی ما در حال حاضر بههيچ عنوان نمیتواند چنين صحنههايی را هضم كند، فكر میكنم هزار سال ديگرهم اين سوءهاضمه پايدار بماند. اما حيرتانگيز است كه همين جامعهي نجابتپسند!! چهگونه فساد رايج در خيابانها و خلوتگاهها را تحمل میكند و بازتابي نشان نميدهد؟ فسادي كه هزار برابر آسيبرسانتر از صحنههای سانسورشدهی فارسیوان است!!ا
*
اين موضوع بحث و بررسي زيادی را میطلبد چه از نظر جامعهشناختی، چه روانشناختی و چه تاريخ فرهنگی و اجتماعی اين سرزمين، كه در اين مطلب كوتاه نمیگنجد و بعدها به آن خواهيم پرداخت. در اينجا فقط میخواستم ويژهگی نوآوری را تاكيد كنم، نوآوری در هر كاري و بهويژه در كار رسانهای.ا
*
اين ويژهگي نوآوری فارسیوان است كه هم حامي دارد و هم منتقد و هم ناسزاگو، اما حتا ناسزاگوها نيز به تماشايش مينشينند وهمين ويژهگيست كه باعث شده ساير شبكههاي ايراني، حتا يكسوم تعداد مخاطبان فارسیوان را هم نداشته باشند. ا
*
و سرانجام اينكه، واي كه چه حالي دارد اين تهاجم فرهنگي. تا باشد از اين تهاجمات فرهنگي! و البته بيشتر، اين آقايان گرامي هستند كه از تهاجم فرهنگي فارسیوان ابراز انزجار میكنند!! دليلاش چيست؟ آيا میدانيد؟؟ ا
**
و بعد به اين فكر كردم كه شبكهای مثل فارسی وان، چه بیصدا و چه بیمدعا آمد و بهقولي تركاند و ناماش اينهمه بر سر زبانها افتاد. كاري ندارم كه اين شبكه چه پخش میكند، كُرهاي يا كلمبيايی يا امريكايی يا مكزيكی، بد يا خوب يا متوسط، اما آنچه بايد مورد توجه قرار بگيرد بهرهگيري اين شبكه از هوش و خلاقيت است و اين تنها كاري بود كه فارسيوان انجام داد و توانست بدون كمك گرفتن از چهرههاي هنري مشهور، بدون يك كلمه حرف، بدون حتا يك مجري، سيل مخاطبان را به دور خود جمع كند. تاثيرگذاری خلاقيت و نوآوری اين شبكه به حدی بود كه شبكههايی مثل پیامسی، جم و تیوی پرشيا نيز تصميم گرفتند سريالهای خارجی دوبلهشده پخش كنند، اما فعلن هيچكدامشان از نظر جذب مخاطب، انگشت كوچيكهی فارسیوان هم نيستند.ا
*
همين شبكهی«من و تو» نيز تبليغات زيادی براي پخش سريالهای دوبلهشده بهراه انداخت و جالب اينكه شبكهی فارسیوان را مورد تمسخر قرار میداد كه سريالهای كُرهای و كلمبيايی پخش میكند!!! غافل از اينكه تمسخر كردن، راه چارهی كنار زدن رقيب نيست، آن هم رقيب چاق و چلهای مثل فارسیوان...ا
*
برای پيشی گرفتن از رقبا، بايد مبتكر بود، بايد زايش ذهنی داشت، بايد جامعه را شناخت، بايد طرحی نو درانداخت كه متاسفانه بيشتر شبكههای تلويزيونی فارسیزبان هيچيك از اين ويژهگیها را ندارند، ازجمله شبكهی پُِرمدعای«من و تو» كه در ابتدا با ظاهری متفاوت ظهور كرد آنچنان كه عرش خدا تَرَك برداشت و بعد نشان داد كه بهجز تقليد از شبكههای غيرايرانی و ساختن برنامههايی مشابه برنامههای تلويزيونی غيرايرانی و البته از نوع آبكی، چيزی در چنته ندارد. گويا در فرهنگ رسانهای ما، تقليد را خلاقيت معنا كردهاند!!ا
*
فارسیوان اگر در كارش موفق شده است بهدليل خلاقيتاش است. گفتم كاری ندارم كه چه پخش میكند، عدهي زيادي از هر گروه سني برنامههايش را دوست میدارند و تماشايش میكنند و عدهای هم دوستاش نمیدارند اما باز به تماشايش مینشينند. صبحها انتقاد میكنند و مدعي میشوند كه شبكهی خوبی نيست، اما شبها رهايش نمیكنند... عدهای هم به توهّم افتادهاند كه اگر بگويند فارسیوان شبكهی خوبي نيست، روشنفكر و بسيار متجدد جلوه خواهند كرد، اما گويا روشنفكرنماها بيش از همه به اين شبكه دل بستهاند!!ا
*
میگويند كه سريالهايش چنين است و چنان است، با فرهنگ بستهی بیبديل ما در تضاد است، خانمها لباسهای لختی میپوشند، به همسرانشان خيانت میكنند، بازار دوستدختر دوستپسر داغ وعادی است، باكرهگی دختر را بیاهميت جلوه میدهد، خانمها را پُررو میكند، باعث افزايش آمار طلاق شده است... تهاجم فرهنگی... جنگ نرم... لكهدار كردن فرهنگ ايراني و سنتي و مذهبي و... اينهمه و اينهمه میگويند، اما باز هم سريالها را دنبال میكنند!!ا
*
اين درحالیست كه فارسیوان حتا يك صحنهی بوسهی عاشقانهی معمولی را هم پخش نمیكند، چه رسد به صحنههای جذابتر!! ... ابتدا من با خود میگفتم كه چرا سانسور؟ چرا اين صحنهها را كه همه صحنههايی طبيعی هستند كه در زندهگی روزمره و شبمره اتفاق میافتند را سانسور میكند؟... الان اما به اين نتيجه رسيدم كه حق با فارسیوان است، الان كه بازتابها را میبينم ميگويم كه حق با فارسيوان است و بايد سانسور كند، جامعهی ما در حال حاضر بههيچ عنوان نمیتواند چنين صحنههايی را هضم كند، فكر میكنم هزار سال ديگرهم اين سوءهاضمه پايدار بماند. اما حيرتانگيز است كه همين جامعهي نجابتپسند!! چهگونه فساد رايج در خيابانها و خلوتگاهها را تحمل میكند و بازتابي نشان نميدهد؟ فسادي كه هزار برابر آسيبرسانتر از صحنههای سانسورشدهی فارسیوان است!!ا
*
اين موضوع بحث و بررسي زيادی را میطلبد چه از نظر جامعهشناختی، چه روانشناختی و چه تاريخ فرهنگی و اجتماعی اين سرزمين، كه در اين مطلب كوتاه نمیگنجد و بعدها به آن خواهيم پرداخت. در اينجا فقط میخواستم ويژهگی نوآوری را تاكيد كنم، نوآوری در هر كاري و بهويژه در كار رسانهای.ا
*
اين ويژهگي نوآوری فارسیوان است كه هم حامي دارد و هم منتقد و هم ناسزاگو، اما حتا ناسزاگوها نيز به تماشايش مينشينند وهمين ويژهگيست كه باعث شده ساير شبكههاي ايراني، حتا يكسوم تعداد مخاطبان فارسیوان را هم نداشته باشند. ا
*
و سرانجام اينكه، واي كه چه حالي دارد اين تهاجم فرهنگي. تا باشد از اين تهاجمات فرهنگي! و البته بيشتر، اين آقايان گرامي هستند كه از تهاجم فرهنگي فارسیوان ابراز انزجار میكنند!! دليلاش چيست؟ آيا میدانيد؟؟ ا
*
*
*
سيام آذرماه 1389 خورشيدي
*
*