از شرق تا غرب آ آ آ آ، کار کار انگلیساست
*سرزمین ما دارای نظام حکومتی هزارتویی است که چندین دسته باهم در نبرد هستند و همهگی آنها هم با اصل جمهوری اسلامی موافقاند و آنچه آنان را به نبرد واداشته، بهدست گرفتن قدرت است که برای دستیابی به این قدرت سیاسی مشهور، به هر دری میزنند. درواقع جمهوری اسلامی حُکم پدر و مادری را دارد که این دستههای سیاسی شناختهشده، فرزندان آنها هستند که همهی آنها در مقابل پدرومادرشان خم میشوند و به آن اعتقاد دارند، اما بین خودِ فرزندان دعوا و رقابت است و برای کنار زدن یکدیگر هر کاری از دستشان برآید را انجام میدهند.
درحال حاضر به هر کسی میرسیم با محمود احمدینژاد مخالف است. اما هدف مخالفان احمدینژاد باهم تفاوت دارد. نوع مخالفت اقشار مختلف جامعه بااحمدینژاد، با نوع مخالفت دستههای سیاسی با او تفاوت اساسی دارد. همانگونه که اشاره شد بیشتر دستههای مختلف سیاسی برای به دست گرفتن قدرت با احمدینژاد مخالفت میکنند درحالیکه مخالفت مردم با او از جنس دیگری است.
یکی از مخالفان سرسخت احمدینژاد« رفسنجانی» است. رفسنجانی که در دهههای گذشته، خود از قدرتمندترین مردان این نظام بود، با بهدست آوردن ثروتی بادآورده که همیشه این ثروت را به باغهای پستهاش سنجاق میکرد، بههمراه پسران معروفاش، شوکت و مکنتی بههم زدند که تماشایی بود. ثروت بیکرانشان در کشورهای مختلف، آنها را به چهرههایی مشهور تبدیل کرد.
این شخص پُرمکنت و پُرقدرت در مسیرهای بعدی جمهوری اسلامی، ناخواسته از جاده منحرف شد. او را به بیراهه هُل دادند. بیراههای که خودش در آن جادهای یکدست و هموار ساخت و همچنان درحال نبرد با کسانیست که او را به آن بیراهه هُل داده بودند.
جادهای که رفسنجانی ساخت، کمافیالسابق مقصدش انگلیس بود. در همه جای تاریخ سرزمینمان، هرکجا نامی از انگلیس برده شده، شانه به شانهی آن روحانیون نیز قرار گرفتهاند. درواقع انگلیس حامی اصلی روحانیون و مذهب در ایران بوده و هست. انگلیس در این برهه نیز با رفسنجانی همراه شد و پشت سرش قرار گرفت تا حامی او در به ثمر رسیدن هدفهایی باشد که درواقع هدف مشترک انگلیس و قشر روحانی است. پس از انقلاب اسلامی هم همیشه در بین عامهی مردم گفته میشد که انگلیس آخوندها را سر کار آورد. عدهای هنوز این حرف را نمیپذیرند و خیلیها هم آن را باور دارند.
در حال حاضر دشمن مشترک انگلیس و رفسنجانی، «محمود احمدینژاد» است. انگلیس همچنین برای سردستههای جنبش سبز یعنی موسوی و کروبی نیز غش و ضعف میرود. جنبش سبز که با موسوی و کروبی و یارانشان شکل گرفت، بعدها و با اضافه شدن اقشار مختلف جامعه و مردم عادی به آن، شکل دیگری به خود گرفت و مفهوماش گستردهتر شد تا جاییکه اینک همهی هواداران جنبش سبز، هوادار نظام جمهوری اسلامی نیستند اما اصل این جنبش و سردمداران آن یعنی آقایان موسوی و کروبی همانگونه که همه میدانند با اصل نظام جمهوری اسلامی موافقاند و کسی هم نمیتواند اینرا انکار کند، چون خودِ این آقایان بهطور شفاف این مسئله را عنوان کردند و اینکه دوست نمیدارند نظامی دیگر جایگزین نظام کنونی گردد.
یکی از وسایل مهمی که حکومتها و سیاستمداران برای رسیدن به اهدافشان از آن سود میبرند، رسانهها هستند. شبکهی خبری بیبیسی یک شبکهی تلویزیونی دولتی است که بهطور آشکار از طرف دولت انگلیس ساپورت میشود و همهی دنیا هم این را میدانند. اما از این شبکه که بهطور علنی با بودجهی دولتی تامین میشود، نمیتوان به خیلی از اهداف رسید. بنابراین شبکهای مورد نیاز بود که ساپورت دولتی آن بهشکل مخفیانه باشد تا راحتتر بتواند هدفهای خود را تحت پوشش نام دو نفر به مقصد برساند.
این شبکهی تلویزیونی با حمایت دولت انگلیس و شخص رفسنجانی و پسراناش تاسیس شد. تلویزیونی با نام«منوتو». شبکهای با هزینهای کلان که هر فرد نابینایی هم تشخیص میدهد چنین بودجهای نمیتواند بودجهی شخصی باشد. تلویزیونی با كيفيت تصويری بسیار خوب، برنامهسازیهای پُرهزينه، خريدن لايسنس برنامههای خارجی و شبيهسازی آن برنامهها و همهی اينها بدون داشتن آگهی تبليغاتی. این شبکهی تلویزیونی با آمدناش چشمها را به خود خیره کرد. شدت ساپورت بهحدی بود که با فاصلهی زمانی اندک، دومین کانال این شبکه نیز با نام«منوتو2» آغاز بهکار کرد. اینبار چشمها علاوهبر خیره شدن، گرد هم شد. کلانبودن هزینهی صرفشده برای این تلویزیون، با تاسیس«منوتو2» بیشتر به چشم آمد و شکها نیز به یقین تبدیل گشت.
هركسی در هر سنی و با هر میزان سوادی و با هر ميزان عقلی و حتا عقبماندههای ذهنی، با دیدن«منوتو2» فوری دریافتند كه اين شبكه، غرق در هزينههای سنگين و باورنكردنیست. شبکهای با كيفيت تصويری بسیار عالی، ابعاد تصويری وايد و با برنامههایی بسيار جالب و ديدنی. مردم ایران تاکنون چنین تلویزیونی نداشتند، تلویزیونی که فيلمهای علمی، تخيلی، تاريخی و ... را با زيرنويس فارسی پخش کند، ضمن اينكه توضيحات روی فيلم هم همه به فارسی ترجمه شده و گوينده، به زبان فارسی در مورد صحنههای فيلم حرف بزند!! مستندهای آنهم معمولن به روز بود و با گرافيك تصويری بالا و صدالبته گرانقیمت، از تاریخچهی خوراكها و کنسروها تا ماجراهای مهیج و حوادثی مانند يازدهم سپتامبر. با يادآوری اين نكته كه همهی اين برنامهها از لحاظ ترجمه و گويندهگی درحد حرفهای بود و زيرنويسها هم دارای گرافيك و فونتهای باسليقه. گويندههای متن فيلمها و مستندها نه يكنفر، كه چندين نفر بودند و از نوع سخن گفتنشان كاملن پيدا بود كه افرادی حرفهای هستند و لابد بدون حقوق مناسب وقتشان را برای چنين كاری نمیگذارند. بنابراین هزينهی ترجمهها و زيرنويسهای فارسی اين برنامهها را هم علاوه بر خرید فیلمهای مستند در نظر بگيريد.
با صرف این هزینههای هنگفت و ارایهی تلویزیونی حرفهای، صاحبان اصلی این شبکه به مقصود خود که در ابتدا همان جذب بیننده بود رسیدند و این شبکه به شبکهای بسیار پُربیننده تبدیل شد که بیشترین بیننده را نیز از ایران داشت. حتا آنانی که زیاد اهل تماشای تلویزیونهای ماهوارهای نبودند نیز جذب فیلمهای مستند و بسیار عالی این شبکه شدند.
با دیدن بساط پُرهزینهی شبکهی«منوتو2» کاملن مشخص شد که هزینههای این شبکه، درواقع هزینهی دولتیست. حرفها و زمزمهها آغاز گشت و وقتی صدای زمزمهها بلندتر شد، صاحبان نامرئی این شبکه، تصمیم گرفتند که قید «منوتو2» را بزنند و برنامههای آنرا به«منوتو1» منتقل کنند. بنابراین شبکهی «منوتو» شد فقط یک شبکهی تلویزیونی با کلی برنامههای دیدنی برای هر نوع سلیقه. نتیجه اینکه هدف ابتدایی صاحبان آن یعنی جذب مخاطب با موفقیت انجام پذیرفت.
الان اگر شما به اخبار شبکهی منوتو نگاه کنید، خواهید دید که چهگونه از جزئیات اتفاقات نامرئی در ایران نیز بااطلاع هستند و افشاگری میکنند. در بیبیسی، اخبار بهطور کلی عنوان میشود چون وقتی همه میدانند این شبکه، یک شبکهی دولتی است، مجاز نیستند که به جزئیات مخفی نیز بپردازند. اما در اخبار«منوتو» جزئیاتی افشاگری میشود که صددرصد مشخص است که عواملی خاص دستاندرکار این خبررسانیها هستند.
در سایر برنامههای سیاسی-اجتماعی و حتا تفریحی این شبکه نیز، محمود احمدینژاد و کابینهاش و اطرافیاناش بیوقفه مورد حمله قرار میگیرند، در موردشان برنامهی طنز میسازند و از عملکرد این دولت انتقاد میکند، راهپیماییها و اعتراضهای خیابانی مردم مخالف با دولت را نشان میدهند، ضمن اینکه از جنبش سبز و آقایان موسوی و کروبی بهطور ضمنی اما آشکار هواداری میشود. درست همان کاری که شبکهی بیبیسی انجام میدهد اما در لفافه و پشت پرده. به همین دلیل است که بیشتر کسانی که خود را هوادار اصلاحطلبان میدانند و نیز خودِ اصلاحطلبان، به بیبیسی علاقهی ویژهای دارند چرا که نوع سخنان این شبکه، خوشایند باورهایشان است و همین افراد به سمت شبکهی«منوتو» نیز جذب شدهاند.
شوربختانه جامعهی ما، جامعهی چندان آگاهی نیست. این درست که قشری از این جامعه بهواقع بیدار و هوشیارند و به آگاهی رسیدهاند، اما فقط قشری و نه بیشتر اقشار جامعه. بنابراین همه چیز را ساده میبینند و ساده میانگارند و بدتر از همه اینکه باور میکنند که این شبکه به دلیل اینکه با احمدینژاد مخالفت علنی دارد، پس مخالف جمهوری اسلامی است، درحالی که انتقاد و اعتراض به«احمدینژاد» نشانهی مخالفت با جمهوری اسلامی نیست. گفتیم که در این نظام پیچیدهی تودرتو، خیلی از گروهها هستند که با«احمدینژاد» مخالفاند اما با اصل جمهوری اسلامی کاملن موافقاند، درست مثل صاحبان اصلی شبکهی«منوتو».
یکی از کارهای جالب این شبکه برای جذب مخاطب، تولید برنامهای با نام«آکادمی موسیقی گوگوش» بود که در واقع از برنامههای اولیهی این شبکه محسوب میشود. این شبکه با پرداخت مبلغی کلان به خانم گوگوش و با استفاده از نام او، جوانهایی که علاقهمند بودند به دنیای موسیقی وارد شوند را در جریان یک مسابقه به سمت این شبکه کشاند و با استفاده از جذابیتهای نور و تصویر و حضور فیزیکی خانم گوگوش، مردم ساکن ایران را که هدف اصلی هستند، به تماشای این برنامه واداشت. توضیح اینکه بهجز پرداخت اولیهی مبلغی کلان برای استفاده از نام خانم گوگوش برای این برنامه، این شبکه برای حضور دوماههی خانم گوگوش در این برنامه نیز به ایشان مبلغ نودهزارپوند پرداخت میکند.
هومن خلعتبری یکی از مُهرههای اصلی این برنامه است که با استفاده از علم موسیقی، شوربختانه به سوءاستفادههای غیراخلاقی مشغول است. هومن خلعتبری«گی» است و جای پرسش دارد چهگونه آقای احمدینژاد مدعی بود در ایران «گی» وجود ندارد!!! پس این«گی» معروف از کجا صادر شده است؟؟!!
صدالبته«گی» بودن، یک مسئلهی شخصی است و مسایل شخصی به کسی ارتباط ندارد، اما وقتی چنین مقولهای به سوءاستفاده از جوانهای مردم میانجامد، سبب آسیبهای اجتماعی میشود و جنبهی شخصی و خصوصی خود را از دست میدهد وحتمن که باید مطرح شود. یکی از مشکلات بزرگ جامعهی ما، رسانههای غیرمسئول هستند. این رسانهها با اینکه همهشان از زیر و بم این داستان غمانگیز بااطلاعاند، اما به هر دلیلی از گفتن واقعیت به مردم خودداری میکنند. سکوت، رسم دیرینهی این رسانههاست و بهبه و چهچه کردنهای دروغین و پشتسر حرفزدنهای مرموزانه، خوراک اصلیشان است. اگر ما رسانهای داشتیم که شهامت میداشت و ماهیت چنین برنامهها و چنین افرادی را برملا میساخت، شاید که امروز شبکهی«منوتو» جرات نمیکرد که چنین آسیبپارتی خطرناکی را با استفاده از نام«گوگوش» به خورد مردم بدهد. درد ما این است که رسانهی مسئول نداریم.
گویا برای شبکهی«منوتو» هم اصلن مهم نیست که جناب هومن خلعتبری چه میکند!! این شبکه بریا رسیدن به هدفاش فقط به دنبال جذابیتهای بیشتر برای شکار بینندهی بیشتر است و بس. درحالیکه یک برنامهی تلویزیونی حق ندارد زیر نقاب نام«آکادمی موسیقی» هر کاری که دلاش خواست انجام بدهد. حق ندارد با استفاده از بچههای مردم، از زندهگیاش لذت ببرد. در نظر بگیرید ده جوان را برای این آکادمی انتخاب میکنند آنهم نه آنگونه که در صفحهی تلویزیون نمایش داده میشود و مردم خوشباور هم باور میکنند که معیار فقط خواندن و صدای داوطلبان است. خیر، معیار این نیست، معیار دقیقن آن چیزی است که در صفحهی تلویزیون نمایش نمیدهند، بلکه در پارتیهای شبانه و حرفهای درگوشی، فقط با خود داوطلبان مطرح میکنند. شیوهای که باورکردنی نیست اما حقیقت دارد، شیوهای غیرانسانی و درخواستهای نامشروع و غیراخلاقی!! و هومن خلعتبری چنین میکند.
بههرشکل ده نفر گزینش میشوند که چند نفرشان به واسطهی دوستی و آشنایی است و چند نفر هم از طریق غیراخلاقی که در بالا مطرح شد و شاید یکی دو نفر هم عادی... و بعد در عرض دو ماه میخواهند خواننده بسازند!!! بیشتر مردم ما بر این باورند که جامعهی هنری آلوده است و درواقع نیز چنین است، حال شما درنظر بگیرید این جوانهایی که از همان ابتدا به طریق گزینشهای غیراخلاقی و مسایل جنسی به موسیقی راه پیدا میکنند به کدام ناکجاآبادی خواهند رسید!!! اینان بههرشکل جوان هستند و جویای نام و وقتی با چنین پیشنهادهایی برای ورود به این آکادمی مواجه میشوند، مشخص است که برخیهاشان راضی میشوند که با این شیوههای غیراخلاقی به آکادمی راه پیدا کنند و دستِکم برای دو ماه به شهرت برسند. آنگونه که در این برنامه در عرض دوماه مشهور میشوند شاید اگر سالها تلاش کنند نتوانند چنین شهرتی را بهدست بیاورند، اما دیگر به این فکر نمیکنند که بعد از این دو ماه سرنوشتشان چه خواهد شد!!!
هومن خلعتبری حق ندارد که با سوءاستفادهی جنسی از این پسرهای جوان، خوشگذرانی کند و حقوق دریافت کند و به ریش همه بخندد. هروقت که هومن خلعتبری در جلوی دوربین تلویزیون «گی»بودناش و نیز اینگونه سوءاستفادههای جنسی را انکار کرد، آنزمان من مدارک مربوط به این موضوع را رو میکنم. چهگونه کسی به خودش این اجازه را میدهد که به بهانهی خوانندهکردن پسرهای جوان و تعلیم آواز، از آنها سوءاستفادهی جنسی کند؟ ببینید چه بساطی داریم!!
بههرشکل تلویزیونی که با اهداف خاص سیاسی شکل میگیرد، فقط بیننده میخواهد و رسیدن به هدف موردنظرش و دیگر برایاش تفاوتی ندارد که در دروناش چه میگذرد و چه کسانی از این شرایط غمانگیز سوءاستفاده میکنند و چه کسانی آسیب میبینند. قدیمیها میگفتند: «سیاست پدرو مادر ندارد» و مصداق بارز این جمله را اینک در تلویزیون«منوتو» میبینیم. پس خوشا به حال من و تو که«منوتو» داریم!!!!!
بیستوچهارم آذرماه 1390 خورشیدی