Tuesday, October 6, 2009

کنسرت دوبی

آقای مهرداد، برای‌تان متاسف‌ام!!؟
*
مهرداد جان!ا
در تیرماه 1388 یعنی همین سه ماه پیش، مجله‌ی اپیزود گفت‌وگویی مشترک با همکاری چند پایگاه اینترنتی با شما داشت که یکی از پاسخ‌های شما در آن گفت‌گو، اکنون به‌شدت جلب توجه می‌کند.ا
*
وقتی از شما در باره‌ی همکاری مجدد خانم گوگوش با هیچ‌کسان سابق!! سوال شد، شما گفتید:ا
*
با شناختی كه من از اين همكاری پنج ساله پيدا كرده‌ام بايد عرض كنم كه چنين اتفاقی نخواهد افتاد. زخم‌ها عميق‌تر از اینی‌ست كه به اين راحتی‌ها فراموش شود. زخم‌هایی كه بر تن هر دوی ما بر اثر ندانم‌كاری و سياه‌بازی اين آقايون به‌وجود آمد، اين زخم‌ها حالا حالاها خوب نمی‌شود.ا
*
اين آقايون امتحان‌شان را درست و حسابي پس داده‌اند. من هرگز حرفی نمی‌زنم كه وجدانی و اخلاقی نباشد، همان‌طور كه قبلن هم گفتم احترام زيادی برای اين همكاری پنج ساله قايل هستم، پس بايد منصف باشم و حقيقت را بگويم.ا
*
همه‌ی انسان‌ها شبيه به هم نيستند و هر کسی نقطه ضعف‌های خودش را دارد. پول يكي از برزگ‌ترين مشكلات جامعه‌ی هنری‌ست كه شايد برخي از دوستان با اين‌كه نياز چندانی به پول بيش‌تر ندارند اما هنوز نقطه ضعف‌شان را دارند و شايد خلاف اخلاق و بدون ملاحظه برای حفظ شخصيت خودشان دست به هر كاری بزنند و فكر كنند كه مردم يادشان می‌رود. دو تا آهنگ خوب ضبط کنی، در تی‌وی‌ها هم از سرو كله‌ات بالا بروند مردم چيزی نخواهند گفت يا اين‌كه مردم فراموش‌كار هستند يا اين‌كه اصلن به مردم چه ربطی دارد؟!؟

اما در مورد اين هنرمند بايد عرض كنم كه ماجرا كاملن متفاوت است. انصافن و وجدانن ديده‌ام كه در اين موردبه‌خصوص، از اين نقطه ضعف‌ها ندارد. اگر همه‌ی جهان را تقديم‌اش كنند با اين آقايون همكاری نخواهد كرد، البته قبلن گفتم با شناختی كه من دارم.ا

خواستم به شما مهرداد جان بگویم که گویا شناخت شما در این پنج سال از خانم گوگوش، شناخت کاملی نبود. البته یقین می‌دانم که که خانم گوگوش هر بیست‌وچهار ساعت از زنده‌گی‌اش را، دوازده ساعت فیلم بازی می‌کند، یعنی خود را آن‌طوری که نیست نشان می‌دهد و شاید به همین دلیل نیز شناخت شما، شناخت کاملی نبود و بخش فیلم بازی کردن ایشان را هم شما واقعی پنداشتید.ا
*
من حرف‌هایم را علنن می‌نویسم و با کسی حرف درگوشی ندارم. بنابراین این‌بار خطاب‌ام به شماست مهرداد جان!ا
*
بر اساس خبرهای شنیده شده، آن گل‌پسری که اصلن دزد نیست و پول آگهی این چند کنسرت اخیر خانم گوگوش را به تلویزیون‌ها پرداخت کرده!! و هیچ تلویزیونی از او طلب ندارد و هیچ تلویزیونی هم به خانم گوگوش زنگ نمی‌زند و پول آگهی‌ کنسرت‌ها را طلب نمی‌کند!!!...همان گل‌پسری که دهان‌اش بسیار سفت و محکم است و ماجرای برگزاری کنسرت گوگوش در تاجیکستان را به هیچ‌کس نگفته!! همان که در باره‌ی برگزاری کنسرت گوگوش در دوبی با مسعود جمالی حرف نزده!! همان که نگفته می‌خواهند با مسعود جمالی برای کنسرت گوگوش سالن شش‌هزارنفره در دوبی بگیرند!! همان گل‌پسر را می‌گویم، همان که دزد نیست و خانم گوگوش هم از دزد حمایت نمی‌کند!!!ا
*
البته خیلی خوب است که سالن هفده‌هزار نفره‌ی دوبی درنوروز 1387 رسید به شش‌هزار نفره و این‌طور که پیش می‌رود کنسرت آینده‌تر دوبی هم می‌شود دوهزار نفره. من که قبلن در همین وبلاگ نوشته بودم خانم گوگوش دیگر به تنهایی کشش سالن بزرگ را ندارد. من‌که قبلن نوشته بودم باید به حرف مهرداد گوش کند و با داریوش کنسرت بگذارد، البته اگر داریوش قبول کند که با ایشان بخواند.ا
*
آمار جمعیت کنسرت‌های اخیر خانم گوگوش هم که اسف‌ناک است، دوست می‌دارید آمار جمعیت کنسرت‌ها را بنویسم؟؟
*
آقای مهرداد! از این رُخدادهای غم‌انگیز که بگذریم، شما مسعود جمالی را که می‌شناسید! -یکی از دو هیچ‌کسان معروف- او الان بوق و کرنا به‌دست، در حال پخش خبری تازه رویت شده است، ایشان با صدای بلند فریاد می‌زند که قرار است برای خانم گوگوش در دوبی کنسرت برگزار کنند!!! البته در این موضوع که روی هیچ‌کسان، سنگ‌پای قزوین را هم جواب داده، هیچ شکی نیست. به هر شکل دلالان برای ساختن کمی دلار برای سرپا نگاه داشتن تلویزیون بیست‌وچهارساعته‌شان، دست به هر کاری می‌زنند و دوست می‌دارند خیلی از مسایل مهم را فراموش‌شده تلقی کنند، آن‌ها دلال هستند، اما خانم گوگوش که همیشه پشت صحنه مورد ظلم قرار می‌گرفت چرا؟؟
*
آقای مهرداد! یعنی خانم گوگوش می‌خواهد با هیچ‌کسان در دوبی کنسرت برگزارکند؟ می‌دانید یعنی چه؟؟ شما که در جریان همه‌ی آن جنجال‌ها بودید، اگر قرار براین باشد که خانم گوگوش همه‌ی آن جنجال‌های غم‌انگیز را فراموش کند، پس آن آه و اشک و گریه و زاری و فغان در جلوی دوربین تلویزیون، در مقابل چشم میلیون‌ها مردم ایرانی بخت‌برگشته‌ی ساده‌دل چه می‌شود؟
*
پخش هم‌زمان اشک و آه و زاری و مظلوم‌ام مظلوم‌ام گفتن‌های خانم گوگوش، از دوازده شبکه‌ی تلویزیونی چه می‌شود؟
*
خون‌ریزی بینی خانم گوگوش از شدت فشار عصبی حاصله‌ از نامردی و ظلم و ستم هیچ‌کسان چه می‌شود؟
*
حرف‌های خانم گوگوش به کجا می‌رود: « من بیست سال نخواندم، اگر بیست سال دیگر هم نخوانم با این آقایان کار نمی‌کنم»!!!! این حرف چه می‌شود؟ در کدام دفینه دفن خواهد شد؟ آیا دفن شدنی‌ست؟
*
مهرداد جان! در مصاحبه گفتی که: با وجود اين‌كه اصل درگيری به من مربوط نمی‌شد و تا پيش از اين ماجرا اختلافی بين من و اين آقايون وجود نداشت، وظيفه‌ی خودم دانستم تا در كنار هنرمند پيش‌كسوت‌ام بايستم و از حق ايشون دفاع كنم چرا كه می‌دانستم حق با هنرمندی‌ست كه از جانب او قرارداد امضا كرده بودند و قصد آزارش را داشتند.ا
*
آقا مهرداد! گویا خانم گوگوش در اوج همکاری و صمیمیت، به شما هم حرف راست و درست را نگفته، این‌گونه که پیداست در جنجالی که به راه افتاد و موج‌اش شما را نیز با خود بُرد، حق با خانم گوگوش نبود. مگر می‌شود هیچ‌کسان در حق آدم ظلمی به آن بزرگی روا دارند آن‌چنان که او را اشک‌ریزان و آه‌کشان و فغان‌گویان راهی تلویزیون و حضور گرامی مردم کند، و بعد به همین ساده‌گی، دوباره بتواند با همان هیچ‌کسان حق‌کُش ظالم همکاری کند؟ می‌شود؟؟
*
پس مردم در این میان چه‌کاره‌اند؟ درهنگام اشک‌ریزان مردم چه‌کاره بودند؟ حالا چه کاره‌اند؟ آیا مردم آلزایمر دارند؟ فراموشی تاریخی دارند؟ حواس‌شان پرت است؟ فکر و اندیشه‌شان به سمت اوضاع خراب مملکت و جنبش سبز است و به یاد نخواهند آورد که در مراسم اشک‌ریزان چه گذشت؟ ... نه! مردم همه چیز را به خاطر دارند، همه چیز را، گوگوش را، مهرداد را، آن دوازده تلویزیون را، آقای نادر رفیعی و آقای پورنگ را، آقای ضیا آتابای را، آقای فروتن و خانم هما احسان را، آقای آلبرت آنانیان را، کامبیز را، آه و اشک و زاری را، ظلم هیچ‌کسان را، سبزی فروشی آقای جمالی را، بالای صندلی رفتن خانم گوگوش و سرود ای ایران خواندن را، پرچم شیروخورشید را، درخواست حمایتِ مردم و سایر هنرمندان از کنسرت را، همه و همه را.ا
*
در مصاحبه با خانم هما احسان این حرف خانم گوگوش که« در امريكا هم من شنيدم كه بليت‌های كامپليمنتری با قيمت‌های گزاف و به صورت نقد به مردم فروخته می‌شد و فكرمی‌كنم اين دو نفر مسئول بودند.» حرف کمی نیست که بتوان آن را از یاد برد.ا

این حرف که: «از روز اول، از همون دادگاهی كه در تورنتو بود، در اون‌جا عنوان كردم كه من نمی‌خوام با اين دو نفر طرف قرارداد باشم، بعد كه اومدم اين‌جا در كنسرت‌هام درخواست كردم ازشون كه من اين دو نفر را نمی‌خوام ببينم.» این حرفِ خانم گوگوش به کجا خواهد رفت؟

سرنوشت این حرف به کجا خواهد کشید: «این آقایون، آقای امیرقاسمی و آقای جمالی با هم‌دستی آقای خوش‌زبان قراردادی بستند با نیدرلندر، حالا فکر می‌کنم که خوش‌زبان قرارداد را مستقیم با ندرلندر نداشت، این دو نفرآقایون با ندرلندر قرارداد داشتند و قراردادی بستند که من یک بار دیدم که روشو با ماژیک سیاه پوشانده بودند که دیده نشه که محتوای قرار ومدارشون چه هست وهفتصدهزار دلاراز کمپانی ندرلندر بدون اطلاع من پول گرفته بودند برای کنسرت‌های من، که من با هیچ کدوم این آقایون هیچ قرار کنسرت دیگری نداشتم و بی‌خبر و بی‌اطلاع بودم .آقا جان ببین تا کی باید چنین ماجراهایی باشد!» این حرف را کجا باید دفن کرد؟

اگر خانم گوگوش این کنسرت را برگزار کند، این‌بار نه روی قرارداد، بلکه خودش روی شخصیت‌اش و همه‌ی آبروی هنری‌اش ماژیک سیاه خواهد کشید، و آن‌زمان شما هم باید پاسخ‌گو باشی مهرداد جان!ا
**
مهرداد عزیز! هنوز هم همین را می‌گویی؟: در مورد اين هنرمند بايد عرض كنم كه ماجرا كاملن متفاوت است. انصافن و وجدانن ديده‌ام كه در اين مورد به‌خصوص، از اين نقطه ضعف‌ها ندارد. اگر همه‌ی جهان را تقديم‌اش كنند با اين آقايون همكاری نخواهد كرد، البته قبلن گفتم با شناختی كه من دارم.ا
*
به نظر می‌رسد جهان که جای خود دارد، یک ذره‌ی کوچک از این جهان، حتا به اندازه‌ی چند دلار ناقابل، قادر است اشک‌ها را پاک کند و دردها را تسکین بدهد و زخم‌ها را التیام ببخشد و هیچ‌کسان را تبدیل به همکار کند و مردم هم به جهنم، مگه ارث پدر طلب‌کار هستند؟ اصلن مردم یادشان نیست، همه چیز را از یاد بردند، آلزایمر دارند!!!ا
*
آقای مهرداد! این حرف شما و کاری که خانم گوگوش می‌خواهد انجام بدهد، کاملن ضدونقیض است. حالا همان‌طور که گفتم یا شما در این پنج سال، طبیعت خانم گوگوش را به‌خوبی نشناختید که در موردش آن‌گونه نظر دادید و یا این‌که حرف‌تان فقط به دلیل رعایت همکاری و حُرمت و احترام به هم‌کارتان بود، که اگر این‌گونه باشد که برای حرمت گذاشتن، واقعیت را از مردم مخفی کردید، آقای مهرداد! برای شما متاسف‌ام
!
ا
*
*
پانزدهم مهرماه 1388 خورشیدی
*