Wednesday, December 9, 2009

دست‌بند سبز

حکایت گم‌شدن دست‌بند سبز در کنسرت دوبی
*
*
این خبردستگیری پنجاه نفر در کنسرت اخیر گوگوش در دوبی هم حکایتی‌ شده است!!! خبرگزاری دولتی ایرنا خبری را در این زمینه چاپ کرد که خیلی زود در سایت‌های مختلف اینترنتی و برخی روزنامه‌های ایران منتشر شد. خبر کمی تا قسمتی شگفتی‌آور و درعین حال، خنده‌دار بود.ا
*
خنده‌دارترین بخش خبر ایرنا این بود: وی (گوگوش) تصمیم داشت كه با حركات ضدانقلابی، تماشاگران خود را وادار به سردادن شعارهای ضدانقلابی علیه جمهوری اسلامی كند كه با دستگیری گروه اولیه كه مشخص بود با هماهنگی در ردیف‌های جلو قرار گرفته بودند، این حركت توسط پلیس امنیتی دبی خنثا شد.ا
*
گمان می‌کنم منظور خبرنگار ایرنا از حرکات ضدانقلابی خانم گوگوش در این کنسرت، همانا قر و غمزه‌های معروف‌ ایشان در هنگام اجرای ترانه‌ی «سکینه‌دایی‌قزی» بود!! به‌جز این ایشان حرکات ضدانقلابی نداشتند و ندارند، حتا دست‌بند سبزشان هم هنگام ورود به دوبی مفقود شد و این‌بار دور«سبزبودن» را خط قرمز کشید چرا که دوبی جای سبزشدن نیست، فقط محلی برای خط قرمز کشیدن و پول ساختن است!!ا
*
خانم گوگوش که کنسرت پیشین‌اش در دوبی با کنسرت تازه، از هر لحاظ تفاوت داشت، این‌بار نه پرچم شیروخورشید به نمایش گذاشت و نه در دست ایشان از دست‌بند سبز خبری بود!! به یاد دارید که در کنسرت مالزی، ایشان به دلیل خوردن قورمه سبزی یا کوکوسبزی یا سبزی‌‌پلو و یا هرسه باهم، به‌شدت سبزینه شده بود و از دستان‌اش رنگ سبز می‌تراوید ومی‌بارید و درهمان حالت سبزینه‌گی، غزه و لبنان را نیز به‌کلی انکار کرد و تاکید فرمود که جان‌اش صددرصد فدای ایران است!!!ا
*
اما دوبی که مالزی نبود، دوبی، دوبی دوسال پیش هم نبود، این دوبی تازه‌ای بود که نه سبز بود و نه «سبز و سفید و سرخ» را با خود به همراه داشت. در این دوبی گویا خانم گوگوش عدس‌پلو خورده بود، چون بی‌جهت، بدجور در قبال غزه و لبنان و ایران بی‌تفاوت شده بود و قبله‌ی موعودش همانا «سکینه‌دایی‌قزی» بود و مقادیری جُک‌های آبکی و باقی همه هیچ!!!ا
*
ایرنا نوشت:ا
این خواننده‌ی دوران طاغوت كه مواضع ضد انقلابی نیز دارد، در جریان این كنسرت یك لباس فسفری زرد رنگ پوشیده بود كه در زیر نور، سبز به نظر می رسید.ا
*
خبرنگار مکتبی «ایرنا» با کم‌لطفی ظاهری نسبت به این «خواننده‌ی دوران طاغوت» می‌خواهد مواضع ضدانقلابی گوگوش را به رُخ بکشد درحالی که خود نیز به خوبی می‌داند که مواضع نیکوی خانم گوگوش، صددرصد در جهت انقلاب است که اگر نبود در آستانه‌ی شانزدهم آذر، در نزدیکی ایران بساط بزن و بکوب و قر و غمزه به‌راه نمی‌انداخت.ا
*
خبرنگار ایرنا با مرکز توجه قرار دادن کنسرت گوگوش و آوردن عدد کذب دوازده‌هزار نفر به‌عنوان جمعیت حاضر در سالن، در واقع تبلیغی غیرمستقیم برای کنسرت‌های گوگوش در دوبی کرده است. این نوع تبلیغات شاید برای جمع کردن جمعیت در بیست‌وسوم ماه مارچ 2010 که بار دیگر گوگوش در دوبی کنسرت خواهد داشت مفید باشد، وگرنه مگر خبرنگار«ایرنا» کور بود که سالن پنج‌هزارنفری را که جمعیت‌ آن حتا تکمیل هم نشده بود، دوازده هزار نفر ذکر کرد؟؟
*
شب پیش از کنسرت گوگوش، «ابی» هم در همان دوبی کذایی کنسرت داشت. جمعیت کنسرت ابی 8500 نفر بود، یعنی خیلی بیش‌تر از جمعیت کنسرت گوگوش. اما برادر مکتبی ایرنا، حتا یادی هم از کنسرت «ابی» نکرد و حتا خبر دستگیری یک نفر را هم نداد!! لابد «ابی» در کنسرت‌اش جوراب زرد فسفری نپوشیده بود که در زیر نور، سبز به‌نظر بیاید!!!ا
*
حال پرسش اصلی این است که خانم گوگوش چه بلایی بر سر دست‌بند سبزش آورد؟؟ چرا در کنسرت دوبی سبزدانه‌هایش خشکید؟؟ چرا در کنسرت‌های خارج از دوبی مدادرنگی سبز به دست می‌گیرد و در دوبی چنین کاری نمی‌کند؟ چرا در کنسرت‌های سایر کشورها، لباس‌های باز می‌پوشد و هفت قلم بزک می‌کند اما هربار که به دوبی می‌آید لباس‌هایش پوشیده و آستین‌دار است و با یک میک‌آپ ساده؟؟ داستان چیست؟ چرا بین کنسرت دوبی با سایر کنسرت‌ها تفاوت می‌گذارد؟
*
کسی که خود را طرفدار سبزها می‌داند باید در همه حال و در همه جا سبز باشد، کسی‌که در ملاءعام دست‌بند سبز به دست‌اش می‌بندد، باید همواره آن را به دست داشته باشد، نه این‌که در دوبی پنهان‌اش کند و بدون دست‌بند سبز با سکینه‌دایی‌قزی بالا و پایین بپرد. کسی که دست‌بند سبز می‌بندد باید قلب‌اش هم سبز باشد، نه این‌که بنابر موقعیت و وزش باد، تغییر موضع بدهد و زرد فسفری بشود!!! به چنین کسانی فقط می‌توان نام «بوقلمون» گذاشت، دقیقن مانند بوقلمون عمل می‌کنند.ا
*
به هرحال هم‌اینک که خانم گوگوش سوار بر اسب کنسرت‌ها، چهارنعل به دنبال پول می‌تازد، به ارمنستان و تاجیکستان نیز خواهد رفت تا بار دیگر ترانه‌های چهل سال پیش خود را برای بار هزارم اجرا کند و بار دیگر آوای دل‌نشین سکینه‌دایی‌قزی سر بدهد، اما باید دید که در ارمنستان و تاجیکستان با چه رنگی ظهور خواهد کرد؟ آیا در آن‌جا نیز دست‌بند سبز خواهد بست و جان‌اش را فدای ایران خواهد کرد و به غزه و لبنان پشت‌چشم نازک خواهد کرد یا نه؟ یا با یک جعبه رنگ واسه روز مبادا ظاهر خواهد شد؟
*
بازهم تاکید می‌کنم که اجرای کنسرت در دوبی، در چنین شرایط حاد اجتماعی که مردم ایران به سر می‌برند، داغ ننگی‌ست بر پیشانی هر آوازخوانی که در دوبی برنامه اجرا می‌کند. این داغ ننگ، نام ننگ از آن آوازخوان نیز به یادگار خواهد گذاشت. پولی که از طریق کنسرت‌های دوبی به‌دست می‌آید، پول سالمی نیست، پول خیانت به مردم ایران است، پول خندیدن به کشته‌شده‌گان وقایع اخیر است، پول مضحکه کردن افرادی بی‌گناهی‌ست که در وقایع اخیر دستگیر و زندانی شده‌اند و خرج کردن چنین پول‌هایی صدالبته عواقب خوبی به دنبال نخواهد داشت.ا
*
این شرایط به ویژه برای خانم گوگوش که با کمال میل و با افتخار، به تمام همکاران‌اش که در اطراف خلیج فارس یا دوبی برنامه اجرا می‌کنند پیشنهاد داد واز آن‌ها تقاضا کرد که در آگهی‌های کنسرت دوبی بنویسند:« به نام ِنامی ایران و خلیج همیشه‌گی فارس»، ننگ بیش‌تری به دنبال دارد.ا
*
به‌راستی آیا خانم گوگوش در کنسرت دوبی، از خلیج فارس یادی کرد؟ حتا اسمی از خلیج همیشه‌گی فارس آورد؟ صدالبته که نه. مگر طمع رسیدن به پول بیش‌تر به این خانم اجازه‌ی به زبان آوردن نام خلیج فارس را می‌دهد؟؟ از دیدگاه گوگوش همیشه زنده‌باد پول!! با دوبی باش، خوش باش و به ریش مردم بخند!!! تتمه به جهنم واصل شوند
!!!
ا
*
*
*
*
هجدهم آذرماه 1388 خورشیدی
*