خوش بهحال من و تو!!!ا
*
*
یکی از دلایل انحطاط فرهنگی جامعهی ایران، رسانههای ماست. رسانههایی که به دلایل مختلف، دلایلی از قبیل دوستی و دشمنی، پول گرفتن و مدح نوشتن، دروغهای مصلحتی وغیرمصلحتی، چنان خیانتی به فرهنگ ومردم سرزمینمان روا میدارند که آثار این خیانت تا سالهای سال باقی خواهد ماند.ا
*
من یک نفر، با کسی تعارف ندارم و آنچه را که به نظرم نادرست و آسیبزا است را مینویسم، چه حضرات خوششان بیاید و چه نیاید، خوش آمدن و نیامدن حضرات سرسوزنی اهمیت ندارد، اما واگویهی اعمال خائنانه بسیار مهم است.ا
*
یکی از این رسانهها، مجلهی «جوانان» است که در حال حاضر در لسانجلس با سردبیری «مهدی ذکایی» منتشر میشود. با اینکه این مجله نزدیک به سی سال است در لسانجلس انتشار مییابد، هنوز ویژهگیهای یک رسانهی حرفهای را نداشته و نمیداند که چه میکند.ا
*
اگر با هنرمندی دوست باشد و از او پول بگیرد، با مطالب خندهدار او را به اوج آسمانها میبرد و اگر با کسی دشمنی داشته باشد، باز هم با مطالب خندهدار او را به حضیض میکشاند و صدالبته به خیال خودش. بینوا ملتی که رسانهی سرزمینشان مجلهی جوانان باشد!!!ا
*
این مجله که پیش از انقلاب نیز در ایران منتشر میشد، تحت نظر آقای«ر.اعتمادی» بود. آقای اعتمادی نویسنده بود اگرچه که نویسندهی رُمانهای آبکی، اما بههرحال نویسنده بود. آقای ذکایی در آن زمان، خبرنگار هنری مجلهی جوانان بود، فقط خبرنگار. در آن دوران نیز عملکرد این مجله و خیلی از مجلاتی که در آن دوران منتشر میشدند نیز دست کمی از احوال اکنونشان نداشت، اما تا این حد نیز مصیبتبار نبود چرا که بودجهای که برای انتشار مجله استفاده میکردند تا حدودی کفاف حال و روزشان را میداد.ا
*
بعد از انقلاب و با کوچ آقای ذکایی به لسانجلس، ایشان مجلهای را با استفاده از همین نام «جوانان» منتشر کردند. اما شرایط اقتصادی، هیچ شباهتی به شرایط اقتصادی دوران پیش از انقلاب نداشت و بهناچار برای سرپا نگاه داشتن مجله، دست به هر کاری زدند، از پول گرفتن برای چاپ عکس روی جلد تا نوشتن مطالب مدح و ثنا و هجو و مذمت. پول ِخوب بده، مطلب خوب بنویسم...اپس از گذشت بیستوچند سال، هنوزهم در بر همین پاشنه میچرخد.ا
*
در شمارهای از مجلهی جوانان به تاریخ بیستوچهارم اردیبهشت 1389، مطلبی غمانگیز دربارهی کنسرتهای گوگوش منتشر شد. مطلبی سراسر دروغ و اغراق و بهواقع غمانگیز. معلوم نیست برای چاپ چنین دروغزنیهایی چهاندازه تطمیع شدهاند؟؟!!؟؟
*
لازم به ذکر است که هدف من از نوشتن این مطلب، شخص گوگوش نیست، بلکه نشان دادن بیمسئولیتی رسانههاست.ا
*
نخست اینکه این مجله تیتر زده است: گوگوش در لندن و تورنتو شگفتی آفرید و با سه نسل همصدا خواند!!!ا
*
ای کاش درمورد این تیتر یک توضیح درست میداد و دستِکم اشاره میکرد که گوگوش در لندن و تورنتو چه شگفتیای آفرید؟؟؟
*
آیا بهواقع کنسرت گوگوش در لندن شگفتیآفرین بود؟ ایشان بعد از اینکه سه سال به اروپا نرفته بودند، در نخستین روز نوروز، در ایامی که همهی ایرانیها به کنسرت میروند، فقط یک کنسرت در اروپا، آن هم در لندن برگزار کرد که اول تا آخر 2500 نفر در این کنسرت شرکت کردند، کجای این امر شگفتیآفرین است؟
*
دیگر اینکه مجلهی چوانان در شگفتانگیزی این کنسرت!!! نوشته است که مجلات و روزنامههای انگلیسی، از گوگوش نوشتند!!! ... و باز هم توضیح نداده که کدام مجلهها و روزنامههای بیکار انگلیسی از کنسرت دوهزاروپانصد نفرهی گوگوش نوشتند؟ کدام یکیشان؟ و اصلن چه چیزی نوشتند؟؟؟ چه مقدار پول گرفتند و نوشتند؟؟ کدامشان چنین کاری کردند؟؟
**
اما در مورد کنسرت تورنتو چنین نوشته است: سوپراستارجاودانه!!! در سالن
*
من یک نفر، با کسی تعارف ندارم و آنچه را که به نظرم نادرست و آسیبزا است را مینویسم، چه حضرات خوششان بیاید و چه نیاید، خوش آمدن و نیامدن حضرات سرسوزنی اهمیت ندارد، اما واگویهی اعمال خائنانه بسیار مهم است.ا
*
یکی از این رسانهها، مجلهی «جوانان» است که در حال حاضر در لسانجلس با سردبیری «مهدی ذکایی» منتشر میشود. با اینکه این مجله نزدیک به سی سال است در لسانجلس انتشار مییابد، هنوز ویژهگیهای یک رسانهی حرفهای را نداشته و نمیداند که چه میکند.ا
*
اگر با هنرمندی دوست باشد و از او پول بگیرد، با مطالب خندهدار او را به اوج آسمانها میبرد و اگر با کسی دشمنی داشته باشد، باز هم با مطالب خندهدار او را به حضیض میکشاند و صدالبته به خیال خودش. بینوا ملتی که رسانهی سرزمینشان مجلهی جوانان باشد!!!ا
*
این مجله که پیش از انقلاب نیز در ایران منتشر میشد، تحت نظر آقای«ر.اعتمادی» بود. آقای اعتمادی نویسنده بود اگرچه که نویسندهی رُمانهای آبکی، اما بههرحال نویسنده بود. آقای ذکایی در آن زمان، خبرنگار هنری مجلهی جوانان بود، فقط خبرنگار. در آن دوران نیز عملکرد این مجله و خیلی از مجلاتی که در آن دوران منتشر میشدند نیز دست کمی از احوال اکنونشان نداشت، اما تا این حد نیز مصیبتبار نبود چرا که بودجهای که برای انتشار مجله استفاده میکردند تا حدودی کفاف حال و روزشان را میداد.ا
*
بعد از انقلاب و با کوچ آقای ذکایی به لسانجلس، ایشان مجلهای را با استفاده از همین نام «جوانان» منتشر کردند. اما شرایط اقتصادی، هیچ شباهتی به شرایط اقتصادی دوران پیش از انقلاب نداشت و بهناچار برای سرپا نگاه داشتن مجله، دست به هر کاری زدند، از پول گرفتن برای چاپ عکس روی جلد تا نوشتن مطالب مدح و ثنا و هجو و مذمت. پول ِخوب بده، مطلب خوب بنویسم...اپس از گذشت بیستوچند سال، هنوزهم در بر همین پاشنه میچرخد.ا
*
در شمارهای از مجلهی جوانان به تاریخ بیستوچهارم اردیبهشت 1389، مطلبی غمانگیز دربارهی کنسرتهای گوگوش منتشر شد. مطلبی سراسر دروغ و اغراق و بهواقع غمانگیز. معلوم نیست برای چاپ چنین دروغزنیهایی چهاندازه تطمیع شدهاند؟؟!!؟؟
*
لازم به ذکر است که هدف من از نوشتن این مطلب، شخص گوگوش نیست، بلکه نشان دادن بیمسئولیتی رسانههاست.ا
*
نخست اینکه این مجله تیتر زده است: گوگوش در لندن و تورنتو شگفتی آفرید و با سه نسل همصدا خواند!!!ا
*
ای کاش درمورد این تیتر یک توضیح درست میداد و دستِکم اشاره میکرد که گوگوش در لندن و تورنتو چه شگفتیای آفرید؟؟؟
*
آیا بهواقع کنسرت گوگوش در لندن شگفتیآفرین بود؟ ایشان بعد از اینکه سه سال به اروپا نرفته بودند، در نخستین روز نوروز، در ایامی که همهی ایرانیها به کنسرت میروند، فقط یک کنسرت در اروپا، آن هم در لندن برگزار کرد که اول تا آخر 2500 نفر در این کنسرت شرکت کردند، کجای این امر شگفتیآفرین است؟
*
دیگر اینکه مجلهی چوانان در شگفتانگیزی این کنسرت!!! نوشته است که مجلات و روزنامههای انگلیسی، از گوگوش نوشتند!!! ... و باز هم توضیح نداده که کدام مجلهها و روزنامههای بیکار انگلیسی از کنسرت دوهزاروپانصد نفرهی گوگوش نوشتند؟ کدام یکیشان؟ و اصلن چه چیزی نوشتند؟؟؟ چه مقدار پول گرفتند و نوشتند؟؟ کدامشان چنین کاری کردند؟؟
**
اما در مورد کنسرت تورنتو چنین نوشته است: سوپراستارجاودانه!!! در سالن
Richo Coliseum
تورنتو بر روی صحنه رفت. در جایگاهی که صحنهی معدود خوانندهگان جهانی چون سلین دیان، مدانا، باربارا استرایسند و مایکل جکسون بوده است.ا
*
حقیقت این است جمعیتی که در کنسرت تورنتو حضور داشتند رویهم دوهزاروهشتصد نفر بود، آیا سلن دیان و باربارا استرایسند و مدانا و مایکل جکسون هم در مقابل 2800 نفر برنامه اجرا میکردند؟
*
چرا حقیقت را نمینویسید که همان سالنی که نام بردید را کوچکاش کردند و بخشی از آن را به اندازهی سههزارنفر درست کردند که 2800 نفر درهمان بخش کوچک سالن حضور یافتند. همین کار را در لندن نیز انجام دادند. یکچهارم از سالن را به کنسرت گوگوش اختصاص دادند.ا
*
چرا مردم را فریب میدهید؟ چرا نام سالنهای مشهور را میآورید اما ذکر نمیکنید که برای بزرگان جهان چون باربارا استرایسند و سلین دیان و مایکل جکسون، همهی سالن در اختیارشان گذاشته میشود و نه یک بخش کوچک کردهاش؟ ... آیا پول میگیرید که گوگوش را درحد باربارا استرایسند و سلن دیان نشان بدهید؟ مردم را چه تصور میکنید؟ آیا فکر میکنید همهی مردم هر دروغی را باور کنند؟ آن هم دروغهای شاخدار؟؟
*
کنسرت نوروزی سوپراستار جاودانهی ایران!! در دوبی را شبکهی فارسی 1 پخش کرد، حتا برای یک لحظه هم جمعیت سالن را نشان نداد، فقط آقایی را از نزدیک نشان داد که هنگام خواندن گوگوش، خواباش برده بود، این صحنهی خندهدار را دوبارهم نشان داد. اصلن بههیچ عنوان، هیچ دورنمایی از جمعیت سالن پخش نکرد مبادا مردم بفهمند که سالن چهقدر کوچک است و فقط 1600 نفر در آن حضور دارند. آنوقت شما رسانهی گرامی! ازچه حرف میزنید؟ چهقدر دروغ میبافید؟ تا کی میخواهید به اینگونه خیانتها ادامه بدهید؟
*
اما موضوع خندهدار دیگری که این مجله نوشته: گوگوش اینبار نیز با لباسهای جدید، آرایش تازه، شیوهی بسیار متفاوت در خواندن بر روی صحنه بود، انگار یک گروه چندصدنفره، در پشت صحنه، در این زمینهها او را کمک کرده بودند. او را که از شانزده سالهگی یک سوپرمدل بود، یک الگو بود!!!ا
*
راستاش لباسهای گوگوش را که در عکسها همه دیدند، نه تازه بود و نه متفاوت و نه شیک، لباسهای بسیار معمولی که بهنظرم برخی از خانمهای آوازخوان ما، خیلی بهتر از گوگوش لباس میپوشند و سلیقهی بهتری دارند. بههرشکل یک خانم شصت ساله هرگز نمیتواند آنچنان متفاوت بپوشد و آنچنان متفاوت آرایش کند که دست بقیه را از پشت ببندد. سن و سال حقیقتیست که نمیتوان کتماناش کرد حتا به ضرب و زور جراحیهای زیبایی و تزریق و کاشتن مو... بنابراین گروه چندصدنفره در پشت صحنه که هیچ، از گروه چندهزار نفره هم در زمینهی شیک و خوشگلسازی گوگوش، کاری ساخته نیست.ا
*
البته زیباتر شدن، در هر سن و سالی حق هر انسانی هست، اما داستان، اینی که شما نوشتهاید نیست، شما فقط بلدید از صنعت اغراق بهره ببرید، اما درنظر داشته باشید که صنعت اغراق مربوط به نوشتن شعر و ترانه است و نه نوشتن گزارش کنسرت. گفتم که غیر حرفهای هستید.ا
*
حقیقت این است جمعیتی که در کنسرت تورنتو حضور داشتند رویهم دوهزاروهشتصد نفر بود، آیا سلن دیان و باربارا استرایسند و مدانا و مایکل جکسون هم در مقابل 2800 نفر برنامه اجرا میکردند؟
*
چرا حقیقت را نمینویسید که همان سالنی که نام بردید را کوچکاش کردند و بخشی از آن را به اندازهی سههزارنفر درست کردند که 2800 نفر درهمان بخش کوچک سالن حضور یافتند. همین کار را در لندن نیز انجام دادند. یکچهارم از سالن را به کنسرت گوگوش اختصاص دادند.ا
*
چرا مردم را فریب میدهید؟ چرا نام سالنهای مشهور را میآورید اما ذکر نمیکنید که برای بزرگان جهان چون باربارا استرایسند و سلین دیان و مایکل جکسون، همهی سالن در اختیارشان گذاشته میشود و نه یک بخش کوچک کردهاش؟ ... آیا پول میگیرید که گوگوش را درحد باربارا استرایسند و سلن دیان نشان بدهید؟ مردم را چه تصور میکنید؟ آیا فکر میکنید همهی مردم هر دروغی را باور کنند؟ آن هم دروغهای شاخدار؟؟
*
کنسرت نوروزی سوپراستار جاودانهی ایران!! در دوبی را شبکهی فارسی 1 پخش کرد، حتا برای یک لحظه هم جمعیت سالن را نشان نداد، فقط آقایی را از نزدیک نشان داد که هنگام خواندن گوگوش، خواباش برده بود، این صحنهی خندهدار را دوبارهم نشان داد. اصلن بههیچ عنوان، هیچ دورنمایی از جمعیت سالن پخش نکرد مبادا مردم بفهمند که سالن چهقدر کوچک است و فقط 1600 نفر در آن حضور دارند. آنوقت شما رسانهی گرامی! ازچه حرف میزنید؟ چهقدر دروغ میبافید؟ تا کی میخواهید به اینگونه خیانتها ادامه بدهید؟
*
اما موضوع خندهدار دیگری که این مجله نوشته: گوگوش اینبار نیز با لباسهای جدید، آرایش تازه، شیوهی بسیار متفاوت در خواندن بر روی صحنه بود، انگار یک گروه چندصدنفره، در پشت صحنه، در این زمینهها او را کمک کرده بودند. او را که از شانزده سالهگی یک سوپرمدل بود، یک الگو بود!!!ا
*
راستاش لباسهای گوگوش را که در عکسها همه دیدند، نه تازه بود و نه متفاوت و نه شیک، لباسهای بسیار معمولی که بهنظرم برخی از خانمهای آوازخوان ما، خیلی بهتر از گوگوش لباس میپوشند و سلیقهی بهتری دارند. بههرشکل یک خانم شصت ساله هرگز نمیتواند آنچنان متفاوت بپوشد و آنچنان متفاوت آرایش کند که دست بقیه را از پشت ببندد. سن و سال حقیقتیست که نمیتوان کتماناش کرد حتا به ضرب و زور جراحیهای زیبایی و تزریق و کاشتن مو... بنابراین گروه چندصدنفره در پشت صحنه که هیچ، از گروه چندهزار نفره هم در زمینهی شیک و خوشگلسازی گوگوش، کاری ساخته نیست.ا
*
البته زیباتر شدن، در هر سن و سالی حق هر انسانی هست، اما داستان، اینی که شما نوشتهاید نیست، شما فقط بلدید از صنعت اغراق بهره ببرید، اما درنظر داشته باشید که صنعت اغراق مربوط به نوشتن شعر و ترانه است و نه نوشتن گزارش کنسرت. گفتم که غیر حرفهای هستید.ا
*
و اما شیوهی بسیار متفاوت خواندن بر روی صحنه کدام است؟ ... چندین سال است که گوگوش یک ردیف ترانه را حفظ کرده و همیشه هم همانها را با همان ترتیب در کنسرتها اجرا میکند، آیا نام این داستان است شیوهی بسیار متفاوت در خواندن؟
*
و محبت کنید بگویید گوگوش که در شانزدهسالهگی در کابارهی درجهی سه مولنروژ ترانههای این و آن را تقلید میکرد و کسی هم او را نمیشناخت، چهگونه سوپرمدل بود؟ یعنی منظورتان این است که سوپرمدل تقلید کردن بود؟
فکر میکنید با نوشتن اینگونه دروغها، گوگوش به دوران طلایی خود بازمیگردد؟ ...هرگز... آگاه باشید که گوگوش تمام شد و اگر کیسه کیسه پول هم به پایتان بریزد، حال لایق پای شما باشد یا نباشد، دیگر اثری از گوگوش دوران طلایی وجود ندارد. ا
*
بس کنید این همه خیانت به ملت بینوایی را که یکی از عوامل بدبختی و دربهدریشان، همین شما رسانههای بیمسئولیت و خائن بودید... شرم کنید و بس کنید.ا
*
و محبت کنید بگویید گوگوش که در شانزدهسالهگی در کابارهی درجهی سه مولنروژ ترانههای این و آن را تقلید میکرد و کسی هم او را نمیشناخت، چهگونه سوپرمدل بود؟ یعنی منظورتان این است که سوپرمدل تقلید کردن بود؟
فکر میکنید با نوشتن اینگونه دروغها، گوگوش به دوران طلایی خود بازمیگردد؟ ...هرگز... آگاه باشید که گوگوش تمام شد و اگر کیسه کیسه پول هم به پایتان بریزد، حال لایق پای شما باشد یا نباشد، دیگر اثری از گوگوش دوران طلایی وجود ندارد. ا
*
بس کنید این همه خیانت به ملت بینوایی را که یکی از عوامل بدبختی و دربهدریشان، همین شما رسانههای بیمسئولیت و خائن بودید... شرم کنید و بس کنید.ا
*
*
سیویکم اردیبهشتماه 1389 خورشیدی
*