Friday, July 17, 2009

عبدی یمينی

سفری بی‌آغاز سفری بی‌پایان
سفری بی‌مقصد سفری بی‌برگشت
×
عبدی‌ یمینی ققنوسی شد واز دل‌ خاکسترخود به آسمان­ها پرکشید
×
مریم ب. آزاد
×
×

گریه امان‌ام نمی‌دهد، نمی‌توانم بنویسم، چه ماه بدی بود خدایا! ماه مرگ عزیزان!ر
×
سقوط هواپیمای مسافربری، کشته شدن صدوشصت‌وهشت نفر با هم و برفرازشان عبدی یمینی. باورم نمی‌شود!ر
×
پس از دو سال، دوباره دارم به ترانه‌ی«سفرنامه»ی شهیارقنبری گوش می‌دهم تا دوباره با آن تنظیم جادویی عبدی یمینی، تا آسمانی که خود او اکنون درآن پرواز می‌کند پر بکشم.ر
×
با حریق یادها هم‌سفرم
وقتی دورم به تو نزدیک‌ترم
×
فکر نمی‌کردم هرگز دوباره بتوانم به این ترانه‌ها گوش دهم. دردا که سفر بی‌برگشت عبدی یمینی سبب شد تا بار دیگر با درد و بغض و گریه با حریق یادها هم‌سفر شوم.ر
×
چه باید گفت؟ به چه کسی باید تسلیت گفت؟ اصلن چرا باید تسلیت گفت؟
×
تسلیت گفتن یعنی تسلی دادن، یعنی با گفتاری از سر هم‌دردی از اندوه قلبی پُردرد کاستن.
ر
×
اما مگر می‌شود از اندوه قلب‌های پُردرد و خشمگین مردم ایران کاست؟
×
این‌طور مُفت مُردن ِمردم به سبب بی‌لیاقتی حاکمان مگر تسلیت گفتن دارد؟
×
نمی‌دانم این چندمین بار است که هواپیمای از رده خارج شده‌ی ساخت روسیه، انسان‌های بخت‌برگشته را در یک چشم برهم زدن به آن دنیا می­فرستد، فقط می‌دانم که اولین بار نیست و تا این حکومت هست، مطمئنن آخرین بار هم نخواهد بود.ر
×
و تسلیت گفتن دردی از ما درمان نمی‌کند، از اندوه قلب‌مان نمی‌کاهد.ر
×
چه بهتر! بگذار از اندوه‌مان کاسته نشود تا همیشه یادمان باشد چه حاکمان بی‌لیاقتی داریم. بگذار ازیاد نبریم که داریم در سرزمینی ادای زنده‌گی کردن را درمی‌آوریم که «مُزد گورکن ازجان آدمی بیش‌تر است». بگذار به خاطر داشته باشیم که حاکمان‌مان برای داشتن انرژی هسته‌ای و رسیدن به بُمب اتمی، این‌گونه مفت و آسان مردم بی‌گناه را به قربان‌گاه می‌فرستند تا یاد هیتلر و کوره‌های آدم‌سوزی‌اش را زنده نگه دارند.ر
×
خدای‌من! می‌دانم که حرف‌هايم به هذیان بیش‌تر شباهت دارد. باورم نمی‌شود که صاحبِ آن‌همه زیبایی خاکستر شد و رفت.ر

فرفره‌های بی‌باد
بادبادکی که افتاد
یعنی که این بی‌نفس
هوای تازه می‌خواد
×

عبدی یمینی هم در هواپیما بود!؟
×
نه، خدای من! کاش این خبر دروغ باشد. کاش«عبدالرضا یمینی» که نام‌اش درلیست نام مسافران هواپیما آمده همان عبدی یمینی نباشد. اما سایت­های خبری می‌گویند که خود اوست. می‌گویند که به دعوت ابی راهی ارمنستان بوده تا پس از سال‌ها، دوباره ابی را از نزدیک ببیند.
ر
×
عبدی یمینی هم مسافر هواپیمای عازم ارمنستان بود که در روز بیست‌وچهارم تیرماه سال 1388 درآسمان ایران منفجر شد.
ر
×

خانه‌ای در آتش
بوف‌کوری در نور
گل یاسی در زخم
غربت لالایی
بوسه در راه آهن
سرخی لب در شب
برکه‌ای از فانوس
انفجاری در ماه

با حریق یادها هم‌سفرم
وقتی دورم به تو نزدیک‌ترم

×
روح‌اش شاد
یاد و خاطره‌اش تا همیشه زنده باد
*
*
مريم- بيست‌وششم تيرماه 1388 خورشیدی
×
*