با سپاس بیكران از «مهرداد آسمانی» كه با وجود همهی مشغلههای حرفهای و زندهگی، برای انجام اين گفتوگو صبر وحوصلهی فراوان نشان داد، ازطرف هرچهار پايگاه اينترنتی كه در اين گفتوگو حضور دارند، روز بيستوپنجم تيرماه، سالروز تولد مهرداد عزيز را به او صميمانه شادباش میگوييم و روزهایی خوشرنگتر و لحظاتی پُرثمرتر و پيروزیهای بيشتر برای اين هنرمند باارزش سرزمينمان آرزومنديم.ا
*× اين گفتوگو به دليل مفصل بودن، در سه بخش منتشر ميشود. تكههایی از اين گفتوگوی جالب و خواندنی و متفاوت را در اينجا میخوانيد و متن كامل اين گفتوگو را میتوانيد در مجلهی اپيزود بخوانيد:ا
*
*
مهرداد: حتمن لازم است اشاره كنم كه همان آثار ساخته شده با اجرای استثنایی و بینظير هريك از مجريان آثار، زودتر و راحتتر به دل شنونده يا بيننده مینشيند و اثرگذاریاش حتمن از چاپ در كتاب بيشتر خواهد بود. چه بسا شاعران و نويسندهگانی هستند كه آثارشان هرگز اجرا نشده و هرگز به شهرت نرسيده، با اين حال اين دليل نمیشود حقوق خالق اثر نديده گرفته شود.ا
×
اما مشكل بزرگ از جایی آغاز میشود كه پس از گذشت زمان، همان چهرهی نهچندان سرشناس كه امروز تبديل به يك قهرمان هنری شده (البته به واسطهی همان افكار متفاوت و جلوتر از زمان نويسندهگان و خالقين اثر) گمان میكند كه اين حرفها و يا افكاری كه بلندگوی خوبی برای انتشار آنها بوده، متعلق به خودش میباشد و ناخودآگاه ژستهای عجيب و غريب میگيرد، حرفهای بزرگتر از خودش میزند، جامعه هم ناآگاهانه همهی اعتبار را به مجری اثر میدهد و همين میشود كه شما اشاره كرديد.ا
×
خالق اثر هم خوب میداند كه مجری افكارش و آثارش چه میكند و چهگونه میانديشد، به واسطهی اينكه هميشه پشت صحنه بوده و به اندازهی مجری آثار، طرفدار سينهچاك ندارد، يا مجبور به سكوت میشود و به دليل نياز مالی مجبور به ادامهی اين همكاری میشود و يا راهی ديگر را انتخاب میكند و پشت سرش را هم نگاه نمیكند كه اين مورد دوم كمتر ديده میشود.ا
×
البته بايد قبول كنيم كه امروز جامعه آگاهتر از گذشته است. فرق بين «اجراكننده» و «خالق اثر» را میدانند. برای اين آگاهی بيشتر، خالقين آثار بسيار كوشيدهاند تا جامعه را متوجهی اين تفاوت بكنند. نمونهاش همين فيلم«سيمون» كه شما اشاره كرديد، كارگردان هوشمندانه به سوژهای پرداخته كه جامعه را آگاه كند فرق بين مجری و نويسنده و خالق را به مردم بفهماند...ا
×
آندرو نيكل كه كارگردان و نويسندهی اين فيلم هست حتمن خودش یکی از همين مجروحان هنریست كه با ساختن اين فيلم، پياماش را به مردم رسانده. برای همين است كه در مراسم اسكار به همهی عوامل توليد اثر در رشتههای مختلف جايزه میدهند. كارگردان و نويسنده را معرفی میكنند، سازندهی موسیقی فيلم را در بخشی مجزا به مردم معرفی میكنند و فقط به بازيگر فيلم جايزه نمیدهند.ا
×
ا٭ - قبل از اينكه به مرحلهی افشاگری در رابطه با چهرههای هنری برسيم، ابتدا بايد جامعهیی پويا و آماده برای شنيدن حقيقت داشته باشيم و برای رسيدن به اين منظور بايد سخت كار كرد و ابزار لازم را نيز در دست داشت. بايد به اين حقيقت اعتراف كنيم كه از بابت كار رسانهای و كارشناسانه، ما از جهان مدرن پنجاه سال عقبايم. اگر در سرزمين مادری بوديم، اگر اين اتفاقات تلخ تاریخی برای ملت و كشورمان نمیافتاد و اگر نظامی مدرن و همسو با جهان پيشرفته، بر افكار مردم حكومت میكرد شايد ما هم از اين مرزها عبور میكرديم.ا
××
افشاگری در رابطه با شخصيت هنرمندان يا چهرههای مطرح یکی از كارهاییست كه بايد انجام بدهيم، نياز به كار فرهنگی داريم، بايد تحول فرهنگی ايجاد كنيم. به نظرم هرکسی بايد از خودش شروع كند تا جامعهیی حقيقتجو، و نه خرافاتی و بُتپرست داشته باشيم...ا
××
ولی ابتدا بايد جامعه آمادهی عبور از مرزهای پنهانكاری و خرافات باشد كه آنهم با توجه به شرايط داخل كشور و خارج از كشور، رسمن عملی نيست. من كاملن با شما موافقام كه بايد بچههای بیگناهی كه برای خودشان بُتهای پوشالی میسازند را آگاه كرد، بايد جلوی كجرویهای جامعه را گرفت، اما قبول كنيد كه خیلی راه داريم تا به آنجا برسيم.ا
××
ا٭- گفتم كه حتمن لازم است كه نسل تازه از همه چيز باخبر باشد و كوركورانه دنبال هيچكس راه نيفتد، اما هنوز مشكل فرهنگی در سرجای خودش باقیست. من اصلن به مافيای هنری اعتقادی ندارم، كدام مافيا؟
×
امروز هركس از راه میرسد با چندهزار دلار، آوازخوانی كمنظير میشود و همين مثلن مافيا چه میتوانند بكنند؟ جلوی چه کسی را گرفتهاند؟ خودشان از همان كسانی هستند كه با ديدن دلار هزار پشتك وارو میزنند. كدام مافيا؟ اينها ادای مافيا را درمیآورند، جوجه مافيا هم نيستند. من فكر میكنم منظور شما رفيقبازی باشد، رفيقبازی میكنند و حقيقت را به مردم نمیگويند. من میپذيرم كه رفيقبازی هست...ا
×
مهاجران ايرانی در رسانههای غيرايرانی میبينند كه با چهرههای سرشناس چه میكنند. نسل تازهی همين مهاجران كه اينجا متولد شدهاند، فرهنگی كاملن متفاوت با خانوادهشان دارند. هرچند كه پدران و مادران ايرانی تلاش میكنند كه زبان مادری و رسم و رسومات خوب ايرانی را به فرزندانشان بياموزند اما باز هم اين بچهها در مدرسه، دانشگاهها، مجلات، فيلمها . راديو با فرهنگ كاملن متفاوت روبهرو میشوند و بسيار آمادهتر و امروزیتر فكر میكنند.ا
×
نسل تازه هرگز به آن تلويزيونی كه افشاگری كرده بود زنگ نمیزند كه فحشهای ناموسی بدهد. اینی كه فحش میدهد همان نسلیست كه فرهنگ پنهانكاری و خرافه و بُتپرستی را به همراه دارد.ا
×
ا٭- من حاضرم از خودم شروع كنم. بايد به جایی برسيم كه شهامت از خود گفتن را داشته باشيم. به جای پرداختن به ديگران چرا از خودم شروع نكنم؟
×
اگر قرار باشد هركس بيايد و راجع به ديگری حرف بزند، برای ما كه مشكل فرهنگی داريم، به جای روشنگری و تحول فرهنگی، كار به تسويه حسابهای شخصی و تشويق هرچه بيشتر جامعه به پشت سر همديگر حرف زدن و برای هم چاله كندن میكشد. جالب اينجاست كه تا کسی خودش، توسط چهرههای مطرح مجروح نشده باشد به فكر روشنگری و تحول نمیافتد. اصلن باور نمیكند چنين اشكالی وجود دارد...ا
×
ا٭-...من اصولن روی کسی به اين سادهگی خط قرمز نمیكشم، اما اگر كشيدم، هرگز به پشت سرم نگاه نخواهم كرد. در اين چند سالی كه از عمرم میگذرد با دو نفر بهطور جدی قهر كردهام و بهقول شما «خط قرمز» كشيدهام كه تا آخر عمرم هم هرگز با آنها روبهرو نخواهم شد، كه هردو هم برایام بسيار عزيز بودهاند و هرگز دلام نمیخواهد اتفاق بدی برایشان بيفتد، اما من با آنها به آخر خط رسيدهام.ا
×
قبل ازاينكه به اين خط قرمز برسم، به خودم و به عزيزانام فرصتهای زيادی دادم. تلاش كردم با حرفزدن و توضيحدادن و توضيحخواستن، همهی تلاشام را برای حفظ دوستی بكنم تا دچار اشتباه نشده باشم و درنهايت به جایی رسيدم كه امروز برای شما تعريف كردم و به خودشان هم اعلام كردم كه ديگر باهم كاری نداريم. بدشان را نمیخواهم و دوست ندارم خبر بدی در موردشان بشنوم، اما به هيچ عنوان با آنها روبهرو نخواهم شد.ا
×
خط قرمز برای من زمانی میرسد كه کسی به خانوادهام بد كند، قلب خانوادهام را بشكند. همهی كسانی كه خانوادهی مرا میشناسند میدانند كه بسيار مهربان و صمیمی هستند، ميهماننواز و دلسوز هستند و آزارشان به کسی نمیرسد. هيچ چيزی در اين دنيا برایام عزيزتر از خانوادهام نيست. با كمتر کسی معاشرت دارم، كمتر کسی را به حريم خانوادهام راه میدهم، ولی اگر کسی آنقدر برایام عزيز بوده كه كنار خانوادهام بنشيند و محرم حريم خانوادهام باشد و كاری كند كه خانوادهام را برنجاند، هرگز با او كاری نخواهم داشت...ا
×
ا٭- ... در اين يكسال گذشته، چند بار به آنسهی عزيز توصيه كردم ديگر در اين رابطه مطلبی ننويس و اين ماجرا را رها كن، وقتات را برای كارهای مهمتر مصرف كن. با اينكه شاهد زحماتاش برای سايت«حرف» و پروژههای ديگری كه انجام داد، بودم و احساساش را كاملن درك میكنم، هنوز معتقدم بايد اين ماجرا را رها كند و به كارهای جدیتر بپردازد.ا
×
معنی خاكغربت را داريوش، شهره، ابی، ليلا، شهرام شبپره، معين، بيژن مرتضوی و ديگر هنرمندانی كه خاك غربت روی شانههایشان نشسته است، خوب میدانند. در نتيجه طوری رفتار كردهاند كه هوادارانشان هم میدانند كه غربت با آنها چه كردهاست. بارها جلوی چشمشان، سركيسهشان كردند. بارها ضبط آلبومشان را متوقف كردند، تا تكليف يككار و صد صاحب را روشن كنند. اين هنرمندانی كه نام بردم و ديگرانی كه نام نبردم خوب میدانند من چه میگويم.ا
×
بارها دستمزد كنسرتهایشان را خوردند و آنها چارهای جز سكوت نداشتند. معنی بیپولی را هم چشيدهاند. خوب میدانند كه نشست و برخاست با كسانی كه فقط بنابر اجبار، تحملشان میكردند یعنی چه؟
×
شما نمیدانيد اين خاك غربت چه میكند!! صبر داشته باشيد! شايد يكروز فهميدند كه حضور من چه اهمیتی داشته است يا چهقدر بیاهميت بوده است. شايد هنرمندان ظاهرن خوشحال باشند ولی هرگز راضی نيستند. تفاوت خوشحال بودن و راضی بودن از زمين تا آسمان است...ا
×
طرح اين موضوع هم هدفمند و از بازیهای قدیمی اين شهر است كه شايد برخی هنوز با اين بازی آشنا نيستند. من بهتر از هر کسی میدانم كه چه کسی پشت اين داستان است، میدانم از كجای قضيه هراس دارند كه اينگونه خود را به در و ديوار میكوبند.ا
×
من هرگز به کسی باج ندادم و نمیدهم، باج هم نمیگيرم، پس هركس كه پایاش را از گليماش بيشتر دراز كند جلویاش را خواهم گرفت، كما اينكه در طول اين سالها به هيچكدامشان باج ندادم تا قربان صدقهام بروند و از كارهايم تعريف كنند.ا
×
من رفيقفروش نبودم و اجازه نمیدادم کسی از هنر و هنرمند و سوءاستفاده كند. من با کسی دستبه یکی نكردم و نخواهم كرد تا سر رفيقام را كلاه بگذارم. پس کسی كه منافعاش با حضور من بهخطر افتاده، از روز مبادا میهراسد و با توجه به تماسهای شبانهروزی كه با برخی از همين طرفداران دارد، احمقانه خط میدهد و خودش هم بیخبر است كه تعدادی از اين ايميلهايش را برایام فرستادهاند و از همه چيز خبر دارم. همين جا به شما قول خواهم داد كه روزی همهی اين ايميلها را در اختيارتان خواهم گذاشت.ا
×
قرار نيست كه هنرمندان به طرفداران يكديگر باج بدهند تا مورد لطفشان قرار بگيرند. من دَم کسی را نمیبينم تا از كيوكيوبنگبنگ، آخرينخبر ومانيفست تعريف كنند. اصلن بدترين كارهای اجراشده را من ساختم، لطفن فراموششان كنند و به آينده اميدوار باشند.ا
×
بازهم درحضور دوستان اينترنتی به آنسهی عزيز توصيه میكنم اين ماجرا را رها كن! روی مبل خانهات بنشين و اين «شو» را تا آخر تماشا كن. من آدم بیهوشی نيستم پس حرف مرا بپذير و با صبر و حوصله، نتيجهی رفتار غلط اين بیخبران را ببين...ا
×
من به شما دوستانی كه وقت گذاشتيد و با من گفتوگو كرديد اعلام میكنم مطالب دلكده هيچ ربطی به من ندارد، قلم و نظريات شخصی آنسهی عزيز است كه من با برخی از آنها موافقام...ا
×
ا...اينها آرزو نكنند كه من حرف بزنم كه گفتنی برایشان بسيار دارم، اما حرمت نگه میدارم، به خودم و همكارانام احترام میگذارم، به حرفهی موسیقی احترام میگذارم و جوابی به اين آدمها نمیدهم. اينها بايد آموزش ببينند كه حرمت نگه دارند و حداقل برای آثاری كه توليد شده، احترام قايل باشند. وظيفهی هنرمندان است كه هوادارانشان را آموزش بدهند كه با همكارانشان چهگونه بايد رفتار كنند. هوادارن كاری نكنند كه بيش از اين به هنرمند محبوبشان ضرر برسانند. اينها نمیدانند با اين حرفها فقط برای هنرمندشان دشمن درست میكنند. من توصيه میكنم بهجای غرضورزی و حرفهای بيهوده، كاری كنند كه برای هنرمند آرامش و عشق به ارمغان بياورند، نه كينه و دشمنی. كاری نكنند كه هنرمندشان از اين ارتباط حاصله پشيمان شود...ا
×
ا٭-...اما اگر ترانهای که فردای امروز را فریاد کند برایام بنویسند با کمال میل ضبط خواهم کرد. امروز میهن در خطر نیست، بچههای میهن در خطرند. کسی به کشور من تجاوز نکرده، به بچههای کشورم و حقوقشان تجاوز شده، پس ترانه باید برای بچههای میهن نوشته شود نه برای وطن. از ستم و ستمگر باید خواند، از ظلم و مردمکُشی باید خواند. از خون نداهایی که کمترین حقشان بازپس گرفتن رایشان بود، از این همه زندان و شلاق، از این همه مادر داغدار، از این همه گردنکلفتی ستمگران باید خواند. امروز حرف حقوق مردم در میان است، از حق داشتن آزادی باید خواند.ا
×
باید ترانهای را ضبط کنیم که از نظام ستمگر بگوید، از مردم تحت ستم حرف بزند، اگر در پی تولید کاری اثرگذار هستیم باید مستقیمن به ظلم ظالم بپردازیم. امروز نویسندهگان، پژوهشگران، سیاسیون مبارز و هنرمندان نقش بسیار مهمی را در هدایت جامعه به سوی هدفی ارزشمندتر و والاتر ایفا میکنند. پس باید هوشمندانه و بدون گرایشهای سیاسی فقط به آزادی مردم ایران بیاندیشند. فقط از آزادی مردم باید خواند.ا
×
ا٭-... نقطه نظرهای شهیار نیز همانطور که در متن ترانه آمده است بسیار هوشمندانه و منطقی بود، در نتیجه زمانیکه شهیار متن ترانه را برایام خواند از وسعت افکار شهیار بسیار لذت بردم. موسیقی ترانه را به شکلی که شنیدید ضبط کردم که آن هم برای من شکل تازهای داشت. موسیقی این ترانه که در بخشی از آن رپ کردم، با توجه به متن ترانه نوشته شده بود.ا
×
از خراب شدن بخش خبر و آگهیهای دوبی، دروغ جلوه دادن کشتار میلیونی ورابطهی اخم آقا با رای مردم. باید همینجا عرض کنم که همهی اعتبار این ترانه متعلق به «شهیار قنبری» خواهد بود که شاعر ترانه است و من با موسیقی و صدایام در انتشار این افکار از هیچ تلاشی دریغ نکردم.ا
×
ا٭- ...این افکار من و اعتمادی که به هنر همکارانام و کار خودم داشتهام، باعث شد که اثری خلق شود که حتا دشمنان خالقین این آثار هم در مقابل این آثار، راهی جز سکوت نداشته باشند. اما اظهار نظر کردن در بارهی کارهای هنری توسط کارشناسان، اینجا زیاد مرسوم نیست، حداقل به صورت عمومی مرسوم نیست، شاید در گوشهم، از هم تعریف کنند یا اگر با کسی همکاری میکنند، از صبح تا شب از همکارشان خوب بگویند و بعد از قطع این همکاری، دشمن خونی هم شوند و اگر فرصتی به دست آمد، نیشی هم به هم بزنند، اما نقد جانانه و به دور از بغض و کینه، اینجا زیاد مرسوم نیست.ا
×
در غربت اظهار نظرکردن در مورد کار دیگر هنرمندان توسط رسانهها هم بیشتر بستهگی به روابط آن هنرمند با آن رسانه دارد. اگر رابطه خوب باشد، مدام کفشهای یکدیگر را برق خواهند انداخت و اگر روابط بد باشد آنگاه دیگری را به سر و رویات میکوبند و چون هنرمندان، صاحب رسانه نیستند که مدام به سبک رسانههای امروز، با هم سوال و جواب کنند و یقهی همدیگر را بگیرند، راهی جز سکوت برای هنرمند خالق اثر باقی نمیماند. به هرحال آینده و مردم حتمن قاضیهای خوبی خواهند بود.ا
×
ا٭-... پس از ضبط ترانهی «شب سپید» که دقیقن دو سال و نیم پیش و قبل از کنسرت«کداک» بود در مصاحبه با آقای «منصور سپهربند» با احترام اعلام کردم که دیگر آهنگی برای ایشان ندارم. در همان گفتوگو از دعوت به همکاری از هنرمند استثنایی کشورمان آقای«شماعیزاده» حرف زدم و در آلبوم«شب سپید» هم بهجز «شک میکنم» و «شب سپید» که کاری قدیمی بود، من آهنگ دیگری در آن آلبوم برای ایشان نداشتم.ا
×
لازمهی پیشرفت کار هنری را اول، درجا نزدن میدانم و دوم اینکه آوازخوانان با استعدادهای مختلف همکاری داشته باشند تا از خلق آثار تکراری دور شوند به شرطی که در انتخاب شعر و آهنگ دچار اشتباه نشوند، مخصوصن به کلام، بیشتر اهمیت بدهند، و هدفشان از ضبط ترانه، فقط اینکه کاری ضبط کردهباشند نباشد. آنوقت حتمن شاهد پیشرفت کار هنری خوانندهگان خواهیم بود. برای پیشرفت کار هنری ایشان، حتمن لازم بود که با هنرمندان دیگری نیز همکاری داشته باشند، ضمن اینکه آهنگهای من هم در مقام مقایسه با آهنگهای دیگران قرار میگرفت. اشعار شاعران هم با هم مقایسه میشد و نتیجهای زیبا و حقیقی حاصل میشد...ا
×
ا٭-...فراموش نکنید برای من نام و شهرت نویسنده مطرح نیست، بلکه محتوای کار برایام اهمیت دارد. ولی باید قبول کنیم که در این سالها هنوز جایگزین مناسبی برای بزرگان ترانه پیدا نکردیم. شاید کسانی باشند که من نمیشناسم اما تا به امروز هنوز ترانهای در سطح کار بزرگانی که بیش از چهل سال است که مینویسند و هنوز هم خوب مینویسند، پیدا نکردهام...ا
×
ا٭-هرکسی باید خودش بهتر بداند كه تا کجا اظهار نظر کند وجایگاهاش کجاست؟ من هم مثل شما از جایگاه گمشدهی بسیاری از این افراد بیخبرم. برای مردم، نظر کارشناسی «حسن شماعیزاده» ارزش دارد که سخاوتمندانه چندین بار در مصاحبههایش به من لطف فراوان داشت، هنرمندی که خودش خالق این همه زیباییست.ا
×
نظر کسی که سوت هم بلد نیست بزند برای مردم ارزشی ندارد. با این حال من هم کاملن با نظر این آقا موافق هستم. ایشان باید از ابتدا با همکاران قدیمیشان همکاری میکردند. اما انگیزهی من براي موافقت با این نظر، با انگیزهی آقای مجری بسیار متفاوت است و هیچ ربطی به موسیقی و شناخت بیشتر و کمتر ازجنس صدا ندارد.ا
×
انگیزهی موافقتام را امروز نخواهم گفت ولی قول میدهم یکروزی به این سوال شما بازگردم و جوابی مفصل به این پرسش خواهم داد. اینها با این حرفها، دنبال عکسالعمل میگردند و بسیار کوشیدهاند که مرا وادار به عکسالعمل کنند. پرپر میزنند که حرفی از من در ارتباط با همکاران بشنوند تا آنطور که خود میخواهند از آن استفاده کنند.ا
×
فرید زلاند از دوستان من است و همیشه این دوستی توام با احترام از جانب دو طرف بوده. در این رابطه اصلن ایشان تقصری ندارند، ايشان برای تبلیغ کار تازه با رسانهها گفتوگو میکنند و باید هم بکنند، ولی این بدان معنا نیست که قصد بیاحترامی به همکارانشان را داشته باشند...ا
×
ا٭-...حرفهای بودن یا نبودن رفتار هنرمندان همیشه زیر ذرهبین جامعه بوده و هست، پس اجازه بدهید بیننده و شنونده خودش قضاوت کند و به رفتار آن هنرمند نمرهی قبولی یا ردی بدهد. آثاری که ضبط شده سرجای خودش است، شما اینقدر حساس نباشید. شاید شرایط روحی و احساسی و یا حرفهای هنرمند بهگونهایست که بهتر است اینگونه رفتار کند...ا
×
*
*بيستم تيرماه 1388 خورشیدی
*
*