Saturday, March 20, 2010

آلبوم‌های موسیقی

شرایط بحرانی آلبوم‌های موسیقی در سالی که گذشت
*
سال 1388 برای اهالی موسیقی و ترانه در غربت، سال پُرباری نبود و کمبود و رکود فراوانی به‌همراه داشت. سالی را که پشت‌سر گذاشتیم، سالی بود سرشار از همهمه‌ی سیاسی داخل کشور، که این همهمه بر فضای موسیقی غربت نیز تاثیر گذاشت و چندین ترانه در ارتباط با وقایع سیاسی اخیر ایران اجرا و منتشر شد. به‌طور معمول، این‌گونه ترانه‌ها برای کسب درآمد و مفاهیم مادی منتشر نمی‌‌شود، بلکه هدف آن نشان‌دادن هم‌دردی و همراهی با هم‌وطنان است.ا
*
اما آلبوم‌های موسیقی داستانی دیگر دارد. آلبوم موسیقی درواقع باید منبعی برای کسب درآمد آوازخوان باشد که در عمل چنین نیست. در حال حاضر هیچ‌کدام ازکمپانی‌های تولید و پخش موسیقی، حاضر نیستند که آلبوم هیچ هنرمندی را بخرند. این‌که هنرمند چه کسی است و چه نامی دارد نیز برای کمپانی‌ها مهم نیست چرا که کمپانی‌ها قدرت خرید آلبوم‌ها را ندارند. این روند در سال گذشته بحرانی‌تر از گذشته خود را نشان داد.ا
*
چند تن از هنرمندان طی گفت‌وگوهای رسانه‌ای اعلام کرده بودند که هیچ‌کدام از کمپانی‌ها، آلبوم‌ آوازخوانان را نمی‌خرند و به این ترتیب، کار تولید آلبوم موسیقی روز به روز دشوارتر می‌شود چرا که هنرمند باید خود از جیب‌اش هزینه کند و هزینه‌ی تهیه‌ی یک آلبوم موسیقی هم بسیار بالاست. به همین دلیل تولید آلبوم‌های موسیقی در یک سال اخیر، به حداقل خود رسید و به رکودی بی‌سابقه دچار شد.
ا
*
ا«مهرداد آسمانی» در گفت‌وگویی با مجله‌ی اپیزود در امردادماه 1388، وقتی از او سوال شد: «در مقايسه با سال‌های گذشته، توليد موسیقی در خارج از ايران سير نزولی داشته كه دلايل مختلفی هم برای آن ذكر می‌شود، عواقب اين سير نزولی به كجا خواهد انجاميد؟»ا
*
مهرداد در بخشی از پاسخ خود چنین گفت: «حتمن توليد موسیقی در خارج از كشور سير نزولی داشته. عوامل اين سير نزولی اول سايت‌های دانلود موسیقی، دوم كاپی قاچاق و سوم توليد بد و يا متوسط توسط كسانی ‌كه اين كار را به خوبی بلد نيستند، است. آينده‌ی درخشانی در انتظار موسیقی خارج از كشور نخواهد بود.ا
*
توليد كمپانی‌های موسیقی تقريبن به صفر رسيده، آلبوم هيچ هنرمندی را نمی‌خرند، چرا كه قدرت خريدشان با توجه به درآمد تقريبن صفرشان، كم شده. وقتی كمپانی قدرت خريد نداشته باشد آوازخوان، شاعر و آهنگ‌ساز نيز قدرت توليدشان را از دست می‌دهند. اگر كار تازه هم توليد می‌شود حتمن هزينه‌اش را خود آوازخوان تقبل می‌كند و هيچ درآمدی نيز از توليد اين‌كار ندارد، فقط تلاش می‌كند ويترين كار هنری‌اش را تازه نگه دارد.ا
*
آوازخوان بايد با اجرای چندين كنسرت تازه، به بخشی از پولی كه خرج كرده برسد. حالا خودتان حدس بزنيد با توجه به هزينه‌ی سنگينی كه برای زنده‌گی روزمره لازم است كار به كجا خواهد كشيد!؟»ا
*
ا«مهرداد» هم‌چنین در یک گفت‌وگوی تلویزیونی در سال گذشته، دوباره همین معضل نخریدن آلبوم‌ها از جانب کمپانی‌ها را یادآوری کرد و گفت که «این موضوع ارتباطی به بزرگ و کوچک بودن خواننده ندارد و کمپانی‌ها آلبوم هیچ هنرمندی را از بزرگ تا کوچک نمی‌خرند چون با شرایط فعلی ضرر می‌کنند.»ا
*
وقتی آلبوم تازه‌ی خانم گوگوش منتشر شد، تازه مشخص شد که «مهرداد» چه‌قدر درست می‌گفت. در ویدیوی ا«سزاوار» نام کمپانی
century
به‌عنوان «پخش‌کننده‌ی آلبوم» نوشته شده است و نه «تولیدکننده». یعنی این‌که کمپانی
century
آلبوم گوگوش را نخریده و فقط مسئولیت پخش آن را برعهده گرفته است. یعنی این‌که خانم گوگوش با
هزینه‌ی شخصی خود، آلبوم را تهیه کرده و به کمپانی سپرده تا سی‌دی‌ها را برای فروش پخش کند.ا
*
**
این موضوع ثابت می‌کند که به واقع در این معضل، خواننده‌ی بزرگ و کوچک هیچ تفاوتی باهم ندارند چرا که آلبوم هیچ‌کدام‌شان خریداری نمی‌شود، چرا که خریدن این آلبوم‌ها به‌جز ضرر و زیان برای کمپانی‌ها، هیچ ندارد. وقتی هیچ کمپانی حاضر نباشد آلبوم خانم گوگوش را بخرد، پس در این زمینه هیچ تفاوتی میان ایشان و دیگر نام‌های بزرگ و کوچک نیست و همه در یک سطح هستند.ا
*
اینک که خانم گوگوش مانند سایر همکاران‌اش، هزینه‌ی سنگین انتشار آلبوم را از جیب خود پرداخته، برای جبران این هزینه‌ی سنگین، ناچار است که هر کنسرتی را بپذیرد و اجرا کند حتا در ناکجاآباد، حتا با کیفیت پایین.ا
*
نه فقط گوگوش، بلکه سایر هنرمندان نیز همین وضعیت را دارند، همه در یک شرایط به‌سر می‌برند و یک‌سان و برابر هستند و تلاش می‌کنند که با اجرای کنسرت، هزینه‌ها را جبران کنند، چاره‌ی دیگری ندارند. به همین دلیل هم است که کیفیت کنسرت‌ها چه از نظر تعداد جمعیت و چه از نظر ساند و لایت و وضعیت سالن تا حد بسیار زیادی تنزل کرده، کنسرت‌گذارها هم که نمی‌توانند با تعداد محدود مردمی که در کنسرت‌ها حضور می‌یابند، تنها با یک خواننده و با کیفیت مرغوب کنسرت برگزار کنند.ا
*
اگر به کنسرت‌های «ابی» که آوازخوانی صاحب‌نام و خوش‌صدا و پُرطرفدار است توجه کنید، می‌بینید که ایشان مدت زیادی است که هیچ کنسرتی را به‌تنهایی اجرا نکرده است. اگر کنسرت‌ها در سالن‌های بزرگ و مثلن در روزهای استثنایی مانند ایام نوروز و یا سال نوی میلادی باشد، معمولن کنسرت دسته‌جمعی است، یعنی چندین خواننده که تعدادشان در«ابرهاوزن» آلمان به دوازده خواننده هم رسیده است، با هم کنسرت برگزار می‌کنند که ابی هم یکی از آوازخوانان آن کنسرت‌ها بوده است.ا
*
درحال حاضر نیز کنسرت‌های «ابی، کامران و هومن»، «ابی و لیلافروهر» و «ابی و شادمهر عقیلی» را شاهد هستیم. چرا این‌گونه است؟ به دلیل این‌که وقتی شرایط به‌نحوی است که یک آوازخوان نمی‌تواند جمعیت زیادی را به سالن کنسرت بکشاند، مجبور است با دیگران هم‌آواز شود و یا این‌که قید کنسرت را بزند. اگر از کنسرت صرف‌نظر کند، پس چه‌گونه باید هزینه‌های زنده‌گی را بپردازد؟ اگر قبول نکند که در هرجایی بخواند، پس باید چه‌کار کند؟ چه‌گونه زنده‌گی کند؟
*
به همین دلیل است که خانم گوگوش سال گذشته ناچار شد به بهانه‌ی خاطره‌سازی، کنسرت‌های کوچک با جمعیت‌های دو تا سه‌هزار نفری را بپذیرد، چرا که به درآمد این کنسرت‌ها نیاز دارد، شغل دیگری ندارد که بخواهد با درآمد آن، حرمت کنسرت‌های باشکوه پیشین خود را حفظ کند و در هر مکانی و با هر جمعیتی نخواند، مجبور است که بخواند. مجبور است وقتی به دوبی می‌رود، دست‌بند سبز را مخفی کند، اگر نکند که نمی‌گذارند در آن‌جا بخواند، و اگر نخواند چه کار کند؟
*
در این زمینه، حرف‌های عده‌ای هوادار متعصب نه مهم است و نه ملاک است، مهم حقیقتی است که درحال حاضر به چشم دیده می‌شود. به یاد دارم که همین هواداران، چند سال پیش افتخار می‌کردند که خانم گوگوش کم مصاحبه می‌کند و کم کنسرت برگزار می‌کند اما کنسرت‌هایش باشکوه هستند، مثل کنسرت‌های سایرین نیست، مثل آن‌ها بی‌وقفه در این تلویزیون و آن مجله و این رادیو مصاحبه نمی‌کند. اما اینک می‌بینیم که گوگوش هم ناچار شده، این افتخار را از هواداران‌اش بگیرد و پشت‌هم به مصاحبه برود و کنسرت اجرا کند. مجبور است مصاحبه کند چون برای تبلیغ و فروش کنسرت، مصاحبه لازم است.ا
*
هنرمندانی که به‌جز کار موسیقی، شغل و درآمد دیگری هم دارند، مجبور نیستند برای جبران هزینه‌های یک آلبوم، در هر مکانی و با هر شرایطی به اجرای کنسرت بپردازند، مجبور نیستند زیر بار شرایط هر کنسرت‌گذاری بروند و حرف‌اش را بپذیرند. اما هنرمندانی که درآمد زنده‌گی‌شان فقط از راه موسیقی تامین می‌شود، مجبورند که چنین کاری بکنند و در سال شاید بیش از ده کنسرت هم اجرا کنند. اگر جز این باشد نمی‌توانند زنده‌گی کنند.ا
*
آخرین کنسرت پُرجمعیت گوگوش در نوروز سال 1386 در مدیاسیتی دبی بود که ایشان دستمزد استثنایی پانصدهزاردلاری گرفت و خودش هم می‌داند که این دست‌مزد بی‌‌سابقه را مدیون چه کسی است. اما همان کنسرت هم طبق آمار کنسرت‌گذار که در مقابل دوربین تلویزیون عنوان کرد، چهارصد هزار دلار ضرر داد.ا
*
پنج ماه پس از این کنسرت، سالن نوکیا با شش‌هزار نفر جمعیت، میزبان گوگوش و مهرداد بود و پس از آن، گوگوش هرگز در سالن‌های پُرجمعیت هیچ کنسرتی برگزار نکرد. دیگر از دست‌مزدهای آن‌چنانی هم خبری نیست، چرا که جمعیت کنسرت‌ها کم است. میانگین جمعیت کنسرت‌های گوگوش در سال گذشته 2000 نفر بلکه کمتر بود و این برای هنرمندی که شکوه کنسرت‌هایش زبانزد بود، فاجعه است.ا
*
بنابراین حقیقت همین است که اتفاق افتاده، دیده شده و به ثبت رسیده، به همین دلیل می‌گویم حرف‌های غیرمنطقی چند هوادار متعصب، اهمیتی ندارد. این هواداران، خود سناریو می‌نویسند و خود اجرا می‌کنند و خودشان برای خودشان هورا می‌کشند. ا
*
به دلیل همین شرایط دشوار است که بازار موسیقی و آلبوم‌ها و کنسرت‌ها به‌شدت تغییر کرده و در شرایط نامطلوبی به‌سر می‌برد و این شرایط برای هنرمندانی که درآمد‌شان فقط از راه موسیقی‌ تامین می‌شود، به‌واقع دشوار است. به نسبت همین شرایط دشوار، کار هنری سطح بالایی نیز ارایه نمی‌‌شود، فکر هنرمند باید آسوده باشد که بتواند هنر مطلوب به مخاطبان عرضه کند.ا
*
در سال گذشته تنها کنسرت تک‌نفره که در سالنی معقول و نسبتن پُرجمعیت برگزار شد، کنسرت داریوش در لس‌انجلس بود. وقایع سیاسی اخیر ایران، باعث شد که داریوش دست به ابتکار جالبی در این کنسرت بزند و همین خلاقیت سبب شد که کنسرت‌اش پُرجمعیت و معقول و هماهنگ با نام‌اش باشد.ا
*
به‌جز این، کنسرت باشکوه دیگری در سال 88 نداشتیم، همه کنسرت‌هی معمولی و گاه در سطحی نازل بودند. همه‌ی خواننده‌ها یک‌سان بودند و هیچ تفاوتی در این زمینه باهم نداشتند.ا
*
اگر این روند نامطلوب در سال آینده نیز هم‌چنان ادامه یابد، اوضاع از این که است بازهم نامطلوب‌تر خواهد شد و کار هنرمندان نیز دشوارتر. امید که در سال جدید اوضاع تا حدودیی بهبود یابد. گمان نمی‌کنم به‌جز این بتوان حرف دیگری گفت.
ا
*
آنسه امیری - مجله‌ی اپیزود، شماره‌ی هشتادوسه
بیست‌ونُهم اسفندماه 1388 خورشیدی
*
*